...

سلام ، آمدم تا باشم

سلام ، آمدم تا باشم

طبقه بندی موضوعی

۲ مطلب در مهر ۱۳۹۵ ثبت شده است

محرم هر سال همان حرف تازه قدیمی که جاری و ساری است الی الابد و سال به سال نو به نو است برای  محبان. همان سلام همیشگی ، همان حسین ، همان کربلا ، همان قصه بی تکرار 

السلام علی الحسین

و علی علی بت الحسین 

و علی اولاد الحسین

و علی اصحاب الحسین

تا باشد جزو لعن کنندگان حقیقی قاتلین اش باشیم و طوری زندگی نکنیم که در زمره ناکسان قرار گیریم. تا سلام هست و می شود در خیمه سلم لمن سالمکم نشست همان بهتر....

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۲ مهر ۹۵ ، ۰۸:۵۳
علی اکبر قلیچ خانی

وقتی بچه ات کم کم بزرگ می شود شیرین زبان می شود و می تواند برایت خاطرات خوب بسازد  و همین طور کم کم مهر و محبت خودش را در دلت جا می کند خیلی به درد ادامه زندگی ات می خورد مثلا  وقتی از کار خسته ای یاد لبخند فرزندت می افتی یاد حرفهایش می افتی تبسمی روی لبهایت می‌نشاند دلت تنگش می شود یادت می رود خسته بودی ، می خواهی زودتر کارهایت را تمام کنی و برسی پشت در خانه که زنگ زدی بدود بیاید دم در و پدر خسته گی ات را در بیاورد . یا  سرکار دعوایت شده حوصله هیچ کسی را نداری می خواهی بزنی زیر میز و همه چیز را تمام کنی و بروی خانه . کمی فکر میکنی به آینده،  که بچه هایم دانشگاه می خواهند بروند،  زندگی می خواهند،  دخترت را عروس می بینی و یا پسرت را در لباس دامادی و میروی غرق رویاهای خوش  آن ایام  میشوی  که این کار را می کنم ، آن کار را می کنم، اینطوری برنامه میگیرم ، آنرا می خریم، اینها را دعوت می کنم و... فلان و بیسار که یادت می رود نفهمی  همکار یا رئیست را .

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ مهر ۹۵ ، ۱۰:۰۰
علی اکبر قلیچ خانی