...

سلام ، آمدم تا باشم

سلام ، آمدم تا باشم

طبقه بندی موضوعی

۱ مطلب در فروردين ۱۳۹۶ ثبت شده است

حالا سال 1396 تازه از راه رسیده است و لباس سبز زیبای خود را پوشیده و دارد در طبیعت  عشوه فروشی می کند به خلایق ، که ببینید زیبای خفته تان من بودم...  ما هم ماندیم ببینیم این عروس تازه به حجله تاریخ رسیده در سینه خود چه  صفحاتی را پنهان نموده و میخواهد  چه زایشی برای زندگی بشر به یادگار گذارد.

زمان بستر گذر احوال تاریخ است و انسان همانند کودک بهت زده ای که بی اختیار بر صندلی تماشای فیلم " گذر زمان در ایام عمر من " دوخته شده ، هاج و واج  ، بر صفحه سفید ولی پرهیجان آن چشم  دوخته و متناسب با تقدیرش ، گاهی خنده  و گاهی گریه ، گاهی امید و گاهی  یاس و زمانی درد و زمانی  سلامتی  با طعم  فراق و هجر و وصال و آشنایی و غربت و شهرت خود را به  نظاره نشسته تا ببیند انتخاب و تقدیر او برای دیدن و گذران دنیایش چه بوده است .

امسال هم یکی از سکانس های همین فیلم بلند داستانی است که بیننده آن مانده که بلیطش تا آخر این سکانس  اجازه تماشا  دارد و یا خیر. امسالش سکانس طلایی فیلم است یا درام یا تراژیک یا کمدی  یا همه اش با هم ، شاید هم  سکانس نهایی فیلم.

++++

سال 95 با همه بالا وپایین هایش سپری شد تفسیر سال 95  بماند برای بیننده گانش. حرفی از سال قبل مانده بود که باید می گفتم...پ

با کمی تاخیر می گویمش:

در زمانه ای که ظلم چنان سیطره ای پیدا کرده بود که خود را در مقام حق به همه ستمدیدگان غالب کرده و بزرگ و کوچک و عالم و جاهلش  داشتند یاد می گرفتند که چطور با آن خو بگیرند و زندگی کنند.  و یکی اسیرش شده بود و دیگری واله و حیران شیطان صفتی و گناه آلودگی اش و .... حتی مسلمانان و شیعیان نیز از سر بی حوصله گی یا بی عرضه گی یا هر چه که نمی دانم چیست پذیرفته بودند که باید بپذیرند  هر آنچه هست را  و نهایتش برای توجیه  اشتباه خود،  حق مطلقی چون زمانه ظهور و فرج امام شان را بهانه و بزرگش نموده بودند تا خیالشان را از مبارزه راحت کنند و وظیفه شرعی آن را بیندازند به گردن شارع مقدس،  پیرمردی از کوچه پس کوچه های قم صدایی بلند کرد که قاعده حقیقت جویان، ظلم ستیزی و تلاش برای آماده سازی حکومت حقه می باشد . کسانی خندیدند، کسانی کناره گرفتند ، کسانی حتی تحویل هم نگرفتند ، برخی هم که بودند و هستند و خواهند بود  باز گفتند این کارها برای امام زمان است که عجالتا غایب است و ما را چه به مبارزه  و تذکر دادند که " ما خلقت الجن و الانس الا لیعبدون " و سجاده انداختند و تسبیح گرفتند و دعای فرج را بلند بلند خواندند . آن مرد حرفش را تکرار کرد بلند و بلند تر گفت زندان کشید، هجران کشید  عزیزش را داد ولی از حرف حقش کناره نگرفت ... عابد زاهد متقی دنیا گریزان خالی از میل به هر عنوان و مقامی ، حرف از مبارزه حق علیه باطل زد  پای حرفش  ایستاد تا نشان دهد قاعده ایام هجران مهدی موعود، مبارزه و زنده نگه داشتن حق طلبی و ظلم ستیزی است. و مانند نوری به قلبهای عامی و راهی و ساده و کارگر و کشاورز و زن و مرد تابید و شدند انقلابی.

 کنار او هم چند طلبه جوان که مریدانه چشم به دهان مرادشان داشتند،  ایستاده بودند و برای کنار او ماندن چه لطمه ها که ندیدند چه زندانها که نچشیدند و چه تهمتها و فراغ ها را به جان نخریدند تا نشان دهند در مسیر حق طلبی ماندن یعنی چه و چگونه باید ماند و منتظر ظهور حق بود .

 از آن طلبه های جوان که الان پیرمبارزانی شده اند یکی شان فی الحال  مرادی است که شبیه مراد خود در حسینیه ای بنام مرادش  دارد همان مسیر را طی می کند و یکی دیگرش هم که آخر سالی مرد و رفت و نماند...

نه این که اشتباهی نداشتند یا ندارند نه این که هر چه کردند عین حق بود و درست ،  نه این که اینها  دارند همان حق را بدون هیچ کم و کاستی جلوه می دهند و ...  ولی اینان همان کسانی اند که عمر خود را برای مبارزه گذاشتند و همین که در تک تک خطوط و صفحات عمرشان ظلم ستیزی و حقیقت طلبی  وجود دارد و پای از مبارزه پس نکشیده اند  به همین دلیل ساده ، بسیار شریف اند و عزیز و گرانمایه.  

قدرت و حکومت و اختیار و مسئولیت و تجربه اندوزی و  کار اجرایی هر کدام عذر بزرگی است که میتوان برای هر کوتاهی و قصوری عنوانش نمود که اینانم مبتلایان به تمام اینها شدند و کار کردند و خوب وبدش به کنار ولی روح مبارزه را در خود نگه داشته اند . و حتی در کهولت عمرشان آرزوی جوانانه شهادت دارند یعنی بار ارزشی شان بسیار بالاست

زمانه ، مبارزانی با چنین طول عمر مبارزاتی کم به خودش دیده است. قابله دهر ، چنین پسرانی  کم زاییده.

یاد مرحوم هاشمی رفسنجانی که نمی توان از خدمات و مبارزات و مردمداری اش  چشم پوشید، بخیر .

شاید زمانه ای ، از یکی از رویش های این مرد بزرگ کمی بنویسم  . دانشگاه آزاد اسلامی با همه کم و کاستی هایش با همه ضعف و کمبود هایش  سبب خیری است برای ایرانیان،که در بستر آن با کتاب و علم و دانش انس گرفته و اهل دانش شدند . اگر امیرکبیر مراتب بالای دانش آموخته گی را به سبد کالای این سرزمین افزود ولی مرحوم  هاشمی آن را همه گیر کرد و همه را پای سفره آن نشاند. کسی که می دانست برای بهتر شدن باید دانش داشت و برای مبارزه آن چه که لازم است دانایی است و هرچه مردم به دانش و دانایی نزدیک تر شوند بستر پذیرش حق شان بیشتر خواهد شد.

راه عملی مبارزه نفس برای درک حقیقت،  دوری از جهل است و تو به هر مقداری و ذره ای، از هر گوشه ای که می‌توانی،  بتوانی غبار جهل را از مقابلت بزدایی به همان مقدار استعداد و مسیر فطری حقیقت طلبی ات را به فعلیت نزدیک تر نموده ای . اصل نطفه  مبارزه در کسب دانایی است و دوری از جهل و خرافه و تنبلی.  تفکر است و تعقل و پایداری ، بعد فریاد است و داد بیداد ...

یاد مرحوم هاشمی رفسنجانی که نمی توان از خدمات و مبارزات و مردمداری اش  چشم پوشید، بخیر .

سالی پر از سلامتی و ایمان و تفکر و پویش آرزومندم 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ فروردين ۹۶ ، ۰۹:۳۸
علی اکبر قلیچ خانی