...

سلام ، آمدم تا باشم

سلام ، آمدم تا باشم

طبقه بندی موضوعی

من وقاسم باقری سال های سال است که کنار همیم . البته او ما را کنار خودش نشانده است . ارتباط مان بالا و پایین بسیار داشت.زمانی صمیمی و زمانی به جایی رسیدیم که یکی باید می رفت ... در این گرمی و سردی روابط ، پخته شدیم تا رسیدیم به اکنون که هم من احترام او را بر خود واجب می دانم و هم او علیک گرمی به من می گوید . از آینده هم کسی خبردار نیست. کار و بار مان هم طوری نیست که از نوشابه باز کردن برای هم منفعتی عایدمان گردد.

۸ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۹ مهر ۹۲ ، ۱۰:۰۷
علی اکبر قلیچ خانی


این داستان رو چند سال پیش نوشتم با این ایام مناسبت داشت بارگذاری کردم ... تقدیم به همه شان....

مادر
گفت قربون صورت قشنگت بشه مامان .

۴ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۶ مهر ۹۲ ، ۱۱:۱۸
علی اکبر قلیچ خانی

-     حاج مرشد!

-    جانم آقا سید؟

-   آنجا را می‌بینی؟

-   حاجی که انگار تازه حواسش جمع آن طرف خیابان شده بود، زود سرش را انداخت پایین.

۳ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۱ مهر ۹۲ ، ۱۷:۵۲
علی اکبر قلیچ خانی

تصاویر


هیئت تمام شده بود با علی اخوان بالای هیئت ، نزدیک منبر نشسته بودیم وصحبت می کردیم همین پنج شنبه ای که گذشت 27/6/92 .

۴ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۱ مهر ۹۲ ، ۱۱:۴۴
علی اکبر قلیچ خانی