...

سلام ، آمدم تا باشم

سلام ، آمدم تا باشم

طبقه بندی موضوعی

مرد درست

دوشنبه, ۱ مهر ۱۳۹۲، ۰۵:۵۲ ب.ظ

-     حاج مرشد!

-    جانم آقا سید؟

-   آنجا را می‌بینی؟

-   حاجی که انگار تازه حواسش جمع آن طرف خیابان شده بود، زود سرش را انداخت پایین.

-    استغفرالله ربی و اتوب‌الیه...

-   حاجی، برو صدایش کن بیاید اینجا.

-   با نگاه تندی به سید مهدی میگوید:
حاج آقا قباحت نداره؟! من پیرمرد و شمای سید اولاد پیغمبر! این وقت شب... یکی ببیند نمی‌گوید اینها با این فاحشه چه کار دارند؟

زیر تیر چراغ برق خیابان لاله زار ایستاده بود جوراب شلواری توری، رنگ تند لب‌ها، گیس‌های پریشان... خیلی هم جوان نبود ولی خوش رنگ و لعاب به چشم می آمد ، مضطرب این طرف وآن طرف را نگاه می‌کرد.
زمان شاه بود  دوره ای نبود که معترضش بشوند...
 سید گفت
:
 
بزرگواری کنید و ایشون رو صدا کنید. به ما نمی‌خورد مشتری باشیم؟!
حاج مرشد، با اکراه به
سمت زن می‌رود.
زن کمی خودش را جمع و جور می‌کند.
 - خانم! بروید آنجا پیش آن آقاسید باهاتان کاری دارند.
زن راه می‌افتد.
حاج مرشد همانجا می‌ایستد.
زن چیزی نمی‌گوید. مشتری اگر مشتری باشد...
سید گفت
"
دخترم! این وقت شب ایستاده‌ای کنار خیابان که چه بشود؟
- به خدا مجبورم! احتیاج دارم...
پاکت را از جیبش در می‌آورد و سمت زن می‌گیرد:
این پول مال صاحب اصلی محفل است! من هم نشمرده‌ام. مال امام حسین(ع) است تا وقتی که تمام نشده کنار خیابان نایست!...
سید به حاجی ملحق می‌شود و می روند
باران چشم‌های زن، تمامی ندارد...

 

چند سال بعد حرم صاحب اصلی محفل!
سید دست به سینه از رواق خارج می‌شود. به در صحن می‌رسد.
مرد که مدت مدیدی است سید را زیر نظر دارد نزدیک می‌آید و سلام می کند.
سلام را جواب می گوید و زیر چشمی نگاهی به مرد می اندازد
آقا اگر اجازه بدهید زن بنده می‌خواهد سلامی عرض کند.
زن دور تر ایستاده بود مرد عقب می‌ایستد زن نزدیک می‌آید زن کمی نقاب از صورتش بر می‌گیرد و می گوید
آقا سید! یادتان می‌آید که یکبار برای همیشه دکان مرا تعطیل کردید؟
همان پاکت را می گویم
آقا سید! من دیگر... خوب شده‌ام!

باران چشم‌های سید تمامی ندارد

.

.

.

یکی تعریف می‌کرد: روز تشییع پیکر سید مهدی قوام در قم به اندازه‌ی دو تا صحن بزرگ حرم حضرت معصومه کلاه شاپویی و لنگ به دست آمده بودند و صحن را پر کرده بودند.زار زار گریه می‌کردند و سرشان را می‌کوبیدند به تابوت...

 

 




موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۲/۰۷/۰۱
علی اکبر قلیچ خانی

سید مهدی قوام

نظرات  (۳)

سلام

قبل انقلاب رژیم اسلامی نبود ولی آدم هاش اسلامی بودن و لی حالا برعکس شده رژیم اسلامی مردم دور از اسلام

باید از این مطالب عملی درس بگیریم انشاالله

پاسخ:
منظور از مردم خودمانید دیگر؟ من، شما ، دوستان...
میشه قبل ازاینکه خواهش دل رو ببینی خدا را ببینی یکی میگفت همانطور که به جایی ذل میزنی ولی چیزی نمیبینی میشه  انقدر بیاد خدا باشی که تو طهران چشمت خطا نره فقط اولش باید بخوای. قصه برای درس گرفتنه نه خوشخیالی.یاعلی مددی
پاسخ:
وصف العیش نصف العیش
خدابیامرزدش...جای خالی چنین ادمهایی همیشه حس میشده و میشه....
پاسخ:
خدا بیامرزدش

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی