...

سلام ، آمدم تا باشم

سلام ، آمدم تا باشم

طبقه بندی موضوعی

قاسم آباد(18)

يكشنبه, ۱۸ اسفند ۱۳۹۲، ۰۵:۱۴ ب.ظ

نمی خواستم به غریبه آشنا زیاد بپردازم . هفته پیش بود که کامنت خصوصی دیگری از غریبه آشنا دریافت کردم سئوال هایش در ذیل آمده، جوابش را همان موقع نوشتم ولی برای این که فضای غبار را دو طرفه نکنم با کمی تاخیر بارگذاریش می کنم. فاصله طبقاتی فکری پیش آمده، خیلی جای تامل و نگرانی وجود دارد باید کاری کرد و بیشتر تفکر.با این شکل و قیافه ای که برای عقاید و جهان بینی مان ساخته ایم کسی جرات نزدیک شدن به ما نمی کند باید زود به اصلاح برویم زواید را از خود دور کنیم چهره فکری مان را واضح ترو زیباتر، به همین کلیت قناعت می کنم نمی خواهم غریبه آشنا سئوال مرگ شود .جوابم را به تندی و اعصاب داغونی من نپندارید، کمی می خواهم صریح حرف بزنم.

   ایام فاطمیه است و بارهای فاطمیه مانده آن را هم باید به نقطه ای رساند... خیلی در خود پیچیده ام، دارم ....

+++

 این هم کامنت خصوصی دیگری از غریبه آشنا:

" سلام سوال آخرم : هدف وخروجی این زندگی نامه ها وخاطرات چیه ؟

آیا زمینه ساز ظهور حضرت حجته؟ "

من در نوشتار قبل، از سئوال پرسیدن تعریف کردم ولی یادم رفت بگویم که مقدمه پرسیدن، تفکر است آدم همین جوری که هر سئوالی ذهنش آمد نباید دهان بگشاید. ابتدا در ذهنش بالا و پایین کند که واقعا جوابش را می داند یا نه، و از این حرف ها.  فکر می کردم همه می دانندش. بگذریم.

خودم هم چند تا سئوال دارم در خصوص زمینه سازی ظهور. کمی در خصوص حضرت با هم گپی بزنیم از هم بپرسیم  و ببینیم به کجا می رسیم.

 به نظر شما اگر بخواهیم به حضرت حی و حاضر ، غایب بگوییم چه گونه برای خود فرض و حکم کرده ایم؟ این که، من هستم و چون حضرتش کنار من نیست یعنی او غایب است؟ یا نه ،چرا فرد، ما چند نفر هستیم و او نیست پس او غایب است ؟ حال که نیست و غایب است از کجا غایب است؟ و غیبتش را به چه کسی اعلام کنیم ؟ چون در محضر ما نیستند یا در کلاس ما نیست معنی اش این است که غیبت دارد؟ از محضر ما؟ چرا ما هستیم و او نیست؟ کجا برویم بیاریمش تا زغیبت رهایی یابد ؟

اگر مبنای امام شناسی مان  چند بیت شعر باشد سئوالات مان همین طور می شود.

غیبت ایشان یا ظهور ایشان اگر به درستی مطرح و در ذهن هامان درست شکل نگیرد فرد را مدعی و طلبکار می سازد، از چه کسی؟ از کسی که عالم امکان مقابلش یا قاصر است یا مقصر، عین ربط به حضرتیم نه من و شما، که کل خلقت، یعنی این که ایشان قیوم است، قائم است چون همه قیام ها چه ارادی و چه غیر ارادی به وجود ایشان قامت دارد . ما چه کاره ایم ؟ حال یا بدانیم یا ندانیم ،اصل موضوع چه فرقی می کند .

چیزی را که بیشتر درک می کنیم بگویم، چند درصد از آدم ها که نفس می کشند  می دانند به یمن بودن اکسیژن است که زنده اند ؟ و دانایی یا جهل شان چه  تاثیری بر خاصیت حیات بخشی اکسیژن دارد؟

 ظهور اگر دیدن قامت رعنا باشد که تمام حضرات حکم غیبت داشته و دارند . جسم ،مادی است و رویت ماده به قوه باصره. حضرات و حکمت خلقت بر این قرار است که در دنیا حاکم ،اقتضائات نظام مادی و طبیعی باشد پس حضرت که عین عدالت است آیا خلاف عدالت که همان قرار گرفتن هر چیز به جای خودش  باشد انجام می دهد ؟ معلوم است که نه. حضرت حسین علیه السلام وقتی که در مدینه اند حتما در مکه نیستند و اهل مکه باید حضرت را امام غایب بنامند چون ایشان آنجا نبوده است.

 به این مبنا ،ایضا برای تمام آنات و تمامی حضرات و کون وجود، همین حکم دائر است. یعنی ما امام حاضر نداریم چون محل و زمان غیبت حضرات بسیار گسترده تر از محل و زمان ظهور و حضورشان هست .در زمان فرج هم، باز برای من اهل تهران ، کوفه نشین غایب است. ... وخیلی این طوری حرف ها و سئوال ها...

باید در خصوص ظهور حضرت، آمادگی فکری و مبنایی داشته باشیم نه شعاری.

 این گونه که داشتم در سئوالات پیش می رفتم و ادامه می دادم به کجا می رسیدیم ؟ به همان طلبکاری و مدعی گری. الان هم هستیم ولی در حد خودمان ، در حد نوشته های وبلاگی، نه در حد جهانی و بین‌المللی اش. مثل همین سئوال .

کاریکلماتورش: دست ما ، دکمه ای دیده اند توهم مالکیت  خط تولید کت و شلوار زده اند...

 یک روزی برسد که کمی در مورد حضرتش به صحبت بنشینیم ، در مورد زیارت هم، هیئت هم . خدا روزی مان کند.

برادر، زمینه سازی ظهور داریم، ولی نه با ادعا، بل با عمل . من هر چه از حضرت بنویسم و بگویم ریالی  تقوی و عمل صالح نمی شود . هر چه حرف بیشتر، ادعا دنباله تر و کار و کاسبی من به نام حضرت پر رونق تر است .کار و کاسبی من. این غیبت که تعریف شد برای اهل معامله ، روزی بیشتری می اورد. نان خوران غیبت.  حضرتش نه جارچی می خواهد نه گنده لات محل.

 اهل تقوی، آنان که اهل رعایتند و مراعات عدالت در مُرٌ زندگی ، خیلی محسوس به حضرت نزدیکند و مورد توجه ایشان . برای این جماعت، نه غیبت معنا دارد و نه ظهور، وقتی که اهل عدالتی  و قدمت جای قدم های اوست این حرف ها چه جایی دارد؟

 با یک میلیون وبلاگ و هزاران میلیارد صلوات زوری بی معرفت، در ظهور ایشان به معنایی که قائلیم اتفاقی نمی افتد. با پفک خوردن کسی متهم به دوپینگ نمی شود، با این کارها هم کسی اهل ظهور نمی‌شود. حضرت علیه السلام امامند نه چکش، که جایی کم آوردیم بکوبیمش بر سر دیگران.

میلیون ها هیئت و سیستم صوت و چای و شام وناهار و وبلاگ و خاطره و ...هم شرط اثر گذاریش تقوی است و رعایت حلال و حرام و مردم، اگر این نباشد قافیه باخته ایم . شناخت از حضرت اگر به جای معرفت ، شناخت مادی و دیدنی و احساسی باشد، به درد آهنگ و صوت خواننده و تصور خام کودکانه می خورد.

نه آقا جان، نه من با وبلاگم ، نه دوستان با خاطراتشان، نه شما با این سئوالاتتان، هیچ کدام زمینه ساز ظهور نیستیم چون نه می دانیم ظهور یعنی چه، نه می دانیم که ظهور برای چه کسی است، نه می دانیم چه کاری ربط به ظهور دارد و ندارد....

قبل سئوال ها کمی هم فکر بد نیست، چرا نمی گیریم؟ با این تفکرات، پاگیر حضرتیم نه یار و یاور. این طور اگر بمیریم و ظهور را نبینیم خیلی بهتر است گناهمان کمتر است باور کنید. زمان حضرت قاعده به این سهل الوصولی نیست یادمان باشد هیئت نمی آییم یا نماز نمی خوانیم که لطفی به حضرت کرده باشیم، آمده ایم و می آییم که درک مان بالاتر رود، کمی به عمق بدهکاریمان به حضرتش پی ببریم ،نه که : من آنم که رستم بود پهلوان.... من کی ام؟ تو کی ای؟ این جا کجاست؟ چرا اینجا؟...

بعضی وقت ها که پدرم از دستم خیلی عصبانی می شد می گفت اگر جای تو تخم سیبی  کاشته بودم الان درخت تناوری داشتم که باری داشت و سایه ای ، و می توانستم بهش تکیه کنم ...راست می گفت...


موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۲/۱۲/۱۸
علی اکبر قلیچ خانی

سئوال آخر

نظرات  (۷)

۲۸ اسفند ۹۲ ، ۰۶:۴۰ آشنای غریبه
راستی چرا این همه متحجر داریم؟ انقلاب که با تحجر سازگار نیست! چرا برای بعضیا بدیهیات یه معضل جدی میشه؟
پاسخ:
چرا این همه آشنا داریم که غریبه اند چرا این همه غریبه داریم که اشنا نمی شوند چرا فضا شفاف نیست چرا نمی خواهیم شفاف باشیم را قبل این سئوالات خوبت بگذار جای بررسی دارد جواب هم دارد که باید جسارت شنیدن واقعیت خودمان را داشته باشیم
۲۸ اسفند ۹۲ ، ۰۶:۳۷ آشنای غریبه
اون نظر بالا بنام آشنای غریبه است .
پاسخ:
موید باشی
۲۸ اسفند ۹۲ ، ۰۶:۳۴ غریبه ی آشنا
سلام. خسته نباشید. این سوال که چرا خاطره مینویسی مثل اینه که بپرسی چر حرف میزنی ؟چرا درد دل میکنی؟ چرا تاریخ راثبت میکنی ؟ سوال کننده یا اهل شوخیه یا داره مسخره میکنه یا منگله یا شیرین میزنه یا بچه ... میخواد سر صحبتو باز کنه یا ازین خر بسیجیهاس یا خر حزب اللهیه یا تازه از جنگل اومده شهر یا  احمدی نژادیه . هر چی هست یه دست رو سرش بکش بگو جیش بوس لالا.
پاسخ:
خواستم بعضی جملاتت را اصلاح ،ویرایش یا حذف کنم بعد پرسیدم برای چه؟ درد مشترک همه مان  همین است که نمی توانیم هم را درک کنیم و برای هم حوصله خرج کنیم من از آن کسی که بهش بی احترامی کردی نهایت عذرخواهی را دارم  و برای دوستان گذاشتم بخوانند که بدانیم دردمان کجاست با فحش دادن فرهنگ و تمدنی درست نمی شود شما هم با این طرز بیان این قدر خودت را خسته نکن. تغییر اول، خودت هستی... و من الله التوفیق 
۲۵ اسفند ۹۲ ، ۱۸:۳۴ میهمان ناخوانده
سلام - حالا پاسخ قسمت اول سوال دوستمان راندادی ؟ یا شاید من متوجه نشدم . هدفش شما برادر عزیز از درج خاطرات چیست؟ حالا به بحث حضور و ظهور امام عصر کار ندارم که در حدش نیستم.
پاسخ:
در قاسم آباد 17 به تفصیل جواب دوستمان را داده ام
۲۳ اسفند ۹۲ ، ۰۰:۰۸ ناصرشریفیان
باسلام وعرض ادب واحترام به شماوغریبه ناآشنایاآشناودیگران

به دلیل سفرهای پی درپی نتوانستم به نومطالب شمادسترسی داشته،ایضاتاشاید

پس مطالعه ای درحدتوان نظری نیزداشته وخدمتتان ارسال نمایم.

باوجودی که یک امشب درتهران هستم وبازمسافرم وفردابایدرفت .راضی نشدم

تابی مراجعه به  دلخانه شماوقت بگدرانم.

توفیق دیگرباریارگردیدودرپس آن شکری دوباره برگردن فرودآمد.

معمول ماآن بوده وهست که هرباره بعدازخواندن مطالب شما،به سراغ دوستانی

می رویم که باملاحظه وبی ملاحظه برای شما نظرمی گذارندوشما

نیزبیشترباملاحظه ونه بی ملاحظه به نظرات آن هاپاسخ می دهید.

ولی گاه گویی خودتان آن غریبه ناآشنارادقیقامی شناسید،حتی اخیرادردل جوابی

که به ایشان داده ایدبه دلیل همان شناختی که این حقیربه نظرآمداورامی

شناسیدازوی انتظارات فهم بالایی داریدکه ازدون سطحی سوالی که ایشان

 ازشماپرسیده متعجب می شوید.

به نظر بهتراین نبودکه به سوال آن غریبه -ظاهراخیلی خیلی آشنا!-درهمان

جغرافیای کامنتی که گذاشته پاسخ می دادید-که داده اید-ودرجای دیگربدون

اشاره به صاحبان چنین نظراتی(به قول شمابدون تفکر!)مطالبی راباهمین عنوان

-تفکر قبل ازپرسیدن -مطرح می نمودید.

ولی به طورکل این حقیرباشماموافقم که قبل ازانعقادهرسوالی می بایست تفکرنمود.چه بساهنگامه ای خواهدرسیدکه مابرای یک فوتی بیهوده که ازمیانه دولب بیرون کرده ایم سال هامارا بایستانندتاجواب پس دهیم.
 "
"که به چه منطوروبه چه نیتی فوت نموده ایم"

مبادامثال مامثال آن مردجاه طلب وکج خردی مانندسعدابن ابی وقاص باشد
که به جای پرسیدن سوالاتی ارزشمند ازعلی"ع"،مثلا بپرسد:
راه سعادت چیست؟
الکتریسیته چگونه ممکن است؟
چگونه می شودبرنیروی جاذبه غلبه نمود؟

که آمدوپرسید:

یاعلی اگرراست می گویی بگودرصورت توچند تارریش است؟!!!

سربلند،باعزت وپیروزباشیدبرادر
قلمتان نورانی
برادرودعاگویتان - مش ناصر

پاسخ:
سلام بنده نمی شناسمش. به سوالات جواب داده ام نه به شخص،همانطور که این بی خرد را می شناسید با تفکرات بیشتر از اشخاص مشغولم ولی گمانم غریبه مرا خوب می شناسد و این برای من خیلی آزاردهنده است که چرا دوستان من اینگونه می اندیشند باغیر که اینجا مجال بحث ندارم . از دوستان هم خواهشم اینست که حرمت دوست غریبه مان را نگهدارندیا دوست است یا غریبه که بر هر دو  حکم احترام جاریست.از شما هم مالامال سپاسم
۱۸ اسفند ۹۲ ، ۲۲:۴۷ امید زکی زاده

این سوالی که این بنده خدا پرسیده جالب است ها!

اصلا این طرز تفکر جالب است!

فکرش را بکن

وسط سخنرانیِ آقای خامنه ای در مورد فرهنگ و مثلا بحث کتابخوانی و رمان برای بالا رفتن شعور بچه مسلمان، برگردی بپرسی آقا! این کتاب خواندن و رمانی که شما می گویی تاثیرش در مقدمه سازی ظهور چیست...

به هر حال این هم طرز فکری است

اما تا نوک بینی...

پاسخ:
به او هم باید حق داد به آن کسی که او را چنین کرده نه.
۱۸ اسفند ۹۲ ، ۱۸:۵۸ علی اصغر رامندی
سلام
همیشه تاریخ عبرت پذیربوده و هست.
گاهی اوقات تامل دربعضی خاطرات مسیر زندگی انسان رو تغییرمیده.
این قاسم آبادها نشان از تغییر و تحول حاصله در یک مجموعه است که هنوز هم پاپرجاست و درحال حاضربرخی آدمهای قاسم آباد بزرگترشده و رشد چشمگیری داشته اندو برخی هم در همان نقطه اولیه درجا زدند.بعضی از بچه های قاسم آباد تفکر هیئتی نداشتند که وارد قاسم آبادشدند ولی حالا خیلی جلوترازبقیه هستند.
خود من الان به جایگاهی رسیدم که بچه های نسل اول قاسم آباد درآن بودند(البته نه از لحاظ معرفتی بلکه از لحاظ سن وسال) والبته کمابیش اتفاقات قاسم آباد رو از اول تا آخر درک کردم.
تفکری که الان وجود داره و زمینه ساز محکم شدن جمع کنونیه ثمره ی تجربیات گذشته است.اگر کمی حواسمون جمع باشه می تونیم ببینیم که مسیرمون به کجا ختم میشه.قطع به یقین ما مثل بزگوارانی چون علماء نمی تونیم عمل کنیم.البته تلاش کردن لازمه ولی خود خداوند می فرماید لایکلف الله نفسا الا وسعها پس ما هم در حد وسعمون جهت زمینه سازی حضرت تلاش میکنیم و سعی می کنیم امروزمون با دیروزمون فرق داشته باشه.

جذبهٔ شوق اگر از جانب کنعان نرسد
بوی پیراهن یوسف به گریبان نرسد
در مقامی که ضعیفان کمر کین بندند
آه اگر مور به فریاد سلیمان نرسد!
تو و چشمی که ز دلها گذرد مژگانش
من و دزدیده نگاهی که به مژگان نرسد
هر که از دامن او دست مرا کوته کرد
دارم امید که دستش به گریبان نرسد!
شعلهٔ شوق من از پا ننشیند صائب
تا دل تشنه به آن چاه زنخدان نرسد
و لله عاقبت الامور
 
 
پاسخ:
سلام برادر، خلقت انسان با ضعف است برای کم کردن ضعفمان است که با همیم، با هم بودن هم فقط کنار هم نشستن نیست ، درست می گویی، مهم پای حرف و تجربه هم نشستن است...

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی