...

سلام ، آمدم تا باشم

سلام ، آمدم تا باشم

طبقه بندی موضوعی

۲۲ مطلب با موضوع «دوست نویسی» ثبت شده است

برای مولود کعبه

تنها جایی که برای رسیدن به حق، شخص  ملاک می شود وجود  فرد منفرد جناب عالی اعلی حضرت امیرالمومنین است . همه برهانها و قوانین و قرآنها اگر تو را به دم خانه حضرتش نرسانند ضلالتی بیش نیستند . اصل و  اساس همه تشخصها و همه رفعتها ست.  کسی که حق به دنبال او دارد راه می رود.  الحق  در معیت قیومیه با حضرتش قرار گرفته و معتبر گردیده الحق مع علی .

 دار وجود از ارذل مقدار و ادنی مرتبه اش تا اعلی علیین ، محتاج قدمهای شاه نجف و اولاد محترمشان بوده و خواهد بود  تا رشحات حق شان ظهور وبروز یابد.

ای مسیر و راه تو  غایت آمال عارفین

برای حق و حقیقت  ولادت حضرتش مبارکباد....

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۴:۳۴
علی اکبر قلیچ خانی


وقتی بهشت زیر پای مادرهاست یعنی اگر کف پایش را بتکانی بهشت خدا را لمس کرده ای.  کاری که مادرها راضی نیستند انجام دهی. آنها فرزندی را که به سینه شان چسبانده اند و آرزویش را همیشه در سر داشته اند و از او برای خود تاج سر ساخته اند ، دوست ندارند دست آنها به کف پایشان بخورد آنها پا را از خدا خواسته اند تا توان دویدن برای رسیدن بچه ها به آرزوهاشان باشد، همین . دست فرزندان  را روی سرشان، روی قلب شان ، روی چشم شان می پسندند جاهایی که همه اش را برای بچه هاشان گذاشته اند و برای او می خواهندش.

 نمی خواهم از مادرم اسطوره بسازم مادرها همه شبیه هم اند یکیش هم مادر من . تو خود مفصل بخوان از این مجمل. مادر تو  شاید بهتر از همه مادرها باشد ...

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۲ مهر ۹۴ ، ۱۶:۳۴
علی اکبر قلیچ خانی

بعضی از دوستان را اگر بخواهم بنویسم نمی توانم خاطره وار بگویم چون آنها چنان زمانی از عمر و زندگی من را از خودشان پر کرده اند که باید بگویم از ده دوازده سال پیش تا حالا، من و ابوالفضل اخوان. عمری که با هم گذراندیم.

به دوستانی که بیشتر با او یار غار بودند تسلیت میگویم مثل حمید صحراپور ... فکر می کردم که این منم که ابوالفضل را اینقدردوستش دارم، روز تشییع جنازه اش فهمیدم دوست داشتنی ها را همه دوستشان دارند. خیلی هم دوستشان دارند. پرمحبت ها دوستان زیادی دارند .

۹ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۴ مرداد ۹۴ ، ۰۹:۵۵
علی اکبر قلیچ خانی


روز مرد مبارک . اگر منظور از مرد،  جنس مذکر است که عمومیت دارد ولی اگر خصال مردانگی است چه بگویم... به من که  بهتر است ولادت حضرت مولی را تبریک بگویید....

+++

قبله یعنی جهت. در معنای فقهی اش، منظور  خانه کعبه است که مسلمانان به سمت آن  نماز می خوانند . خانه ای که بنایش راحضرت آدم گذاشت و حضرت ابراهیم بنایی کرد. کعبه جایگاه مشخصی در داستان توحید و موحدان دارد  ... قصه ها دارد این خانه تا شد خانه کعبه . چند بار تخریب شد چه قبل و چه بعد اسلام . ولی بنای توحیدی که اساس مادی اش مهم نیست . سازندگان توحیدی اش هستند که اهمیت دارند. آن ها ساختند تا آماده شود.

 خانه خدا ، ساخته شده دست موحدان، مولودی دارد که برای ورود او  ترک برداشت. کعبه در دارد ولی بنای توحید با تمام بناها فرق دارد.  در خانه توحید آنجایی است که توحید از آن واردش می‌شود . برای همین قبله است . راهی که بت ها واردش شده اند مسیر توحید نیست. همان خانه ، همان قبله ،  ولی راهی که بت ها واردش شده اند مسیر توحید نیست.

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۵ ارديبهشت ۹۴ ، ۱۴:۴۴
علی اکبر قلیچ خانی


پسرها هر چقدر هم که دست پدر را بگیرند روزی که بناست در تابوت از پدرشان خداحافظی کنند حس افسوس کم گذاشتن برای عزیزشان را دارند. حسی که دیگر زمانی ندارند برش گردانند . جایی که تقدیررسم جدایی را در مرز بودن ترسیم کرده و نه می توان دست تقدیر را برگرداند و نه کاری کرد جز خداحافظی اشک آلود .

 خیلی از پسرها دوران کودکی را به این امید می گذرانند که فردا روزی بشوند شبیه باباهایشان و حتی بهتر ازاو تا  نشان بدهند که پسر همان پدرند . روزگار می گذرد پسرها بزرگ می شوند خودشان پدر می شوند برای بچه هاشان، ولی می بینند پدری فقط به کار و ایجاد رفاه نیست خود پدر بودن ، چیز دیگری است.

 حس پدر بودن، بار پدر شدن به دوش پسرها، خیلی سنگین تر از آرزوی  کودکی شان است. آن روزهاست که می فهمند پدر، به بودنش ، همین که هست چقدر می ارزد .

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ دی ۹۳ ، ۱۷:۵۸
علی اکبر قلیچ خانی


وقت سفر حاجیان به مکه است . خانواده ها با چشم پر امید مسافرانشان را راه می اندازند بروند خانه خدا. زیارت کنند و سلامت برگردند. سفرش کمی طولانی است . برای خانواده هایی که عمری صبح به صبح چشم شان به روی هم بازشده جای خالی حاجیانشان خیلی خودش را نشان می دهد. مادرها پدرها عزیزان ، به راه افتاده اند تا راه ابراهیم علیه السلام را طی کنند . مناسک ابراهیمی . راه پیغمبرانه. 

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ شهریور ۹۳ ، ۲۰:۰۰
علی اکبر قلیچ خانی

در ذیل بارگذاری دعایم کنید " غریبه ناآشنا" پیامی گذاشت با متن:

سلام.
خسته نباشید....

تو این دوره زمونه فرهنگ فقط تو قاسم آبادها میتونه درست بشه

باید بیشتر به قاسم آباد بها داد.......

قابل توجه بزرگترای هیئت....

همسن های ماها خیلی وضعشون اسفباره......

نیاز به کمک دارن آخه.......

اگه هیئت هم بخواد کمرنگ بشه که دیگه وامصیبتا.......

۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ شهریور ۹۳ ، ۱۴:۴۱
علی اکبر قلیچ خانی

الله اکبر،

دوستان رغبتی به فرهنگ نشان نمی دهند باید چکارش کنم؟ ادامه بدهم یا نه؟ بحث های شیرین و ماندگاری است. بنایم بر اینه که بنویسم و به مخاطب نگاه نکنم، ولی نویسنده بی خواننده هم که نمیشه، چکار کنم با بحث فرهنگ؟ درسته!!! نباید اینطور رهایش کنم، حیف می شود .برای قهرمان و اثر بخشی فرهنگی‌ش خیلی حرف مانده. بچه ها با قاسم آباد بیشتر انس دارند خب بیام و در اونجا حین تعریف خاطرات بحث های مرتبط با فرهنگ را بنویسم.

۱۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ شهریور ۹۳ ، ۰۹:۴۷
علی اکبر قلیچ خانی


وقتی اسلحه ای بدست گرفتی از کشتن فردی که زره اش پوستش و اسلحه اش نگاه معصومانه اش، بترس. او دشمن تو نمی تواند باشد . سعی کن حریف شبیه خودت را بزنی ، لباس جنگ داشته باشد، اسلحه ای داشت یا نداشت ولی نگاهش به سمت تو و به فکر نابودی توست را هدف قرار بده.

مردم همه شبیه هم اند چه مردم کشور خودت چه کشور دشمنت . آن ها به دنبال زندگی اند نه جنگ ...

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ مرداد ۹۳ ، ۱۰:۱۳
علی اکبر قلیچ خانی

مادرم دیالیزی است. هفته ای سه بار می رود زیر دستگاه، هر بار هم سه ساعت. از سر بیماری قندش کارش به اینجا کشیده . شنبه هاش با من است . در خدمتشم ، می رویم و برمیگردیم. دیالیز برای کسانی است که کلیه شان بر اثر بیماری کارکرد خود را از دست داده است . کلیه ای که اندازه یک مشت است و من و تو شاید اصلا ندانیم کجای بدن است و چه میکند را به جایش دستگاهی  ساخته اند به قد یک و نیم متر. یک سوزن می زنند به بیمارکه خون از آن وارد دستگاه شود و یک سوزن هم که خون تصفیه شده از دستگاه به بدن برگردد، آن هم نه مثل کلیه که چیزهای لازم را برداشت می‌کند.  بیشتر بیمارها هم سن و سالهای مادرم ، چند سالی بزرگتر ویا کوچکتر. همه شان هم تقریبا هفته ای دو یا سه جلسه را می‌آیند . بعضی از بیمارها  بیشتر از بچه هاشان پرستار و سایر بیماران را می بینند. جوان هم بین شان هست . مثلا دختر و پسر دیالیزی هستند که همین جا با هم آشنا شدند و ازدواج کرده اند. زن و شوهر دیالیزی.

۷ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۳ تیر ۹۳ ، ۰۸:۵۲
علی اکبر قلیچ خانی