...

سلام ، آمدم تا باشم

سلام ، آمدم تا باشم

طبقه بندی موضوعی

تربیت تخیل

شنبه, ۱۸ مرداد ۱۳۹۳، ۱۰:۲۵ ق.ظ


به محمد پورمنصوری عزیز قول داده بودم که در برنامه اعتکافی که در آخر ماه مبارک در مسجد گرفته بودند روزی را در خدمتشان باشم همان روز که قول داده بودم برای پدرم مشکلی پیش آمد که نمی‌توانستم تنهایش بگذارم به حاجی زنگ زدم و مورد را توضیح دادم و عذرخواهی کردم از این که نشد در خدمتشان باشم ، آن بنده خدا هم کاری جز موافقت نمی توانست داشته باشد. شرمندگی بدقولی ماند روی گردن من. ازش مجدد عذرمی خواهم . ازبدقولی اصلا خوشم نمی آید و آنچه که برای خود نمی خواهم برای دوستان هم راضی نیستم.

برای آن برنامه دو مطلب آماده کرده بودم یکی در مورد تربیت تخیل بود و دیگری هم در مورد یکی از آیات قرآن . هر دو مورد را تقدیم می کنم به همه دوستانی که زحمت برنامه اعتکاف دانش آموزان را در مسجد کشیدند .

 راستش را بخواهید چند روز پیش تربیت تخیل را نوشتم نمی دانم فایلش چه شد بعد هم خوردیم به اوج گیری آدم کشی هایی که در غزه راه افتاده بود کلا داغون و احساسات و تمرکزم درگیر بینوایان غزه بود. تربیت و فرهنگ مامنی میخواهد بنام حیات و زندگی . وقتی می بینی حق حیات مردمانی دارد لگدمال می شود نه تربیت نویسی ات می آید و نه فرهنگ گویی ات. من هم ضعیفی ابن الحال که به هر اتفاق اینچنینی بد به هم می ریزم و حتی از خودم هم بدم می آید...

+++تربیت تخیل

یکی از موارد تربیتی که کمتر عنوان می شود موضوع تربیت تخیل است . تربیت را بیشتر به آداب و اخلاق و معاشرات، آموزش دیده ایم که بسیار پسندیده است ولی زمانه حال علاوه بر تربیت آدابی- که عرض شد-  به تربیت جدیدی هم به شدت احساس نیاز می شود آن هم تربیت تخیل است.

 دور و بر مان پر شده از تصاویر و اخباری که به شدت دوست دارند تخیل و آرزوها را تسخیر کرده و بیننده یا شنونده یا خواننده را به نوعی مال خود کنند.  این مال خود کردن هم شامل مال تان می شود هم جسم تان هم معنویات و عمرتان. بیشتر تبلیغاتی را که داریم از تلویزیون می بینیم هدفشان ورود به دنیای تخیل و تحریک  از جانب آرزو تراشی  و خالی کردن جیب مردم است. این همه جایزه های رنگارنگ و گران قیمت که به خریدی شما را وارد دایره احتمالات قرعه کشی کرده که اگر از آن برنده بیرون بیایی زندگی ات عوض می شود ، و نشان دادن آدمهایی که در این دایره اسم آنان خارج شده و از فلاکت و بی پولی یک شبه به دنیای خوش آب و رنگ متمولین وارد شده اند ، تا فیلم هایی که آدم هایش آن قدر با اعتماد به نفس خوشبختی را بازی می کنند – چه اکشن ، چه درام ، چه عاشقانه اش فرقی نمی کند- و خارج از هر واقعیت خشن زندگی اجتماعی و روزمره به آمال و خوبی ها می رسند که پس از پایان فیلم، تخیل بیننده  چنان درگیر و هم ذات پندار با قهرمان داستان  می ماند که تا روزها  تخیل اش اجازه هیچ فکری را به مغزش نمی دهد و هر ساعت خلوتی می شود مامنی برای ورود به دنیای صحنه های دیده و خوش است با زندگی در دنیای فیلم ، تا اتوپیا سازی از زندگی در غرب مدرن و تبلیغات روشنفکرانه اش که ذهن بیزار از میهن را به تنفر از خویش و آرزوی دور می کشاند و...

همه و همه یک چیز از تو می خواهند و آن هم فرار از زندگی باهدف و برنامه درمتن  واقعیت و اکنون است.

بگذریم از غرب که متد آموزشی شان بگونه ای است که دارند تخیل جامعه شان را به سمت تعقلات و برنامه ریزی های بلند مدت و دور از قواعد منطقی امروزشان هدایت می کنند تا در آینده  کودکان و جوانانشان بیایند و برنامه های آرزو گونه اینان را ردای واقعیت بپوشانند،  و  کودکانشان می آیند و همین کار را هم می کنند ولی کو چنین متدی در جامعه ما و برنامه و برنامه سازانش...

و بگذریم از این که غرب همانطور که با برنامه ریزی برای تخیل جامعه اش دارد پیشرفت می کند و عاقلانه تر قدم برمی دارد ولی برای جهان سوم برنامه ای می سازد که تخیل آنان را به دوری و بیگانگی با تعقل بومی و اعتقادی خودشان می رساند  و از ضعف و کمبود جامعه جهان سوم برای ویرانی و هرزگی مردمانش  استفاده می کند وبا  بکار گیری تخیل از کودک و جوان و بزرگسال  برای القای برتری و اشاعه رخوت و  کودکانه ماندن بزرگان و فرار و دوری  از واقعیت موجود و جلوگیری از حرکت به سمت جلوی جامعه های عقب مانده که هر  روز به عقب  ماندگی شان افزوده  شود و...  

و باز از این هم بگذریم که حکمت اسلامی بنایش به زنجیر کشیدن تخیل و دادن افسار آن به دست تعقل است که نگذارد هر جایی برود و در پس رفتنش به هر دنیای ذهنی خروجی عاقلانه ای داشته باشد و... که از آن هم بدوریم و حوصله خواندن و فهم و تربیت در آن فضا را نداریم و یا نمی دانیم که هست و باید بدانیم و بخواهیم و یاد بگیریم...

این مقال هم حوصله بحث در طرح و اجمال هر یک از "بگذریم‌ها" ندارد هدفش شناخت اولیه تخیل و راههای خیلی دم دستی برای کنترل آن  و نیافتادن در دام و اعتیاد به تخیل است. اعتیاد به تخیل مخصوصا در نوجوانی و جوانی ، آدم را به مهلکه های وحشتناکی از گناه و تخریب آینده می کشاند،  زمان مفید عمر را می گیرد و بیکاره ای به دنیای کار و زندگی خانوادگی و اجتماعی تحویل می دهد . آدم هایی که در ذهن و گفتار بسیار ایده آل و خوش سخن  و در مشی و زندگی بسیار کم کار و کم تلاش.

کار زیاد سختی نیست اگر به خودمان یاد بدهیم که از پس هر فکر و تخیل شبانه و خلوتی خودمان ، ببینیم دنبال چه هستیم و به چه نتیجه ای می خواهیم برسیم . فکر و تخیل دیشب مان به چه درد مان خورد و چه مشکلی از مشکلات مان حل کرد و مرا به دامن چه کتاب و اصل و تفکر و جنب و جوش برتری رساند و آیا ادامه بدهم برنامه دیشبم را و یا نه باید رهایش کنم چون که نه دردی ازم دوا کردو نه راهی پیش پایم گذاشت و نه تحرک مثبتی در جریان زندگی ام وارد کرد.

کار زیاد سختی نیست اگر بیندیشم و ببینم کجا هستم؟ با چه کسانی زندگی می کنم ؟می خواهم به کجا برسم؟ ظرفیت موجود چیست ؟ چگونه می شود بیشترش کرد و یا هدایتش کرد به سمت اهداف و خواسته هایم ؟ راه رسیدن کدام است؟ با که مشورت کنم؟ دوستی که می خواهم داشته باشم چطور باشد؟  و در این نقشه راه زندگی که برای خودم در حال ترسیمم چه می خواهم چه چیزی دارم چه چیزهایی نیاز است چگونه باید فراهمش کرد.

فکر کردن به زندگی و پیشرفت اگر تو را به تحرک و هدایت به سمت به فعلیت رساندنش  نرساند فایده ای ندارد. تخیل و آرزوبازی است و همانند مخدری که معتاد را از دنیای واقعی اش به هپروت می‌رساند   برای انسان عمل می کند. فراموش کردن کجا هستم چه می خواهم و به کجا باید برسم ات جایی باید خودش را نشان بدهد جایی باید به فعلیت ختم شود و خود انسان نباید بگذارد که به ورطه آرزو بازی و تخیل تراشی بدون تعقل و حرکت مثبت بیفتد. خیلی از مشکلات روزها ثمرات تخیلات و تفکرات منفی شبانه آدمهاست. کسانی که بلد نیستند و یا نمی دانند که چگونه باید از ذهن و تخیل شان درست استفاده کنند.

این که حواسم باشد چه ببینم به چه نیتی ببینم و دیدنش چه چیز برایم داشت چقدر دنیای تصاویرش مرا به معنا رساند و دیدنش برایم خوب بود یا نه  راه خیلی خوبی است که نگذاری تخیلت وحشی شود . تخیل وحشی از حیوان وحشی خطرناکتر است . حیوان وحشی جانت را می گیرد  ولی تخیل وحشی انسانیت را.

پاراگراف بالا در مورد شنیدن و خواندن و همنشینی هم هست. تفکر، هدفمندی و الزام درونی به پایبندی به اهدافی که برای زندگی ات در نظر گرفتی ، به تخیل ات هم سر و سامان می دهد . تخیل خیلی خوب است اگر درست ازش استفاده و به تعقل برش گردانیم وگرنه مثل هر چیز بدون تعقلی، انگ حماقت و جهالت  بهش می چسبد واقتضای جهل و حمق ، خیر نیست .

 در آخر اگر بخواهیم تخیل خوب و بد را از هم تمیز دهیم به محک تعقل می رسیم که آیا این تخیل من توانست موجب تعقل و حرکت انسانی ام شود یا نه به هیجان و گناه کشاندم که هیچ قاضی به خوبی وجدان نیست ...

زیاد مطولش نکنم

قصدم نبود در این مقال خیلی کلاسه و با تعریف  وارد شوم مبنایم همان شناخت اولیه و کاربردی که از تخیل در ذهن جوان وجود دارد می باشد و حواشی آن. شاید به درد کسی خورد. 

باز از دوستان بابت بدقولی ام عذرخواهم

ولا حول و لا قوه الا بالله

موافقین ۲ مخالفین ۰ ۹۳/۰۵/۱۸
علی اکبر قلیچ خانی

تخیل

نظرات  (۲)

سلام
به روز شدیم با... غزه
پاسخ:
چشم درخدمتیم
سلام
مطلب جالبی بود. کما اینکه ما از بچگی فانتزی های زیادی داشتیم که شاید نتوانستیم به بعضی از آنها جامعه عمل بپوشانیم. چشم ذهنمان شاید در کودکیمان فراتر از زمان بود و ما کودکی مانده در زمان و شناور در کشتی خیال. {حتی کاناوال تخیلی کروز هم تاثیری در حالمان نداشت :) }
واما (مدتی فکرمان مشغوله کما اینکه یه مطلب راجع به فلسطین نوشتم و در صندوق بیانم در حال نوش جان کردن خاک تا تکمیل شود. تا کی ...فکرمان بالی دوباره بگیرد!)
موفق باشید.
 یا حق
پاسخ:
       تخیل کودکانه مذموم نیست هر چه بزرگتر می شویم بایستی اقتضائات کودکی نیز کم و کم تر شود. دعای ما روانی قلم دوستان است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی