...

سلام ، آمدم تا باشم

سلام ، آمدم تا باشم

طبقه بندی موضوعی

فرهنگ(6)

شنبه, ۱۰ خرداد ۱۳۹۳، ۱۱:۲۲ ق.ظ


اگر کسی پندارد که فرهنگ را می توان  از بدنه تاثیر گذارحکومت ،اقتصاد و سیاست  جامعه جدا دانست  و خواست منحصرا کار فرهنگی کند به نتیجه ای نخواهد رسید. تیم های هنری و کارهای گرته ای در حد فضاهای کوچک و خرده جامعه ها پاسخ می دهد ولی برای تاثیرگذاری در حد فرهنگ یک شهر و یا کشوری، نیاز به نگاه جامع و بلندی است که تمام توابع فرهنگ را پوشش دهد.  همه عناصر کنار هم  باید قرار گیرد تا معجون فرهنگ ساخته شود.

این که مردم با سرشت و تعلقاتی مذهبی، جغرافیایی، دینی، زبانی و... کدام را به عنوان اولین خاسته خود برای جامعه شدن و تعریف فرهنگ اجتماع  خود بپذیرند، نوع حرکات ، جنبش ها و حکومت ها را شکل و ظهور می دهد.

 در ایران خودمان، ملی گرایی زمانی مد شد و رهبران و بزرگان این دیدگاه همت خود را روی تئوریزه کردن و قبولاندن آن به مردم گذاشتند  مثلا یکی از خواسته هاشان  اولویت داشتن زبان جاری فارسی و فارسی زبانی بود یا پهلوی دنبال بها دادن به تمدن کهن حکومت های ایران قبل ظهور اسلام  برای ایجاد اشتراک بین مردم ایران بود یا  صفویان مذهب تشیع را عامل اصلی قرار دادند و... و مردم ایران در جنبش خرداد 42  حرکت اسلامی را برای جامعه خود به عنوان اولین و مهمترین عامل حکومت و فرهنگ پذیرفته و قدرت را به اسلام گرایان شیعی دادند . رهبری هر جریانی اگر با حمایت و جان نثاری مردمش همراه نگردد هیچ گاه شکل حکومت به خود نمی گیرد و برای حفظ مقبولیت خود نیازمند نگه داشتن روح جمعی برخاسته از مردم است .

شاید بتوان با اعمال قدرت نظامی و یا استبداد چیزی را بر مردم مسلط کرد ولی نمی توان روی ماندگاری اش حسابی باز کرد.  فرهنگی می ماند که مورد اقبال و پذیرش و جانفشانی مردمش قرار گیرد. باز به گفته قبل برگردیم که فرهنگ مادر و ناموس جامعه است که مردم و حکومت وظیفه حفظ و حراست از آن را دارند.

قانون اساسی اصل حرف فرهنگ اجرایی هر جامعه ای است که لایتغیر است یا به سختی تغییرش می دهند . سر قانون اساسی کسی شوخی ندارد همه تابع آن هستند حتی همه خرده قوانین .حاکمان  و نماینده گان حکومت موظف اند برای حفظ فرهنگ جامعه ای که آنان را به قدرت رسانده تلاش کنند ، قانون جامع وضع کنند، پایبند و حافظ  عدم انحراف خرده قوانین از قانون اساسی باشند و برای اجرای بند بند قانون  تلاش کنند ولی نه با اولویت اعمال زور و قدرت . با اعمال قانون .

متن جنبش فرهنگی، حرکت آرام است بایستی مسیر را آماده کرد تا جامعه در مسیرش قرار گیرد. زور و اعمال قدرت با روحیه مردم سازگار نیست و آن ها را به انفعال وا میدارد هر چقدر عصبیت و امنیتی بودن جامعه را، مردم حس کنند تصمیمات تند و مقابله گونه می گیرند و این یعنی بهم خوردن ارتباط دوستانه حکومت با مردم. بدترین خروجی اش لگدمال شدن فرهنگ جامعه و حرکت جامعه به سمت تغییر الگوی رفتاری و اجتماعی است،  یعنی زمینه سازی اجتماعی برای وقوع تهاجم فرهنگی و از دست دادن ارزش های حاکم .

کمی در مورد قانون صحبت کنیم. قانون چیست؟

قانون معرب کلمه یونانی canon است که به فرانسه loi و به انگلیسی law ترجمه می‌شود. در تعریف کلی قانون می گویند شکلی از عمل است که پس از اجراء نتیجه ای از آن انتظار می رود . قانون به عنوان میانجی در پیوندهای اجتماعی بین مردم عمل می‌کند،  مفهوم عامتر قانون این که هر چیزی که تنظیم کننده رفتار انسان باشد، قانون نام دارد. این قانون می‌تواند قوانین فیزیکی باشد که بر انسان تأثیر دارد یا قوانین اخلاقی و یا قانونی باشد که دولت یا قدرت فراتر یک کشور آن را به شیوه خاص و در جایگاه خاصی وضع نموده است.

 هر حرکت و حکومتی در ابتدایش با تندروی ها و کندروی هایی درگیر است ، تهدیدهای  داخلی و خارجی، و مهمتر از همه دغدغه پیاده نمودن ایده آل هایی که بر اساس آن حرکت اجتماعی صورت پذیرفته است . پیوند های اجتماعی که قانون ایجاد می کند گرفته شده از روحیه جنبش مردم است، همان فرهنگ روئیده در مشتهای گره کرده مردمانش برای تغییر وضع موجود. مردم حوصله زیاد شعار دادن را ندارند مردم زندگی کردن را می خواهند. انقلاب می کنند که بر سرخواسته هایی که مشت گره کردند و به قدرت رساندندش بروند به زندگی شان ادامه دهند. خانواده تشکیل دهند، سرکار بروند، تحصیل کنند، بچه دار شوند و... با همان اصولی که بر سرش پافشاری کرده و حکومت  تشکیل داده اند. قانون، مسیرسازی ورود ایده آل ها به متن زندگی اجتماعی مردم است . برای همین همه جا که مرتبط با حکومت وقدرت است و مردم ، باید قانون داشته باشد. برگرفته از ایده آل هایشان.

دو سمت قانون ،مردم و حکومت نیستند بلکه فرهنگ و مردم هستند. حکومت، بینابین فرهنگ و مردم است.  برای همین دولتها را می شود عوض کرد  ولی قانون اساسی که  جان جامعه است نه.

به نقش فرهنگ سازی قانون باید خیلی تامل کرد. مشکل جامعه ما قانون گریزی است، بی قانونی و عدم توجه به قانون، و این یعنی خروج از مسیر فرهنگ سازی. قانون مداری برای‌مان لوث است . برای فرهنگ سازی ابتدا باید گزاره های اصلی و پی سازی اش را درست کرد بعد رفت سراغ رنگ و لعاب دادن .

 برادر، تا نخواهیم به قانون برسیم به هیچ فرهنگ اجتماعی نخواهیم رسید. می شویم محفل، گعده، مرام ، هر چه می شویم الا فرهنگ.  امام فرمود مجلس در راس امور است، خیلی می فهمیده که چطور باید فرهنگ اسلامی را پیاده کند. همین جاست که دیکتاتور تعریفش از رهبر اجتماعی جدا می شود. امام به شدت نگاه فرهنگی  داشتند وگرنه با تندروها بهترین کار، انجام امور اجرایی در سریعترین زمان است ، ولی تندروها که متن مردم نیستند. با تندروها می شود آرامش ها را به هم ریخت ولی متن زندگی مردم آرامش است. باید با متن مردم حرکت کرد باید به فکر آنان بود. حرکت آرام و تاثیرگذار.  و بدون قانون گذاری و جاری و ساری کردنش در جامعه نمی توان فرهنگ ساخت .

قانون گذار، مجری قانون و پاسبان قانون باید بدانند که در وضع و اجرا و حراست همیشه باید نگاه دوجانبه داشته باشند نگاهی که مردم را می خواهد به فرهنگ و قانون اساسی برساند . قانون حلقه وصل مردم و فرهنگ است . حلقه اصلی . اگر این حلقه را وصل نکنی یا علم و درایتش را نداشته باشی یا قانون را به قدرت حاکمان یا میل زودگذر مردمان متمایل کنی از حقیقت امر دورشان کرده ای. وصله ناجور زده ای  و جامعه را منحرف کرده ای.  غیر از قانون، زور الکی زدن است جامعه مان  به فرهنگ اسلامی  نمی رسد. خلاف قانون خلاف شرع است را یادمان نرود...

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۳/۰۳/۱۰
علی اکبر قلیچ خانی

قانون

نظرات  (۲)

۱۲ خرداد ۹۳ ، ۱۶:۳۵ امید زکی زاده

1- قانون را که تعریف کردید یاد این افتادم که قانون ایالت های مختلف امریکا فرق می کند!

جالب است که آنها برای اینکه به مردم آسان بگذرد و بتوانند به هر نحوی زندگی کنند قانون های جدید تالیف می کنند

مثلا یک ایالت مذهبی است، یکی دیگر کاری به مذهب ندارد...

امیرخانی در بیوتن نوشته بود که در یکی از ایالت های مذهبی که نباید در خاکش قمار خانه می زدند کشتی هایی روی اب انداخته اند که قمار خانه است!

2- اینکه نوشتید:

دو سمت قانون ،مردم و حکومت نیستند بلکه فرهنگ و مردم هستند. حکومت، بینابین فرهنگ و مردم است.

یعنی حکومت قانون است... چرا؟! مگر حکومت مجری نیست؟!

3- ببخشید

اما نمی دانم چرا وقتی متن فرهنگ ها(خصوصا این دو تای آخر) را می خوانم هی قطع و وصل می شوم

شاید به خاطر اینکه مفاهیم خیلی ذهنی است...

پاسخ:

قانون امریکا برمی گردد به فرهنگشان. آن جا که قانون ازش انتزاع شده همان پهلوی یا ملی گرایی که توضیح دادم. آنها اومانیستند و برداشتشان برای انسان است ما قانون مان فرق می کند چون فرهنگ مان فرق می کند چون انتزاع ما برای انسان نیست برای خداست و...
مجری دولت است حکومت شکل کلی فرهنگ است ما حکومتمان جمهوری اسلامی است دولت که مجری قانون هم هست زیرمجموعه حکومت می شود. مقام رهبری حفظ و صیانت از قانون اساسی و فراتر از اجراست با رئیس جمهور فرق می کند البت راس هرم در هر کشوری فرق می کند که در قسمت های بعد به آن می پردازم.

قطع و وصل نیست به اقتضای وبلاگ نمی خواهم زیاد توضیح دهم کمی تیتر وار توضیح و رد می شوم فکر کردن و تاملش زحمت شما.

۱۱ خرداد ۹۳ ، ۱۰:۴۵ امیرحسین حاجی زاده
یعنی می گویید اولین گام برای تصحیح روند فرهنگی هر کشوری قانونمدار کردن مردم آن کشور است؟
جالب بود! از این دید نگاه نکرده بودم. خوب چطوری؟
پاسخ:

قانونی بر اساس فرهنگ مردم تدوین واجرا می شود قسمت اصلی کار ، اصلاح روابط اجتماعی است که بار اصلی به دوش قانون است سایر موارد مکمل و تسهیل کننده جاری شدن قانونند

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی