...

سلام ، آمدم تا باشم

سلام ، آمدم تا باشم

طبقه بندی موضوعی

قاسم آباد (25)

يكشنبه, ۴ مرداد ۱۳۹۴، ۱۲:۳۸ ب.ظ

سی شب سی پیاله . ماه مبارک رمضان 1436 قمری مصادف با تیرماه سال 1394 شمسی

ماه مبارک امسال نیز به پایان رسید برای سال دوم است که برنامه سخنرانی شیخ جعفری که سایه اش بر سرمان  مستدام باد در مسجد صاحب الزمان برگزار شد. برنامه ای خوب  و با کیفیت متناسب با شبهای خوب رمضانی. از عزیزان تصمیم گیر مسجد که کمال همکاری را در برگزاری مراسم در مسجد صاحب الزمان داشتند نهایت تشکر وآرزوی توفیق الهی را دارم.

نیم ساعت جزء خوانی حسین عزیز که صدایش قسمتی از سمفونی ماه مبارک من شده و چهل دقیقه تا یکساعت منبر و ده تا پانزده دقیقه هم مناجات و عرض روضه. باشد که همه عزیزان و بزرگوارانی که در برپایی، برگزاری و رونق مجلس ماه مبارک نقش داشته اند به استخدام خادمی نفس شان در محضر شریف حضرتش نائل گردند. خیلی ها زحمتشان به چشم بود خیلی ها هم نه،  وجود دیگری سمیع و علیم است که همه را می بیند .

در این دو سال، ماه مبارک رمضان مسجد ، شکل خاص تری به خود دیده است.  برخی از شب‌ها تعداد طلاب حاضر در مسجد بیش از مردم عادی بود . معمم و غیر معمم. دو سه شبی امام جماعت جوان مسجد هم پای منبرنشستند . قاسم آبادی ها و وارثانی ها کنار هم و خیلی های دیگر  که نه اینوری بودند و نه آنطرفی که جمع مان جور جور بود و محفل گرمی داشتیم.

موضوع منبر، علت صدر نشینی اسم جلاله الله  بود همراه با نکات بسیار شیرین اخلاقی و دینی  و حکمی و توحیدی. منبر شیخ جعفری در ماه مبارک، منبر خاصی است رفعت بحث توحیدی را دارد و باید اهل حمل و تحمل باشی . اولش به بیان دلایل و براهین حکمی می گذرد تا مقدمه ای  باشد برای ورود به مشی اهل تحقیق و امثله و حکایات مرتبط با بحث و پیرایش انحرافات  احتمالی و یا رخ داده حول بحث ، که نتیجه منبر می شود قسمتی از ارتباط اصل بحث با وجود و مراتب زندگی حضرات معصومین علیه السلام خصوصا سیدالشهداء و وقایع روز عاشورا. کلیت بحث های ایشان حول بیان وحدت حکمت و تحقیق است با حفظ مراتب و جایگاهش.

 من ناقص العقل این را فهمیده ام  و معلوم نیست ربطی به  منظور و مشی و منبر ایشان داشته باشد.   

 برنامه سخنرانی بعد از نیمه شب شرعی  در مسجدی برگزار باشد بدون هیچ تبلیغ و بوق و کرنایی ، آن هم تا دوسه ساعت مانده به زمان سحری ادامه داشته باشد، آن هم به تدبیر برخی بزرگان محل، زمان نماز مسجد، بعد از روزه 17 ساعته مسلمین بگونه ای برنامه ریزی شود که کمترین حضور مردم محل در برنامه را شامل شود و مراسم هم  با کمترین آلودگی صوتی و آزار و اذیت همسایگان و عدم سرمایه گذاری در خرید و نصب انواع علم و کتل وبنر و... باشد و فقط تلاوت قرآنی و منبری و چای و روضه ای ، و ببینی جوانان و اهل معرفت و تشنگان  شنیدن کلام توحیدی بیایند و بنشینند و با آن که جاهایی از منبر را هم نمی گیرند ولی به این که به نادانی خود در قبال معارف توحیدی و ناب شیعی می‌رسند و می‌فهمند که برای فهم دین باید زحمت کشید و وقت گذاشت و دین فقط نماز و مسجد گردانی و هیات گردانی نیست  و در دلشان  آرزوی نیل به چنین علومی ایجاد شود  خودش جای بسی امید است و  جای شکر دارد ...

و هزاران پیام گفتنی و ناگفتنی که اگر باب طرح مسائل و معارف از زبان اهلش در منابر نبوی باز شود با آن که به قول جاهل مآبان سنگین است و دیر فهم ، ولی به سان نورموسوی، خواهان خود را جمع می‌کند و پاسخی کاملا بلند به عزیزانی که فکر می کنند در انجام و برگزاری مراسمات دینی باید جهل جاهلان را ملاک قرار داد و به تناسب و دلخواه آنان برنامه ریزی دینی کرد که نتیجه اش ابتلا به ابتذال برنامه های معنوی و انحراف شکلی به برگزاری میتینگهای بی بهره دینی  می‌شود و ...

یادم باشد مردم فقط برای غذا و پذیرایی به برنامه های معنوی نمی آیند کسی که سراغ برنامه معنوی می‌گردد دنبال بار علمی و ایمانی از جلسه است نه خورد و خوراک و زلمو زینبو. کسی هم که می‌خواهد برنامه دینی برگزار کند اصل موضوع را نباید فراموش کند . هدایت مردم دست من وشما نیست ولی متن اش، راهش، کاملا مشخص و روشن است کافی است کمی شبیه خود قرآن به موضوع مهم هدایت و برنامه ریزی اجتماعی آن بنگریم .

 اگر در جامعه اسلامی فقط مدیریت و برنامه ریزی مساجد دست اهلش باشد که مقتضیات زمان را بدانند و در قفس گذشته محبوس نبوده  و درک درستی از مدیریت دینی داشته باشند و دنبال برنامه ریزی درست دینی باشند نه چیز دیگری ، حتما جامعه پویای دینی خواهیم داشت وگرنه عمراً.  بگذریم.

 برویم سراغ خاطر ه بازی آن شبهای خوب تا بماند برای بعد . اگر شما هم چیزی به یادتان هم بنویسید که خیلی بهتر می شود. من که لوده ای بیشتر نیستم بار طنز برای من داشته برای شما چه؟...

  مثلا

+ شبی محمدرضا- پسرم - چنان آتشی سوزاند که تا مدتها شد نقل جمع دوستان. واقعا کنترلش سخت است . فضای باز مسجد و شیطنت کودکانه وقتی به هم می رسند در توهم خام کودکانه ، مسجد می شود پیست دو و میدانی . و کاش فقط می شد پیست . در وسط منبر، در یک لحظه که قاسم اسلامی و حاج اصغر موضع دستگاه صوتی مسجد را رها کردند ناگهان مسیر دویدن محمدرضا به آن سمت کج شد تا من و دیگران به خود بیاییم او به دستگاه رسیده بود و وسط منبر دکمه دستگاه را فشار داد و صوت قطع شد . چند تایی با هم رسیدیم سر دستگاه و روشنش کردیم بچه را  ویشکون گرفتم ولی چه فایده . او شبیه" نمی دانم " نگاهم می کرد نمی دانست که مسجد جای بازی نیست چیزی که باید پدرش لحاظ میکرد نه او.  و با زبان بی زبانی به من فهماند که اگر مسجد جای بچه ها بود  مکروهش نمی‌کردند... چه کند که نمی داند که نباید بیاید تا برای آمدنش دانایان عتاب و تنبیهش نکنند .

شب بعد حاج آقا بالای منبر فرمودند که مسجد جای کودک نیست، چه لزومی دارد در این ساعت نیمه شب که زمان استراحت خانواده است آنها را زابراه کنید و بکشیدشان بیاورید مسجد . عتاب ایشان شامل حال بنده و چند تای دیگر از دوستان بود که کاملا متوجه شدیم . فردایش از شیخ عذرخواهی کردم . به نظرتان فایده ای داشت؟ نمی دانم.  از آن به بعد هر بار که خانواده باهام همراه بود خانمم بچه را میبرد طبقه بالای مسجد که هر چه آتش دارد آنجا بسوزاند و به صحن شبستان نکشاند.

+ قبل و بعد منبر دو دایره انسانی در مسجد شکل می گرفت.  دایره علماء و دایره دیگران. دایره علما که حول جناب شیخ بود و همه معممین و طلاب و آقا جواد حیدری بودند با تشریفات و پذیرایی ویژه  و مکالمات و صحبتهای مخصوص،  و دیگران هم ما بودیم و هم قطاران. با حاج ابوالقاسم – اصغر رامندی هیات وارثان - هر بار کنار هم می نشستیم به جمع علما اشاره می کرد و می گفت فلانی فکر کنم اینها همه تجدیدی های خردادند که آمدند نمره قبولی بگیرند یه برنامه ای بچین به اسم نمره همه شون رو تلکه کنیم و مخارج هیات رو در بیاریم و می زدیم زیر خنده و مقدار نمراتی که احساس می کردیم کم دارند و باید هزینه کنند را تخمین می زدیم و از این کارها . شبی بهش گفتم اگر هزینه اش را ندادند  صحبت می‌کنیم یکماه دیگر برنامه ادامه داشته باشد تا حساب دستشان بیاید....    

 + مسجد ما هم مثل مسجد امام هادی (علیه السلام ) شهرک ولیعصر - که سالهای قبل برنامه ماه مبارک آنجا برگزار بود -  چند تا شیرین مغز دارد که پای ثابت خیلی از شبها هستند و پاپیچ همیشه‌گی حاج آقا. بگذریم که  خداییش شیرین های مسجد ما  خیلی شیک تر و باکلاس تر از مسجد شهرک هستند. تا این که شبی وسط منبر از یکی شان سوتی در رفت و جو گرفت و وسط منبر بلند شد از اول منبر به همه دست دادن و حال و احوال کردن،  برای خودش شقشقیه ای شد شیخ بالای منبر آرزوی مسجد امام هادی را کردند و همه لبخندی زدند فرداشبش که راننده حاج آقا بودم گله گی کردم که آقا شیرین های ما خیلی بهتر از شهرک اند آن شب جوابم را نداد فرداشبش که کت وشلوار شیکم را پوشیده بودم  هنوز به صحن نرسیده یکی از بچه ها دوان دوان گفت بیا حاج آقا کارت دارد خوشحال شدم که کت وشلوارم برایم آمد داشت با ژستی خاص به صحن  وارد شدم  که چقدر مهمم ، دیدم شیخ یکی از این  شیرینها که حسابی آویزانش شده را به من حواله داده ، جواب عالمانه  به گله گذاری دیشبم .

+ دو شب قدر را هم به مسجد رفتم . منبرش پیش نماز محترم  مسجد بود . برنامه با نظم و معنویتی خوبی برگزار شد !!!! اوج برنامه شب بیست و یکم بود  . شب بیست و یکم ، حاج آقا بالای منبر بود و وسط  منبر، تابوت شهیدی را آوردند در مسجد چرخاندند و گذاشتند وسط مسجد، بنده خدا بالای منبر مانده بود چه بگوید چکار کند چند دقیقه ای طول کشید مسجد ساکت شد و به حالت قبلش برگشت . در همان اثناء منبر و مناجات و روضه خوانی ،عده ای جمع شده بودند دور تابوت شهید ، پشت به برنامه یا رو به برنامه  فاتحه می خواندند ، با گوشی‌هایشان فیلم می گرفتند از تابوت ، عکس سلفی می انداختند من وشهید یهویی و...  تا  وسط سینه زنی  و نوحه خوانی که باز عده ای خودجوش ، تابوت شهید را برداشتند و در مسجد چرخاندند...

  سوژه ای بود  یکی نوحه می خواند یکی سینه می زد یکی داشت تشییع جنازه می کرد یکی لااله الا الله می گفت ، بیچاره مهمانهای یک شبه مسجد،  مانده بودند چه خبر است چکار باید بکنند ، لخت شن سینه بزنند، لباس بپوشند ، تشییع جنازه کنند، توبه کنند، راه بروند، بایستند،  بنشینند؟؟؟  سرتان را درد نیاورم در حالیکه تشییع کنندگان  چندباری  دور مسجد زدند و گوشه دیگر سینه زنان به سینه خود می زدند و عده ای هم در برزخ این دو مانده که چه کنند،  تابوت شهید را از در کنار محراب، بردند قسمت خواهرها. مجلس هم که تمام شد و همه داشتند می رفتند بازبه همان صورت خودجوش  از همان در شهید را از قسمت خواهرها آوردند تشییع کردند تا آمبولانس جلوی در مسجد.  

 مگه میشه؟ مگه داریم؟ چرا ؟ به چه عنوان؟ منظور ؟ سئوالاتی که به پاسخش نرسیدم و  به این نتیجه رسیدم شب سوم احیا را جای مسجد رفتن و حرص خوردن بنشینم خانه دعا بخوانم و قرآن سر بگیرم بهتر است تا این همه با خودم کلنجار عصبی بروم. خیر سرمان آمدیم برای احیا و استغفار . شب سومش خیلی خوش گذشت .
+++

تا این که بعد از شبهای مهم احیا و برنامه مفصلش ، رسیدیم به همان برنامه بیصدا و بی شیله پیله منبر. تا شب خوب فطر.

 امسال هم خیلی خوش گذشت . سالهای بسیاری خواهد آمد که ماه مبارک هست، هوا هست، مسجد هم هست ولی توفیق نیست که باشیم یا زیر تل خاک قبرستان  و یا زیر آمال رنگ و وارنگ خود مدفونیم . چه خوب که علت نبودن مان  ، خاک قبرستان باشد . تا رسیدن آن زمان، فرصت اصلاح و توبه هست ...  


موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۴/۰۵/۰۴
علی اکبر قلیچ خانی

نظرات  (۲)

اصل برنامه در مسجد وهیات که سبب معرفت میشود همان ممبر و روشنگری های سخنران های بزرگوار است که باید مداحان نیز دنباله روی ایشان باشند در برنامه های مسجد بزرگی مثل مسجد صاحب الزمان به خصوص در شب های قدر باید بیشتر دقت میشد امسال که گذشت تجربه ای باشد برای سال های بعد
پاسخ:

اینقدر تجربه های تکراری بایگانی شده در خصوص برنامه ریزی هست به شرط آن که استفاده شود...

۰۵ مرداد ۹۴ ، ۱۱:۱۳ غریبه ناآشنا
سلام مجدد......
هیات شده فقط صرفا منبر...
کسی منکر بیشتر شدن معرفت محبین نیست ولی یه کم هم اگه به این فکر کنیم که شبای بسیار مهم و باعظمتی رو واس عزاداری مفصل از دست دادیم به کم کاری خودمون پی میبریم...
البته بازم تصمیم گیرنده هیات شماها هستید...
بازم باید از آقای رامندی تشکر ویژه کرد که طبق روال پارسال بازم زحمت بیشتر این مراسما به دوش ایشون هستش...
با اینکه مشغله های پایگاه رو هم دارن کم نمیذارن واسه هیات...
خدا توفیقشون بده...
بهر حال ممنون...
پاسخ:
بهر حال ممنون... خدا خیرت بده که یه نظری می گذاری و نوشته ها رو از کویری آرا در میاری.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی