...

سلام ، آمدم تا باشم

سلام ، آمدم تا باشم

طبقه بندی موضوعی

در مسیر آفتاب

يكشنبه, ۱۰ خرداد ۱۳۹۴، ۱۲:۳۲ ب.ظ

  شب که تاریک است و خوف انگیز، از ترس تاریکی شب همه دنبال روشن کردن چراغی اند . دنبال جان پناهی  که کمی از هول شب شان بکاهد. چشم و نعمت نگاه ، در شب بدون نور ، کارایی ندارد . باصره انگار نه انگار همان قوه ای است که برای تمام لذت ها قدم اول است خیال هم وابسته به ارسال تصویری است که تصور بسازد وقتی شب است و تاریکی و خوف، و دنیای اطراف ، ابهام و ترس ، طبیعی است کار اول  تخیل، ساختن توهم ترس و مرگ و غارت است. تصوراتی که مخل زندگی و امنیت و سلامتی است . لذت زندگی کردن ات را می گیرد. 

 نور، حق بزرگی به گردن زندگی دارد . زندگی هست و نور.  مردم مامن می خواهند . شب گردی را همه دوست ندارند خیلی ها جسارتش را ندارند . فانوسی به دستت باشد اگر اهل ترس نباشی سکوت شب را می پسندی ولی سکوت تاریک،  هیبت شب را چند برابر می‌کند. نور که نباشد افق‌هم کوتاه کوتاه است،افق می شود قدم بعدی ات. باید روشنی بخشی باشد بتوانی قدم مطمئن برداری، زیبایی و نور رابطه مستقیمی دارند.

نور طبیعت یعنی آفتاب ، حس  فهمیدن دنیا و ما فیها در روز است.

 روز، اقتضایش چیز دیگری است.

همه آفتاب را دوست داریم و روز نوردیم البت وقتی که پشت ابر باشد،  نورش باشد ولی سوزش نه.

 روز ابری ، هوای قدم زدن است. هوای دو نفره ها. همه این هوا را دوست دارند باهاش حال می کنند . وسط خیابان اند . بین دشت ها و کوهها ند . هوای ابری ، هوای گردش است، لذت قدم زدن، بیرون زدن از خانه همین موقع است ، افق راه را دیدن است. خوف مناظر کنارجاده در شب می شود چشم نواز و آرام بخش . زمان بیرون آمدن و اظهار خود است . آن موقع است که همه آفتاب را دوست دارند . در روزهای ابری ،جناب خورشید هم هست و هم نیست . نورش هست و تلالو سوزانش نه.

امان از روزی که پهنای آسمان بدست خورشید بیفتد

وقتی که خورشید خودش باشد دیگر وضعیت فرق می کند او هست و خودش .  و در تلالویش کسی نیست که یارای استقامت داشته باشد. آفتاب‌دوستان کم اند . همانها که از فرصت پشت ابر بودن خورشید نهایت استفاده را می بردند و دست کسی را گرفته و برای قدم زدن آمده بودند حالا دست همانها را می گیرند و می برندشان به جان پناهی از نور سوزان خورشید. آفتاب گرم است و سوزان . گرمازدگی دارد و تشنه گی.

همه در درون خود حس مقابله با خورشید پیدا می کنند. دنبال فرار از خورشید ، سایه می یابند. بادبزن دست می گیرند و به مقابله با حرارت خورشید تولید نسیم می کنند. همانها که از شب تار می ترسیدند و در فرج خورشید دعا می کردند حالا دارند فرار می کنند از خورشید و هر کسی به قدر خودش به مقابله با نور به پا خاسته ...

 وقتی نوبت ظهور خورشید برسد اقتضای جهان فرق می کند. همانها که دم از دوستی با خورشید در دل تاریک شب داشتند ، هنگامه ظهر عیارشان معلوم می شود.

مثال خورشید تمثیل خوبی است . مثل همه مردم، همه ما. وقتی که خورشید است و در ظهور و بروز تابستانی اش، چه می کنیم ؟ همه آگاهیم که  خورشید منبع انرژی زمینیان  است ولی از دست او پناه می‌بریم به سقفی که ساخته ایم، به سایه دیواری ،درختی یا هر چه که توان ایستادن مقابل خورشید را داشته باشد و برای ما اقتضای همان خورشید پشت ابر را فراهم سازد. خورشید انرژی بخش  می شود دشمن ما ، چرا؟ چون احساس مان این است که توان تحمل تابش اش را نداریم.

خلاصه در زمان ظهور خورشید در آسمان هدایت ،  هر کس به توان خودش به مقابله با نور و حرارت خورشید می رود . باد بزنی، کولری ، نسیم فرح بخشی. همه این ها را تهیه می کنیم که مقابله کنیم با حیات بخشی که در مظان اتهام مقابله با حیات ما قرار گرفته. زمان ظهور خورشید را کسی تحمل می کند که اهل حرارت باشد.

شبنم ها سعادتمندان زمان ظهور خورشیدند. نفس شان در آرزوی سیر در تشعشع نور است. حرکت به سمت خود آفتاب. آنهایند که اولین شهیدان روزهای آفتابی اند . اولین واصلان به آفتاب . شهیدان تلالو و ظهور دوست.

 چیزی نیستند که بخواهند بمانند و عرض اندام کنند . هر که چیزی هست و  در خود آرزوی ماندن دارد و توان کندن از زمین، درونش نیست روز خورشیدش شاید بدتر از شب سیاه باشد. امان از آن روز

برای رسیدن به جلوه تامه حضرت خورشید و این که عیارمان چقدر است باید صبر کرد . هنگام ظهر خورشید است  که معلوم می شود چه کسی وسط میدان است...

در گعده های شبانه آن چه شنیده می شود:

یکی اهل گله از سوز و وحشت  شب ایم . سرما دیده و وحشت زده از  ظلمت شب ایم،  ناله مان  برای رسیدن به خورشید یا برای نجات از  سرماست و یا وحشت ظلمت شب و چه ناله های جانسوز و فقیرانه ای،  ولی نمی دانیم خورشید یعنی چه...

 برخی قدم در هوای ابری می زنیم  می بینیم نور چه  برکتی دارد چه لذتی دارد، دور خود اعوان و انصاری برای  آفتاب جمع کرده ایم  و بر لب جوی نشسته ایم و از خورشید تعریف دیگری داریم نمی دانیم  جناب خورشید عطش و حرارت دارد .

 هر کسی که روز ابری اش خوش است حتما اهل تحمل آفتاب نیست. یاران حضرت خورشید سایه نشین نمی شوند....

اقتضای آفتابی که  الان داریم و زیر سایه هوای ابری اش ادعاهای گرمی می کنیم  خیلی فرق دارد .

این هایی که الان دور همیم و خوشیم و بعضی وقتها هم از فراق خورشید نوا و نجوایی می نماییم  معلوم نیست کداممان شبنمیم یا روغنیم یا نه جامدیم و می مانیم ...

برای روز خورشید شاید نتوانیم بمانیم ولی می توانیم بدانیم که حرارت ، که نور، که سوز همه  با خورشید می آید و باید تحمل داشت که باید نه تحمل ،که دوستش داشت،  که نه دوستش، که فدایی اش  تا نشود غروب دیگری تجربه گردد...

در روایتی از امام زمان علیه السلام در پاسخ به پرسش های اسحاق بن یعقوب چنین آمده است : « ... و أما وجه الانتفاع بی فی غیبتی فکالانتفاع بالشمس إذا غیبها عن الأبصار السحاب » ؛

" ... و اما کیفیت نفع بردن به وسیله ی من در زمان غیبتم به مانند نفع بردن به واسطه ی خورشید است هنگامی که ابرها او را از دیدگان مستور می نمایند ." بحارالأنوار ، ج 53 ، ص 180 ، ح 10.

و اجعلنا من خیر انصاره و اعوانه و خدامه و شیعته


موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۴/۰۳/۱۰
علی اکبر قلیچ خانی

نظرات  (۱)

سلام
زیبا بود اما بیشتر تامل برانگیز!!!
سخن از بی وفایی من و ماست

خدا کنه تا لحظه دیدار فرصت داشته باشیم
در پناه حق

پاسخ:
سلام برادر، ممنون که سر می زنی

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی