...

سلام ، آمدم تا باشم

سلام ، آمدم تا باشم

طبقه بندی موضوعی

هر چه شما نام نهید

سه شنبه, ۱۴ آبان ۱۳۹۲، ۰۹:۲۶ ق.ظ


تنهای تنها روی زمین افتاده...

از آن گرمی که کوفیان از دوستی اش گفته بودند خاک گرمش را روی مبارک چشید...

 رگ های تنش به زمین خون می دهند فواره، فواره...

 نیمه رمقی، آخرین نفسهایی...

سرش هنوز به تن وصل است...

بین او و خیمه‌گاه طفلانش فاصله ای افتاده ، میانشان هزاران لشگر ...

و خیامی پر حیا دعاگوی حضرت ...

او هم نگرانشان...

دشمن بین این دو ... طمع برش داشت و میان آخرین ضربات  و غارت ، غارت را گزید ...

نگاه کم سوی حضرت به دلش رسید دلش برای کودکان و اهل خیمه اش تند تند تپید ...

 صدا شد ...زنگ صدا کم و پیامش عمیق...

 آخرین کلام او، حضرت شهید ، برای انسانیت خرج شد ...

اگر دین ندارید آزاده مرد باشید

... و لشگر به سمت او برگشت...

===

آیا آزادگی فقط عدم حمله گستاخانه لشگر عمرسعد به خیام حضرت، بعد از نهیب ایشان است یا از این موارد بسیار است که باید بدانیم و بکار بریمش؟ آزادگی و راه و رسم اش چیست؟  

 

چقدر به آْزادگی فکر کرده ایم که چیست برای فهمش حتما نباید دیندار باشیم و در حد خود همین رسول درون می شود آن را بفهمیم که برخی چیزها بد است و دور از انسانیت است؟

کمی به عقب تر برگردیم، شهادت حضرت حسین علیه السلام از این جا شروع شد : مردمی پیدا شدند نامه نوشتند به حضرتش که بیا ما با توئیم، قسم خوردند و التماسش کردند و حضرت آمد .آن ها زدند زیر حرف و نوشته شان ، جوری برخورد کردند که انگار نه انگار چنین دعوتی کرده اند.

 به همین سادگی تاریخ را داغدار کردند. فقط با چند تا بی اخلاقی ساده.

بی اخلاقی هایی که  جاهلیت هم خود را از آن دور می دانست.مسلمانان بی اخلاق ،کاری کردند که روی جاهلیت را سفید کردند.

همین چند خط خیلی جای حرف دارد

نه فقط اخلاق فردی ، زشتی اش این است که این بی اخلاقی ها درون شان آنقدر نفوذ کرده که برای همه شان زندگی با همین چند تا بی اخلاقی عادی شده . همه شان گرفتارش شده بودند. به قول امروزی ها در فرهنگ اجتماعی شان رسوخ کرده بود.

یا سر جریان حضرت مسلم علیه السلام، مادرها می آمدند دست پسرهایشان را می گرفتند و می بردند که مبادا به جنگ بیاید و کشته شود .زنها هم شوهرانشان را بردند. مردهای اسیر احساسات زنانه. شاید با مقداری احساس شرمندگی .

 به چه درد می خورد این احساس و این احساسات ...؟

زن‌ها از مردهاشان راه و رسم مردانگی را ندیده و یا نگرفته اند هیچ، مردها هر چه بدزنانه‌گی است را در میان خودشان پخش کرده‌اند.حسادت، پرگویی، غیبت ، زیبا شدن ها، مال دوستی، جمع کردن زیلیم و زولوم زندگی. مگر نخوانده ای ، چطور مردها هر چه دیده اند برده اند . هرچه ، منظورم این است که قیمتی و بی قیمتی را بردند. کجا؟

زنی مسلم را دید ، مرد غریبی که خودشان خوانده اند بیاید  آمده را مهمان داری کرد و رسم و رسومات مهمان داری را رعایت کرد همین سرکار خانم طوعه که سلام خدا بر او باد و شد ستاره  پرنور ظلمت‌کده کوفه.

جهت یادآوری به خودمان می گویم، حالا امام نه، یار امام ، حضرت مسلم، نه ، یک عالم ، یک عالم هم نه، یک دوست ، حق رفاقت و انسانیت این نیست که کسی را که خوانده ای نشناسی اش و نخواهی اش؟

و باز این سئوال را می خواهم از ذهن ها بگذرانم که مثلا وفای به عهد، میهمان داری،مرد بودن مواردی است که قبل ازاسلام نبوده یا برای فهمش باید دین داشته باشیم ؟ این مجموع رفتارهایی که به دین احتیاجی نیست تا بفهمی که خوب است یا که بد و فقط با کمی وجدان هم می شود فهمید را چطور باید بفهمیم تا به امام کشی کارمان نکشد .

من با اصل موضوع که حضرتش هست وایشان امام است با ولایت تکوینی و تشریعی اش در این مقال کاری ندارم . حرفم سر آدم هایی است از جنس خودمان. کسانی مثل من با همین اخلاق هایی که من دارم.

گفتارموضوع خیلی ساده است. کار زشت ، زشت است در مقابل حضرتش آبرو ریزتر.  ما که شعار محبتش را داد می زنیم این را قبل ها باید فهمیده باشیم. فکر هم نکنید که اگر مثلا امام زمان را- که خدا در ظهورش تعجیل کند- ببینیم یا تشریف بیاورند در من نوعی اتفاق خاصی خواهد افتاد و تمام قبایح اخلاقی ام به فضایل مبدل خواهد شد، خیر.  نه این که از حضرتش برنیاید، قاعده بر این نیست . حضرات علیهم السلام (اگر یادمان نرفته باشد) محک مایند یعنی وقتی با حضرت روبرو شویم آن را که نهان داریم خیلی راحت عیان می کنیم. دیدن هم  اگر  اهل ایمان نباشیم به کفر و الحادمان می افزاید تا ایمانمان. آن ها که با حضرتش جنگیدند نه کافر بودند نه بی نماز نه امام ندیده. خیلی هاشان علاوه بر حضرت که در چشم شان بود، پیامبر و امیرالمومنین و امام مجتبی علیهم السلام را دیده بودند . اگر می خواست اثر کند به آنها اثر می کرد. قاعده هم بر این نیست . دیدن بی تدبیر و تدبر همان چشم چرانی است چه روی مبارک حضرت چه کلام حضرت .

 و باز هم می دانیم با آنکه آنها نماز می خواندند و روزه می گرفتند برخی شان هم از کرده شان آب توبه ای سر خود ریخته اند ولی باز جزو ملعونین اند . دشمنان اهل بیت را با آل شان لعنت می کنیمالی الابد. که لعنت خدا لحظه به لحظه برآنها بیش باد .

البته یادمان باشد دعایمان این است که نگاه رحیمه حضرت ،سیئات ما را در کم تر از آنی به حسنات مبدل می‌نماید ولی خیلی چیزها هم هست که ما باید خودمان بفهمیم دیگر، خودمان حرکتی کنیم ...

باز هم می گویم من با اصل موضوع که حضرتش هست وایشان امام است با ولایت تکوینی و تشریعی اش در این مقال کاری ندارم . حرفم سر آدم هایی است از جنس خودمان. کسانی مثل من با همین اخلاق هایی که من دارم.

فقط هم همین اخلاق ها نیست که جریانات سیاهی را در تاریخ می آفریند هر اخلاق نکویی که بر خلاف آن عادت داشته باشی روزی می زندت زمین . فکر می کنی مثلا دوری از صداقت و درستی و خیرخواهی و حسن ظن و... و افتادن به دامان دروغ گویی وغیبت و تهمت و هرزه گردی ونان شبهه دار و ... اگر در همه مان ریشه بدواند با آن که همه مان نماز می خوانیم و روزه می گیریم، روزی چوب اش را نخواهیم خورد؟

این بدی هایی  را که گفتم هر روز یا می خوانیمش یا می بینمش یا می شنویمش. این قدر گفته شده که خودمان هم به طور نا محسوس هم عادت کرده ایمش هم استادش شده ایم .

 از خودم می گویم: من، خودم، سال هاست که  دارم چک بی اعتنایی به همان جمله معروف حضرت را می خورم که اگر دین ندارید لااقل آزاده مرد باشید . من سال هاست گیر خودمم .گیر همین نبود آزادگی‌ام. من سالهاست دور خودم می چرخم  . محله محبت را از کوچه آزادگی نیامده ام برای همین رسم و رسومش را هم نمی دانم  نه رسم و رسوم محبت را و نه آزادگی را.  

راه و رسم آزادگی، آدم فهمیده می خواهد . عقل داشته باشی و راه و رسم درست زندگی کردن را طالبش گردی به خیلی از حرف هایی خواهی رسید که دین هم تائید و تاکیدش کرده است. منظورم اوّلیات اخلاق است اوّلیات فرق یک انسان با حیوان.

 مثلا در اداره جاتمان دم دو نفر بالادستی را می بینند به مادر مرده ای که به پستش چشم طمع دارند تهمتی  می‌زنند شایعه اش را بین پرسنل راز نگه دار پخش می کنند . زن و زندگی طرف هم خبر دار می‌شود و بعضا باور هم می کند و طرف می شود آش نخورده و دهان سوخته...کسی نمی پرسد این حرف از کجا در آمده و مثلا ما این طرف را می شناسیم ، این حرف ها به او نمی چسبد و ...فقط باور می کنند باور هم نکنند کاری با حقیقت ندارند.

یا در جلسه می نشینی همه تعهد می کنند که بر سر توافقات مجمع بمانند همه قول می دهند و هفته بعد به راحتی خوردن آب ، می زنند زیرش. چنان هم در چشمانت زل می زنند و می پذیرند که بله زدم زیرش که می مانی چه بگویی و چرا نشسته ای و... بماند

در روابط اجتماعی مان ،  تهمت زدن و شایعه سازی نقل و نبات است .قانون شده که هر شایعه ای حتما به وقوع خواهد پیوست. یکی ازنزدیک ترین راه پیشرفت برای بعضی ها همین شایعه سازی و زیرآب زدن است

 این ها آموزه دین ما نیست. این ها را از کجا یاد گرفته ایم؟ چرا خودمان هم به آن مبتلا می شویم؟  چطور باید اصلاحش کنیم؟ با این اخلاق ها می توان امام را دعوت کرد؟ یادمان نرود مردم کوفه مردمی بودند که امام را با همین اخلاق های پستی که داشتند دوستش داشتند نامه نوشتند ادعای محبت کردند و عاقبت شان را همه مان بخوبی می دانیم.  

مثال امروزی تر بزنم. کافر با کافر فرق نمی کند چه آن زمان چه این زمان. اجنبی و غیر اجنبی هم ندارد .

 از خیلی ها شنیده ایم که در تعریف ملل مترقه خارجه  گفته اند در آن جا مسلمان ندیدیم ولی مسلمانی دیدیم و وقتی می پرسی یعنی چه دیدید؟ می گویند این قدر تهمت و دروغ و خشم بی مورد و ... در آن جا نیست ولی مثلا در شهرمان خیلی زیاد با آن برخورد می کنی انگار بدون این ها نمی شود این جا زندگی کرد.

آن ها مثلا به راحتی، به دروغ گو اعتماد نمی کنند ، دروغ گو حتی به یک دروغ  از چشم مردم می افتد، کسی توجیه اش نمی کند، همه لب گاز می گیرند وقتی می فهمند، بعضی وقت ها به خاطر یک دروغ باید آن بالابالایی شان بیاید و از مردمش عذر بخواهد با این که می داند دیگر جایگاهی ندارد و به اشتباهشان عذرخواهی می کنند و راهکار درست کردن اشتباه را پیدا می کنند و ...

شبکه نسیم پخش آزمایشی اش شروع شده قسمتی از برنامه هایش دوربین مخفی خارجی است ببین چه شوخی هایی با مردم می کنند و چه عکس العملی مردم دارند. یکی دوبار همذات پنداری با موقعیت مردمش کردم دیدم خیلی کم می آورم...دقت کرده اید چقدر با حوصله و روی خوش برخورد می کنند . این توصیه بزرگان ماست که در اجتماع با اشتباهات مردم  کنار بیایید ، بگذرید، لبخند داشته باشید و...یادمان بیاید قصه مالک اشتر و آن جوان گستاخ را...

آن ها که دین ما را ندارند . دین شان یا بی دینی است یا بسیار تحریف شده ولی این اخلاق پست و زشتی را که متن مان به آن گرفتارند را مبتلا نیستند.از کجا فهمیده اند؟

ما باید کمی با مردم جاهلیت اول اسلام فرق داشته باشیم . قبول داری؟ به خودمان نگاه کنیم مثلا اسباب و اثاثیه زندگی مان چقدر پیشرفت کرده ما برای رفتن به خانه فامیل هایمان دیگر سوار شتر نمی شویم.با ماشین می رویم . توالت هایمان کلی بهداشتی و تمیز شده، در دارد .  آن موقع ها بعضی ها جلوی پیامبر خدا خیلی راحت چه کارها که نمی کردند.

به بدن مان این قدر می رسیم وقتش نشده که به عقل و جانمان هم برسیم و خودمان را از این لحاظ با جاهلیت اول اسلام یکی ندانیم ؟ بگوییم این حرف ها برای ان ها دیر هضم بوده ولی برای ما راحت الحلقوم است خجالت بکشیم که این اصول اولیه اخلاقی را رعایت نمی کردند و پیامبر شریف اسلام مجبور بوده که به آن ها بگوید مثلا دروغ نگویید سوء ظن نداشته باشید تهمت نزنید احترامات را مراعات کنید مثل همان توالتی که مثالش زدم یا ماشین و شتر که چقدر برای من، شما  و بچه هایمان حل شده است و کسی امر و نهی اش نمی کند؟

هر چه تاریخ را می خوانم و می خواهم به قضاوتش بنشینم به خودم می رسم . به جامعه خودم می رسم . به دور و بری های خودم می رسم. به دولت خودم می رسم . به مجلس خودم می رسم . به همان رسوخ در فرهنگ اجتماعی مان. به همین جلسات خودمان در سرکارم ،در مسجدم، در هیئتم ...همه شان" َم"  دارد. می گیرید که چه را می گویم ؟

حافظ چه خوب گفته که:

 توخود حجاب خودی حافظ از میان بردار

موافقین ۲ مخالفین ۰ ۹۲/۰۸/۱۴
علی اکبر قلیچ خانی

آزادگی

نظرات  (۴)

سلام

اول دومو می گم

دوم اول

پس دوم مطلبی قوی برای بیدار کردن بود

اول اسمشو بنده دغدغه میزارم

پاسخ:
کاش بیشتر با هم حرف می زدیم. جا دارد که حرف های هم را بشنویم
۱۸ آبان ۹۲ ، ۱۲:۱۱ محمد تقی عسکری رکن آبادی

با عرض سلام خدمت برادر بزرگوار

مطلب خوبی بود

انشالله اهل عمل باشیم

 

پاسخ:
سلام ممنون که سر زدی
۱۷ آبان ۹۲ ، ۰۰:۲۱ یوسف تهرانی
سلام وخسته نباشید
واقعا مطلب به جایی بود اما کاش همه ی ما این مطالب را درک می کردیم وبه آن عمل می کردیم به نظر من اسمش گوش زد باشه به مطلب هم میاد
زندگیتان بی حاشیه و مسیرتان هموار...
پاسخ:

سلام ممنون که سر زدی "گوش زد" . یا علی

۱۴ آبان ۹۲ ، ۲۲:۳۸ امیرحسین حاجی زاده
من اسمش رو میذارم امر به معروف و نهی از منکر!
پاسخ:
سلام ممنونتم

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی