...

سلام ، آمدم تا باشم

سلام ، آمدم تا باشم

طبقه بندی موضوعی

غزه ای! من هم ناراحتم .

يكشنبه, ۱۲ مرداد ۱۳۹۳، ۱۰:۱۳ ق.ظ


وقتی اسلحه ای بدست گرفتی از کشتن فردی که زره اش پوستش و اسلحه اش نگاه معصومانه اش، بترس. او دشمن تو نمی تواند باشد . سعی کن حریف شبیه خودت را بزنی ، لباس جنگ داشته باشد، اسلحه ای داشت یا نداشت ولی نگاهش به سمت تو و به فکر نابودی توست را هدف قرار بده.

مردم همه شبیه هم اند چه مردم کشور خودت چه کشور دشمنت . آن ها به دنبال زندگی اند نه جنگ ...

وقتی از دوربین اسلحه ات دیدی پدری دست پسرش را گرفته و دارند فرار می کنند اگر خواستی بزنی که نباید بزنی اول پدر را بزن بعد پسر را . اگر یک تیر داشتی لطفا پدر را هدف بگیر.

کودک معنی تلاش و آرزو و آینده را زیاد نمی داند . او بدون پدر هم یاد می گیرد آرزو کند ، زندگی اش را بسازد ، چگونه یتیمی بگذراند. هر کسی که کودک بی خانمانی را ببیند  دلش به رحم می آید یاد کودکی خودش می کند و او را کمک می کند... آدم های کمی هستند  که حس پدر فرزند مرده را درک کنند.  خدا به هر کسی چنین دردی و درک آن را نمی‌دهد...  کودک  به هر سختی چه در کشور خودش چه در میهن دشمن بزرگ می شود بعد ها معنی آرزو و زندگی را می فهمد . ولی اگر پسر را بزنی یعنی سالها آرزو های از کودکی تا پدر شدن را کشته ای یعنی مرد عاقل و بالغ و توانا را جانش را گرفتی و جسدش را گذاشته ای، گذشته و حال و آینده اش را کشته ای. . لطفا پدر را هدف بگیر

  اگر مردی و می خواهی مردانگی بماند ، خجالت زدگی  هیچ مردی را نشانه نگیر. جنگ ها همیشه فاتحانی دارد که حس پیروزی آن را کودکان دوست دارند رزمندگانش که جز ملالت انسان کشی با همه خنده های مستانه شان چیزی در چنته شان نمانده. 

حتی شکست را هم، بچه ها راحت تر از بزرگ ها هضمش می کنند .
بگذار بچه ها زنده بمانند .

وقتی که داری هدف می گیری،  کسانی را هدف بگیر که به سمت سنگر تو، خط مقدم تو دارند نگاه می‌کنند آن ها شاید همان دشمنانی باشند که نابودی تو را می خواهند اگر زدی قاعده جنگ را رعایت کرده ای.  ولی اگر دیدی نگاهی به سمت تو نیست ببین کجا را نگاه می کند ....شاید...

...شاید مادری دارد به چشمان کودک در بغلش زل می زند و در پس همه کشت و کشتار، خواهش اش زنده بودن کودکش است او را تیر نزن. او مادر است مثل مادر تو. حتی اگر مادر دشمن تو هم باشد در حس مادرانه با همه مادران دنیا با مادر تو با مادر بچه های تو در این احساس معصومانه مشترک است او را نزن چون کسی شبیه مادر توست و مثل او آرزوهای پاک برای بچه هایش دارد دعایش هم سلامت فرزندش در کشاکش این همه خونریزی است مثل مادر تو.  مادرها محترمند .

...شاید دخترک وحشتزده ای است که دارد به دنبال دامن امن مادرش می گردد چشم هراسانش به دنبال چیز دیگری است . دقت کن، اشکش را ببین ، ترس اش راببین، خجالت بکش از این که از دلت گذشت که داغ دختری را ببینی . او خیلی بی گناه است شاید  تنها  گناهش این است که در آن طرف خاکریز بدنیا آمده.

 دخترها خیلی حساس اند معنی خوبی را خوب می فهمند لبخند رضایتشان ، تشکرشان، درون آدم حس خوبی کردن را زنده نگه می دارد. دخترها همیشه سپاس صادقانه ای دارند،  به چشم گریانی که در پس آن،  این همه زیبایی و لطافت خوابیده رحم کن . او  تنها  گناهش این است که در آن طرف خاکریز بدنیا آمده...

...شاید نگاه کم سوی پیرمرد وپیرزنی است که از تمام قوت دنیا، همین سوی کم نگاهش مانده ،شاید  دارد دنبال عصایش می گردد یا دنبال بغچه ای که در آن عکس بچه هایش را گذاشته و در این شلوغی از دستش افتاده یا... در این سالهای گذشته از عمرش  دنبال آشنایی از دشمن می گردد که به او بگوید این دنیا ارزشش به زندگی است، مردن که جبر دنیاست به هم رحم کنیم تا زندگی بماند . فرق دارند مرگ و زندگی با هم، زندگی  را بفهمید. در زندگی می توانی خیال مردن خود را بکنی  ولی بعد مردن هیچ کس نمی تواند حتی تصور زندگی داشته باشد...

ماشین های جنگی را نابود کن، از بین ببر، این ها هم تو را و هم همرزمان تو را به شلیکی تکه تکه می‌کند رحم به آن خیانت است به دوستان،  رحم به دشمنی که دارد حیات تو و دوستانت را نشانه می‌گیرد خیانت است.  ولی یادت باشد که هیچ ماشین جنگی به رنگ سفید نیست، آژیر نشانه آمبولانس است ، این ها را نزن چون قبلا زده ای شان. آن ها یا دارند می روند یا دارند می آیند کسانی را که زده ای ببرند، آن ماشین جنگی نیست قاعده جنگ را رعایت کن تیرت را برای رفتگان خرج نکن بزن به آن ها که مانده اند و دارند به سمت ات شلیک می کنند...

و خانه هایی که از جنس خانه من و توست که در آن در امنیتیم و اتاقهایی دارد که محلی است برای رشد و زندگی و رسیدن به آرزوها و لذتهای خانواده مان و... برای آنان شده سقف ویرانی که در زیر تل خاکش، عزیزانش مانده اند و نمی داند زنده اند یا مرده...

 و خیلی از این مروت ها و ادب ها که از نامروتی و بی ادبی نا مردان صهیون ، داریم شب به شب آداب جنگ  را از صحنه تلویزیون مان می آموزیم که چگونه دشمنی کنیم، در جنگ که را بزنیم که را نه، چه کسان را بکشیم و چطوری و...

داریم می بینیم مردمانی  - به هر دین و مذهبی فرق نمی کند- را دارند بد می کشند، رحم نمی کنند، انسانیت به خرج نمی دهند ، آدم را به درد و غصه آن ها منتقل می کند.  حال  این ها که مسلمانند و با ما درحد  لااله الا الله گفتن هم مسلک.

 دیدن مادرانی که طفل تیرخورده به آغوش دارند ، برادرانی که دارند بدن نیمه جان خواهر و برادرانشان را به بیمارستان منتقل می کنند، پدرانی که دارند گریه می کنند، مادرانی که دارند خاک به سر می ریزند ، کودکانی که چشم بهت زده به پدر و مادر مرده شان دارند و فکر می کنند مرگ، خواب کمی طولانی است و امید برخاستن شان را دارند،  لقمه در دهان را به بغض گلو می آمیزد، قورتش می دهیم تا  حداقل یک وعده شام مان را نان با غصه مظلومان بخوریم

 آدم ها را خدا مثل هم آفریده، نگا ه کن قیافه های مان همه یکی است دل هایمان هم همین طور. اگر روزی سر من و تو هم چنین جنایتی رخ دهد همان مادرها ،همان کودک ها، همان خواهرها و برادرها تا ببینند به همان حس مشترک منتقل می شوند به درد ما به غصه ما به استیصال ما... انسانیت در هر دین و شرافتی هست قبل هر دینی بوده . در حد انسانیت هم به همه مردم دنیا بر خورده به من و تو هم همچنین.

می نویسم که اگر روزی من رفتم و خواستند مرا به وبلاگم بشناسند نگویند چه انسانیتی داشت که حتی در حد چند خط نوشتار ، مظلومیتی را که همه دنیا دید و دلش سوخت و عکس العمل نشان داد، او ندید و منعکس نکرد ولی  این همه ادعای مسلمانی داشت.

همین قدر حفظ آبروی خودم کردم که در آن معلوم نیست  فریاد سرخی برای درخون تپیدگان مظلومی که سلاحی بغیر آه ندارند خسبیده یا خیر.

از همه اهل غزه، از همه مظلومانش ، می خواهم که مرا حلال کنند ، ببخشند که دیدمشان و در جای خود نشسته ام و تکان نخورده ام.

 بخشش سست مزاجی که فقط دوست دارد دلش بسوزد نه پیرهنش... و دلش به همین خوش است ...

خدا بیامرزد چمران را و زنده نگه دار مکتبی را که پای او را به قلبش به اعتقادش چسبانده بود و دستور از آن می گرفت . دستش، پایش، عقلش و قلبش  همه مطیع دینش بود.

خدا بیامرزد مطهری را که اگر اسلام را می خواست امام حسین را می خواست زنده می‌خواستشان خون حضرت را خون جاری می دید که عطر مظلومیت اش همیشه اشک آور است و هر خونی که شمه ای از آن عطر را گرفته بود را حرمت می کرد و فریاد واحسینا و وا اسلامایش بلند بود ...

خدا نگهدارد مبارزان غیور و گمنامی که دارند می جنگند برای انسانیت و دفاع از مظلوم .

خدا به من هم کمی غیرت دینی بدهد که غیرت را فقط در چند قواره پارچه و البسه نبینم . دفاع از مظلوم هم نشانه غیرت است...

او که بیست و یکم ماه خدا شهید شد غیرتش اینگونه است...

سلام به او ومظلومیت بی همتایش و بعد به همه مظلومان

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۳/۰۵/۱۲
علی اکبر قلیچ خانی

غزه

نظرات  (۲)

روی صندلی نشسته ام به هیاهوی کوکانه ی شان نگاه میکنم.یکی تاب می خورد و یکی سوار سرسره و یکی... چشمانشان از شادی برق می زند و لپهایشان سرخ از دویدن...اما جایی دور سرزمینی دیگر کودکان بازی با سنگ را می آموزند و اسباب بازی اشان شاید پوکه های خالی فشنگ و پوکه های خمپاره و... و امروز چشمانشان اشک آلود . غم در شهر آوار شده شهر رنگ خاکستری به خود گرفته ...از شادی و قهقهه ی کودکانه خبری نیست و ذهنشان درگیر صورت خونین و خاک آلود هم بازی های دیروزشان و فردایی که دیگر نیست.

پاسخ:
امنیت و سلامتی نعمتند
۱۲ مرداد ۹۳ ، ۱۱:۴۹ امیرحسین حاجی زاده
آتشی که از دل برآمد و تبدیل شد به این سطور

امام فرمود راه قدس از کربلا می گذرد و گذشت.

قدس! در راهت هستیم

موفق باشید
پاسخ:
...راه انسانیت به کربلا ختم میشود. ...انی اتقرب الی الله و الی رسوله والی امیرالمومنین و... بنا نیست به قدس برسیم بایستی قدس به دست صاحبانش برسد. داد ما داد عدالت خواهی است...

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی