...

سلام ، آمدم تا باشم

سلام ، آمدم تا باشم

طبقه بندی موضوعی

مسجد بزرگ " نکوداشت جشنواره حبیب"

سه شنبه, ۱۸ اسفند ۱۳۹۴، ۱۲:۳۷ ب.ظ

مسجد جای نماز خواندن است تا چه نمازی بخوانی و با چه نمازگزارانی .

بعضی مسجد ها چون خیلی بزرگند و ظرفیت نمازگزاران زیادی  دارند را مسجد جامع می گویند ولی همیشه بزرگی مسجد،  به طول و عرضش نیست  یا به تعداد نمازگزانش .  بعضی از مسجدها با این که مساحت  کمی دارند ولی از خیلی از مسجد جامع ها بزرگترند . دلیلش هم یا به کیفیت نمازی که خوانده می شود برمیگردد یا به نمازگزارانش.   

شرط خواندن نماز زنده بودن است چه امام جماعت چه مامومین، باید زنده باشند. حی. این موضوع اصلا نیاز به توضیح ندارد بمیری دیگر نمازی نداری . همه مسجدها همینگونه اند .

 بعضی امام جماعت ها محیی اند . زنده کننده اند . روح عبادت به مسجد میاورند ، جریان ساز مکتبی اند.  اینها مرده شان هم زنده است و نفس میکشد و امامت جماعت می کند . جاری و ساری است با اینکه سالهاست مرده ولی مردم هنوز دارند با رفتار و مکتب و خلق و خویش زندگی می کنند مثل حاج آقا مطلبی امام جماعت مرحوم مسجد جوادالائمه ، اول سیزده متری حاجیان بعد سینما جی.   

نمازگزاران هم همینگونه اند . شاید مسجدی کوچک باشد جای بزرگی برای جمعیت زیاد نداشته باشد ولی کسانی آنجا باشند که دارند بار شهری را به دوش می کشند رسالت دینی خود را می گسترانند به پهنای یک شهر ، به پهنای یک کشور،  به وسعت یک دین و شاید فراتر از زمان .  همیشه زنده اند  و جریان ساز . اینها چون حیات بخش اند، مردن ندارند . این نمازگزاران هرجایی قامت ببندند آنجا مسجد جامع است یعنی خیلی‌ها قامت بسته اند ، هر کدامشان آبشخور اعتقادی جمعیت انبوهی اند  مثل امیرحسین فردی،  مثل فرج الله سلحشور، مثل حبیب غنی پور ، نمازگزاران مسجد جوادالائمه اول سیزده متری حاجیان بعد سینما جی....  

 

 دیشب 17/12/94 مراسم اختتامیه پانزدهمین جشنواره کتاب سال شهید غنی پور بود .مسجد جوادالائمه اول سیزده متری حاجیان بعد سینما جی.   

بعد از سالها گم کردن تاریخ برنامه ، امسال از یکهفته مانده، هر روز به خودم یادآوری می کردم . بیست دقیقه قبل از نماز مغرب آنجا بودم کمی جلوتر از مسجد ، مقابل مغازه ای جای پارکی پیدا کردم به صاحب مغازه گفتم و رفتم سمت مسجد . آخرین بار بیست و خورده ای سال پیش از آنجا گذشته بودم هیچ تصوری از آن محل در ذهنم نبود حتی یادم هم نیست که برای چه فیلمی رفته بودم سینما جی.

وقت داشتم گفتم کمی محل را گز کنم ببینم چگونه است؟  تا دم سینما - که فکر کنم صد متری با مسجد فاصله داشت - رفتم و برگشتم مثل همه محله های نیمه ضعیف تهران بود با خلق وخوی اصیل بچه های پایین شهر . حال وهوای دور و بر مسجد،  با خبری که در مسجد بنا بود واقع شود خیلی فرق داشت . مردم کوچه بازارش نشان نمی دادند که این محله، ظرفیت برگزاری جشنواره ای متعهد به وسعت یک کشور و زبان را دارد. دیوانه ای قبل مسجد کاری کرد که مجبور شدم راهم را کج کنم دیدم او چشمش به جوانانی است که این طرف خیابان به او می خندند. حالا ببین چهل سال پیش اینجا چه خبر بوده ، زمان شاه را میگویم از در و دیوار سینمایش فضاحت و قباحت می ریخته اقتضای آن همه کثافت حتما چند تا مغازه نجاست خوری  تنگش بوده و ...  اما صد متر آنطرفترش مسجدی که نمازگزارانش داشتند به کتابخانه داشتن و کتابخوانی  فکر می کردند به نویسندگی، به هنر متعهد،  به برگزاری تئاتر حر.  خاصیت گنج اینگونه است ، خرابه نشین.  

 برخی  می گویند هر شهری که وارد میشوی میتوانی با ترافیک و دیدن فوتبالشان تا حد زیادی بفهمی این مردم چگونه اند ، اصل نانوشته قابل اعتنایی است. ولی به نظر من، برای شهرهای مسلمین ، دیدن مسجدهایشان خود هویدای بسیاری از ناگفته های آن محله و شهر است . مسجد هر محله ای آبروی آن محله است ، مردم شان عموما بهترین چیزهایشان را برای مسجدشان می خواهند. مسجدها مثل اتاق پذیرایی  خانه هاست،  نشاندهنده سقف داشته های  آنهاست. مسجد جوادالائمه هم از این قاعده مستثنی نیست اندازه اش ، دیوارهایش، نمازگزارنش خبر از هر چه در محله بود می داد . کاملا معلوم بود طمطراق و شادابی مسجد هنوز به همان نمازگزاران قبل و آن نسل طلایی برمیگردد ، از تذکر چند بارمجری دانای برنامه -  استاد نادری عزیز  که دست توانمندی در ادبیات متعهد دارند -  که گوشی هایتان را خاموش کنید و یا بی صدا ، برنامه در حال ضبط است و هر از گاهی،  انواع آهنگهای گوشی ها شنیده می شد  و تازه چندتایی هم بلند بلند جواب زنگ را می دادند تا همهمه ای که در حیاط مسجد زمان برگزاری  مراسم و سخنرانی ها بود...

 با یاد مرحوم فرج الله سلحشور برنامه شروع شد قسمتی از مداحی مرحوم سلحشور در دسته عزای امام حسین مسجد پخش شد هنری که از او تا ابد خواهد ماند "صدای سخن عشق"  .

قسمتهایی از  سخنرانی مرحوم امیرحسین فردی  در آخرین حضورش در جشنواره پخش شد.  مضمونش این که ، ما خودمان هستیم، مکتب خودمان را داریم مکتب متعهد ،هنر متعهد، داستان متعهد ، قضاوت متعهد.  و همه مستقل از تمام های و هوی کاذب مرسوم هنرمند نشینان. و این که قدر بدانیم نجابت انقلاب را .

 

صحبت هر کدام از میهمانان که پشت جایگاه قرار می گرفتند  نیز  تاکید  به عهدی بود که با امیرحسین فردی داشتند با مرامی که حاج آقا مطلبی داشت و پایه اش را بنا کرد،  به ادامه راه حبیب غنی پور ... از اصغر نقی زاده بازیگر خوب سینما ، گلعلی بابایی بزرگ با قلم رزمنده اش گرفته تا حبیب الله والی‌نژاد تهیه کننده برتر جشنواره فجر امسال بخاطر فیلم  عالی ایستاده در غبارش،  تا دبیر محترم و متشخص جشنواره که پرچم جشنواره را بعد از مرحوم فردی به دوش گرفته ، استاد ناصری بزرگوار.   

این بزرگان همه محصول مسجد جوادالائمه اند . همان نسلی که امام جماعتش مرحوم مطلبی بود و نمازخوانانش اینان. همه شان هم  به دعای طلب شهادت ختم کلام میکردند.

 گلعلی بابایی کتاب جدیدش را هم معرفی کرد" قلمی به رنگ خاک"  سرگذشت حبیب غنی پور.  حتما میخرمش. توصیه ام این است که اگر میخواهید با سیر انقلابی در ظرف هنر اسلامی یک مومن تا رسیدن به مقام رفیع شهادتش ، با دوستان و مسجد و محله و نحوه اثرگذاری اش آشنا شوید  بخوانیدش. نخوانده‌ام ولی تیترهای اصلی که استاد بابایی در مورد نحوه تدوین کتاب فرمودند همین بود که عرض شد.


راستش را بخواهید گلعلی بابایی برای ادبیات جنگ و دفاع مقدس ما  گلستانعلی بابایی است. 

 یا،  من نمی‌توانم بپذیرم امیر حسین فردی ، یک فرد بود . جمع و جماعت هم برای تعریفش کم است.  یا جشنواره حبیب همین است که دیده ایم ، نه ، جشنواره حبیب ، درختی به  بزرگی شعار و اهداف انقلاب اسلامی در هنر متعهد است،  درختی ریشه دار ، ریشه هایی عمیق و به  آب حیات رسیده،  میوه هایی بس ارزشمند تا سایه ساری امن و اسلامی. کاش همین راه ادامه یابد و به همه مساجد تسری یابد.

اینکه مسجدی بشود محل نشست نویسندگان و تقدیر از متعهدان  کجا تا مساجدی  که بزرگترین همایش اش مجلس ختم است .

این که جماعتی بفکر پویایی کتابخانه مسجدند و دنبال برنامه ای که نویسندگان و ارزشی نویسان را جمع کنند و پرورش دهند کجا و  آشپزخانه و تهیه غذا برای مسجد راه انداختن کجا ...

نمی خواهم مسجد جوادالائمه را چوب کنم بکوبم سر سایر مساجد ، خیر . منظورم همان جمله اولی است که آوردم " مسجد جای نماز خواندن است تا چه نمازی بخوانی و با چه نمازگزارانی ."

خدای همه مساجد و معابد یکی است "لا اله الا الله " . این عابدان و مصلین مساجدان اند که نشان می‌دهند  چه خدایی  را دارند می پرستند ، چه خدایی را درک می کنند .

خدا بی نیاز و بی همتا ست . این که ما چه نیازی را درک می کنیم و چگونه اظهار نیازمندی می کنیم به خودمان بر میگردد.

این که برای داشتن مسجدی پویا چه خواسته هایی داریم و چه قدمهایی برمیداریم و چه خلقی برای مسجدمان از خالقمان می خواهیم : مغازه، آشپزخانه، سالن ترحیم، کتابخانه، پول، زمین ، اندیشه وتفکر؟؟؟؟؟؟

و خدا به هر قومی به اندازه خودش مرحمت می کند.

ان الله لا یغیر ما بقوم حتی یغیروا بانفسهم.

به مسجد جوادالائمه هم همچنین. خواسته اند ، می خواهند و شده اند نماد ادبیات متعهد. انسانهایی که رسالت رسولشان را درک کرده اند و در حد بضاعت خودشان دارند بارکشی ایمان را می کنند . انا حملنا الامانه...

و این ظرفیت درک بالایی می‌خواهد .

آخربرنامه نیز  جوایز به نفرات برتر داده شد . از دست پدران پیر شهدا. پدرانی که حتی  تاب ایستادنش هم رفته بود . خیلی ساده و دوست داشتنی.

هیات داورانش آنقدر شرافتمند و شهره به درستی ، که دلت می خواهد بهترین صلوات تشویقی برندگان را تو بفرستی. چند باری موقع اهدای جوایز بغضم گرفت. خیلی بمن چسبید. شاید به طمع جایزه حبیب هم که شده داستانی بنویسم.

   خانمهایی که جایزه گرفتند بیشتر از آقایان بودند. مبارکشان باشد .




در بخش کودک.
"دختر کوچولو فرمانده سبیلو"، اثر الهام مزارعی، نشر افق.
"وای نه!"، اثر کلر ژوبرت، انتشارات کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان.
"پریزادان درخت سیب" ، اثر سید نوید سیدعلی‌اکبر، نشر افق.
کتاب سال: دراین بخش هیئت داوران هیچ اثری را حائز رتبه تقدیری ندانست.
 
کتاب‌های تقدیری: «وای نه!»، اثر کلر ژوبرت، انتشارات کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان و «دختر کوچولو فرمانده سبیلو»، اثر الهام مزارعی، نشر افق

 

بخش نوجوان

"دیوانه‌وار"، اثر نقی سلیمانی، نشر افق.
"بچه های کشتی رافائل"  اثر محمدرضا مرزوقی، انتشارات کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان.
"بایقوش"  اثر علی ناصری، نشر سوره مهر
 
کتاب سال: «بچه‌های کشتی رافائل»، اثر محمدرضا مرزوقی، انتشارات کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان.
 
کتاب تقدیری: دراین بخش هیئت داوران هیچ اثری را حائز رتبه تقدیری ندانست.

 

بخش انقلاب و دفاع مقدس

 

نامزدها:
"خط تماس" اثر محمدرضا بایرامی، نشر فاتحان.
"خنده‌زار" اثر محمد محمودی نورآبادی، انتشارات سوره مهر.
"هزار و یک جشن" اثر محمد محمودی نورآبادی، انتشارات شهرستان ادب.
"زنبق‌های عاشق" اثر منیرالسادات موسوی، نشر نیستان.
کتاب سال: «خنده‌زار»، اثر محمد محمودی نورآبادی، انتشارات سوره مهر.
کتاب تقدیری: «خط تماس»، اثر محمدرضا بایرامی، نشر فاتحان

بخش رمان آزاد

نامزدها:
"آلما" اثر میثم نبی، نشر آموت.
"انجمن نکبت‌زده‌ها" اثر سلمان امین، نشر روزنه.
"دود" اثر حسین سناپور، نشر چشمه.
"پنج‌شنبه فیروزه‌ای"اثر سارا عرفانی، نشر نیستان.
"دزده‌کشی‌" اثر فریبا منتظرظهور، کتابسرای تندیس.
 
کتاب سال: «پنج‌شنبه فیروزه‌ای»، اثر سارا عرفانی، نشر نیستان.
 
کتاب تقدیری: «دزده کشی»، اثر فریبا منتظرظهور، کتابسرای تندیس.

 سبد مطالعاتی  سالمی که می توان به عنوان عیدی به همه عزیزانی که اندیشه شان برایتان مهم است هدیه بدهید .

و خدا قوتی به همه بزرگان مکتب مسجد جوادالائمه  ویژه جناب شریعت بهادری عزیز که پیگیر حضورم در این مجلس باصفا  بود خاصه ممنونم.


موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۴/۱۲/۱۸
علی اکبر قلیچ خانی

نظرات  (۲)

سلام بنظرمن دنبال راه بزرگان بودن ابتدا توفیق وبعد عمل میخواهد
پاسخ:
سلام، مزد آن گرفت جان برادر که کار کرد
حبیب غنی پور را نمی شناسمش.
من هم  باید قلمی به رنگ خاک را بخرم.
زندگی نامه سردار همدانی به قلم گلستانعلی بابایی (البت به قول شما) را در انتهایش هستم. چهل روزه برایش نگارش کرد و برای اربعینش آماده. خدا از این بابایی ها به ما زیاد بدهد.
پاسخ:
هر موطن کاری، چند تا بابایی میخواهد. شاید یکیش هم من و شما باید باشیم

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی