ضمایر
ایام پر سرور عید غدیر است به همه تبریک می گویم . مطلبی را چند وقتی است در ذهنم بالا و پایین می کردم که خروجی اش متن زیر از آب در آمد . خواستم چند قسمتش کنم دیدم خیلی تکه پاره می شود اگر طولانی شده ببخشید.
تقدیم می کنم به امید زکی به خاطر کارخوبش در معرفی کتاب در بچه هیئتی.
عید قربان گذشت آن هم تبریک. اگر حوصله ای ماند درباره گوسفند هم می نویسم وقتش را خدا می داند (کسی شبیه خودم)
ما:
آدمی زاد معمولا از دو نوع بشر بشدت هراس دارد و از روبرویی با آن به خود می لرزد یکی دیوانه است یکی مردار انسان.
دیوانه یعنی کسی که توان استفاده از عقل را ندارد و مرده کسی که دیگر جان ندارد. بعبارت دیگر عقل و جان است که امنیت و آرامش می بخشد
جسم بدون جان جایگهش درعمق خاک است . و عقل، با همه توان بدنی و قوه حرکتی که دیوانه دارد خدا هم از او چیزی نخواسته حکم دیوانه و کودک یکی است...
اوی او:
مردی به دوست عالمش نامه نوشت گله کرد از زمانه که آقا ، مردم تقلید محور شده اند جهالت دارد قیمت پیدا می کند هر که بنام دین هر چه دوست دارد می کند.اسلام شان آباء و اجدادی شده این قدر هم بر این طبل می کوبند که دارد کم کم باورمان می شود دین یعنی همین.چه کنیم ؟ چه راه کاری به ما پیشنهاد می دهی ؟
متن نامه این آقا موجود نیست ولی از جوابی که دوست عالمش به او داده می توان متن فوق را حدس زد. چند تن از ناشرین محترم نیز در مقدمه ای که بر این کتاب آورده اند قریب به همین مضمون که نوشتم آورده اند
دوست عالمش نامه را خواند برای جوابش 20 سال وقت گذاشت. 20 سال یک عمر است. جوابش را دسته بندی کرد چند کتاب شد در مقدمه اش آورده :
«ای برادر! آگاه شدم از آن شکایت که نسبت به مردم زمان ما نمودی که ایشان بر نادانی با هم سازش نموده و در آبادانیِ راه جهالت، همدست و کوشایند، تا آنجا که نزدیک است دانش از ایشان رخت بر بندد وریشه کن گردد ... تو یاد آور شدی که مطالبی برایت مشکل شده که به واسطهی اختلاف روایات وارده، در آنها حقیقت آنها را نمی فهمی و دانستهای که اختلاف روایت مربوط به اختلاف علل اسباب آن است و به دانشمند مورد اعتمادی که در این قسمت وارد باشد دسترسی نداری تا با او مذاکره و گفتگو کنی و گفتی که میخواهی کتابی داشته باشم که تمام بخشهای علم دین در آن باشد تا جوینده طالب دانش را بی نیاز کند و برای طالب مرجع باشد و کسی که عمل به اخبار صحیح امامان صادق و سنتهای ثابت مورد عمل را خواهد از آن کتاب بگیرد، و واجبات خدا و سنت پیامبرصلی الله علیه وآله به کمک آن ادا شود.»
همه اش هم روایت بود. کتاب اول را کتاب عقل و جهل نامید و فوائد عقل و شخصیت عاقل را در آن به روشنی با روایات ترسیم کرد. در یک روایت اش آورد که جبرئیل دین و عقل و حیا را آورد خدمت حضرت آدم و فرمود که تو مخیری یکی را انتخاب کنی و حضرتش عقل را انتخاب کرد جبرئیل خواست برود دید که دین و حیا نمیآیند گفت چرا؟ گفتند ما هر جا عقل باشد همانجاییم. یا در روایت دیگری پرداخته به این که حتی خواب عالم بهتر از عبادت جاهل است و از این سنخ روایات حسابی با منابع و رجال شناسی حسابی . او قدم در راه "اوی ماها " شدن برداشت.
آن عالم دوست داشتنی در پایان مقدمهی خود بر کتاب علت مقدم داشتن دو کتاب عقل و جهل و کتاب فضیلت علم را چنین نوشته که: «نخستین بابی که با آن شروع می کنم کتاب عقل و فضائل علم است زیرا عقل، محوری است که مدار همه چیز است و با آن احتجاج میشود و ثواب و عقاب بر محور آن استوار است.» و...تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل.
ما:
یعنی اگر می خواهی دیندارباشی پیش نیاز اولش این است که بتوانی از عقلت استفاده کنی. فضای بین دو گوش ات ، داخل سرت، چربی پیچیده کروی شکلی وجود دارد که تو به آن و نوع استفاده از آن است که حساب می شوی . اگر پا نداشته باشی که راه بروی یا دست یا چشم، تو حساب می شوی و مکلفی ، چرا؟ چون عقل داری . دیوانه همه این ها را داشته باشد تکلیفی ندارد. چرا؟
جواب این چرا را بیاندیشیم خیلی راهگشاست.
کمی فکاهی تر هم می شود نگاه کرد که: اگر یکی از نزدیکان دیوانه بپرسد این عقل که به آن می نازی و فامیل ما را تحویل نمی گیری چیست ،چه جوابی خواهیم داد؟
(جوابی بدهیم که شنونده آخرش به این نتیجه نرسد که ما وفامیل شان هیچ که نه ولی فرق چندانی نداریم)
راستی کو این سئوال ها ؟ کو این جواب ها ؟ ...بگذریم
اوی او:
برویم سراغ عالم و دوستش، آن مرد کتاب بعدی را که نوشت نامش را کتاب فضل علم نهاد یعنی پس از آن که فهمیدی عقل چیست راه استفاده و تکامل آن، علم آموزی است. صحبت از خود آدمی است و آدم بودنش .دینداری به همین راحتی ها نیست. باید طوری پیش روی که اگر به دین رسیدی درست برسی و درست دیندار بمانی . کتاب بعدش را رفت سراغ اول اصول دین ...
مای ما
ولی ما چه؟
دین داری کار آدم های خیلی حسابی است. درست است که مثل منی خیلی لقلقه زبانش شده ولی جایگاهش را آن عالم می دانست که به دوستش نوشت . حرف اسلام بعد ازفهمیدن ارزش عقل وعلم و علم آموزی است .اول باید کمی راه و رسم فهمیده شدن را یاد بگیریم تا سر سفره اسلام بنشینیم.
ما باید کمی با مردم جاهلیت اول اسلام فرق داشته باشیم دیگر. قبول داری؟ به بدن مان به ریخت وظاهر مان این قدر می رسیم وقتش نشده که به عقل و جانمان هم برسیم و خودمان را از این لحاظ با جاهلیت اول اسلام یکی ندانیم ؟ بگوییم مثلا جایگاه علم و عقل برای مردم جاهلی دیر هضم بوده ولی برای ما راحت الحلقوم است . از خود بپرسیم اصلا مگر می شود بدون تعقل و تعلم دینداری کرد؟
اوی او:
آن انسان بزرگوار کتاب بعدی اش را التوحید نام گذاشت و توحید و مراتب آن را به زیبایی هر چه تمام تر روایاتش را جمع کرد و به دقت روایت کرد. خیلی شریف است این کتاب. یادمان هست که پدربزرگ هایمان یادمان می دادند که اصول دین پنج بود و اولین اش را توحید می گفتند آن عالم بزرگ برای رهایی دوستش از مشکلات مبتلا به جامعه مسلمین راه اصول را در پیش گرفت و احسنت به این تدبیرش .
بعد از عقل و علم و توحید جنابش کتاب الحجه را نگاشت با احادیث فراوان با تعمیم حجت بر پیامبر و امام شناسی، روایات پیامبر شناسی و امام شناسی ....
همه:
اولش یک نقل قولی از امام زمان بیاورم در مورد این کتاب . فحولی مانند علامه محمد تقی مجلسی و سید نعمت ا... جزایری گفته اند کتاب کافی به محضر امام زمان رسیده و مورد تحسین او قرار گرفته و درباره ی این کتاب فرموده اند : "الکافی کاف لشیعتنا: کافی برای شیعیان ما کفایت می کند."
حساب دستتان آمد؟
خیلی از بزرگان شیعه و آدم هایی که هر کدامشان بسیار آدم حسابی اند این کتاب را تائید و تعریف کرده اند مثلا علامه مجلسی هم در تعریف این کتاب میگوید: «هر کس در روایات و ترتیب کتاب کافی تدبر کند در مییابد که او از ناحیه خدای متعال مورد تأیید بوده است.»
ما:
کتاب "دا "را آقا تعریف کرد تا مدتی در خانه هر کدام از دوستان که می رفتم یا سر طاقچه اش بود یا در کتابخانه اش یا داشت میخواند یا بچه هایشان ... بالاخره از یک نهادی یا سازمانی دستش رسیده بود و بطور کاملا غیر ارادی برای این که نشان دهد در مطالعه هم این گونه پیروی دارد ... خدا پدر و مادر حضرت آقا را بیامرزد که با این کارشان خیلی ها را ولو به ژست با کتاب دوستشان کرد.
عزیزان این کتاب را امام زمان برای شیعیان توصیه نموده اند. بد نیست برای ژست هم که شده کمی بخوانیمش .
وای ما:
چرا وای ما؟
اولین وای: برای این است که بعد از عقل و علم و توحید سراغ امام و امام شناسی باید رفت. تا به امام برسیم باید خیلی چیزها را بدانیم . الحجه بعد التوحید است. بعد از این است که شیخ کلینی سراغ ایمان و کفر می رود . نمی دانم کداممان با این مقدمات و موخرات سراغ امام شناسی رفته ایم. خوش بحالش و وای به من. به قاعده چینش این عالم بزرگوار مثل این که بعد از امام شناسی است که آدم از دعا و قرآن چیزی دستگیرش می شود ...
دومین وای : این کتاب در قرن چهارم هجری نگاشته شده است. آن جا جناب شیخ فرموده... تو یاد آور شدی که مطالبی برایت مشکل شده ... در آنها حقیقت آنها را نمی فهمی و دانستهای ... به دانشمند مورد اعتمادی که در این قسمت وارد باشد دسترسی نداری تا با او مذاکره و گفتگو کنی و گفتی که میخواهی کتابی داشته باشم که تمام بخشهای علم دین در آن باشد تا جوینده طالب دانش را بی نیاز کند و برای طالب مرجع باشد... آن زمان که دنیای اینترنت و عصر سرعت و این حرف ها نبوده مشکلاتشان با ما یکی است... وای وای وای
سومین وای:...
سومین وای را خواستم بنویسم گفتم بگذارم به عهده شما . البت فکر کنم عدد وای ها خیلی بیشتر باشد... تا باشد از این وای ها
در این کتاب راه و رسم شیعه گی بیان شده و مورد تائید حضرتش هم قرار گرفته. همین.
اوی ماها
تألیف این کتاب 20 سال به طول انحامید و با احتساب عمر 74 ساله کلینی، میتوان گفت که او حدودا میان 40 تا 50 سالگی به تدوین کافی روی آورد، با این حساب میبایست در این سالها از چنان مقام و جایگاه علمی ممتازی برخورداربوده باشد تا اولا در میان بزرگان شیعه از او درخواست تدوین چنین کتابی شود، زیرا پیداست که اصل درخواست کاری همچون تدوین کتاب «کافی» میبایست از شخصی صورت گیرد که مقام علمی و برتری او بر همگان برای همه شناخته شده باشد، ثانیا، بتواند اثری ماندگار و پرارج هم چون کافی از خود به یادگار بگذارد که از هر جهت بیانگر مقام و احاطه علمی اوست؛ با این شواهد میتوان گفت که مرحوم کلینی درسالهای میان 255 تا300 هجری در موطن خود نزد پدر و بزرگان و محدثان ری به تحصیل علوم اسلامی اشتغال داشته است، و نیز میتوان نتیجه گرفت که کلینی در همین سالها به ویژه در دوران اشتغال به تدوین کتاب کافی یعنی حدودا میان سالهای 300 تا 320 از چنین جایگاه بلند علمی و معنوی میان بزرگان وعموم شیعیان برخوردار بوده است، این امرزمانی بیشتر آشکارمیگردد که بدانیم او پس از تدوین کافی و درسال 327 هجری یعنی دو سال پیش از وفات که وارد بغداد شد، مورد تجلیل و احترام بزرگان فریقین قرارگرفت و در«سلسله الداراب» به تدریس و تعلیم کتاب کافی پرداخت.
ثقة الاسلام کلینی سرانجام درسال 329 هجری در بغداد چشم از جهان فرو بست و ابوخیراط محمد بن جعفر حسینی بر او نماز خواند و در بغداد در تکیه مولویه به خاک سپرده شد، سالها پس از فوت او، حاکم متعصب بغداد به خاطر مخالفت با شیعیان دستور تخریب قبر کلینی را صادرکرد، اما پس از آن که از سلامت جسد مطهر و مقام معنوی او آگاهی یافت، خود بر قبر کلینی قبه و بارگاهی بنیاد نهاد.
کلینی در اصول کافی، در هشت عنوان (فصل) به تبیین اصول اعتقادی شیعه و برخی مطالب دیگر که با مسائل اعتقادی ارتباط دارد، پرداختهاست. عناوین این کتاب عبارتند از:
1- العقل و الجهل 2- فضل العلم 3- التوحید 4- الحجة 5- الایمان و الکفر 6- الدعاء 7-فضل القرآن 8-العشرة
در یکی از جستجوهایم دراینترنت مطلبی پیدا کردم در مورد اصول کافی . محققی تحقیقش را گذاشته بود . "اوی ماها" خلاصه ای است از آن تحقیق .