...

سلام ، آمدم تا باشم

سلام ، آمدم تا باشم

طبقه بندی موضوعی

چیزی از چیزخانه

يكشنبه, ۸ دی ۱۳۹۲، ۰۳:۴۷ ب.ظ

ساعت 6:30 بعداز ظهر پنج شنبه 12/10/92 در  پایگاه بسیج مسجد صاحب الزمان در خصوص وبلاگ نویسی جلسه ای تشکیل می شود. فکر کنم برای کسانی که دوست دارند نویسندگی کنند یا وبلاگ شان را کمی رونق بدهند خروجی خیلی خوبی داشته باشد . اگر من جای شما بودم حتما جلسه را می آمدم . یک بار امتحان کردنش می ارزد

عرض ادبی مجدد،
 در چیزخانه خیلی سعی کردم که شان دوستان خواننده ام که همه بزرگوارند و بنده نواز
، حفظ نمایم. صحبت از بد اخلاقی ها و بی اخلاقی ها و عنوان نام آن ها باعث تنزل متن می شود برای حفظ وزن متن ، کلماتی آوردم که سبکی مفهوم را بالانس نماید وگرنه اهل قلمبه سلمبه نویسی نیستم حداقل در این مجال.

یکی این مورد بود که قبل ورود به بحث باید بیان می کردم موضوع دوم هم نوع برخورد با دنیای تکنولوژی است. من با دنیای تکنولوژیک کاملا موافقم. متاسفانه  ما در زمینه  دست یابی به آن، عقب مانده ایم و این واقعیتی تلخ است . من درگیر تکنولوژی روزم، در این خصوص دیده ها و نظرات متخصصین را می دانم به همین جهت به اطلاعات شانتاژی، کاری ندارم .

 البته بنا هم نیست ما در تکنولوژی به آن ها برسیم ولی بنا هم نیست که عزت نفس مان را از دست بدهیم هر داشته ای جای خودش محترم است و هر نداشته ای عاملی برای حرکت به دستیابی به آن.

 آن چه باعث تاسف است از دست دادن عزت نفس است .دنیای تکنولوژیک به عنوان یک تولید کننده دنبال فروش جنس خود است ما هم به عنوان مشتری و خریدار. این نباید دلیلی شود بر کم انگاری خود و داشته هامان . موضع خودمان را به عنوان یک خریدار نباید فراموش کنیم . با طرز برخورد مان و خود فراموشی و خود کم بینی مان باعث شدیم که فروشنده اجازه دخالت در مواردی که به او ربطی ندارد را به خود بدهد. این بیشتر ضعف ماست تا فرصت طلبی آن ها.

 وقتی مقابل  پیشرفت آنها توهم  بی عرضه گی بهمان دست می‌‌دهد و دست هایمان را بالا می بریم و به دیوار می‌چسبانیم که ما تسلیمیم، آن ها با علوم انسانی شان دست به تنبان ما انداخته و می خواهند آن را پایین کشند این کاملا مشخص است.

 من بهترین ماشین روز دنیا را دوست دارم و اگر پولش را داشته باشم حتما می‌خرمش مثل همه تکنولوژی پیشرفته ، ولی پول می‌دهم می‌خرمش نه چیز دیگری. اگر هم پول نداشته باشم نمی‌خرم و نگاهش هم نمی‌کنم که احساس کنند من ندارم. خدا رحمت کند گاندی را گفت خیر انگلیسی ها را نمی خواهیم شرشان را کم کنند. گفتند مملکت تان پر از پارچه مرغوب انگلیسی است. پارچه کتان هندی به خود بست گفت این را هم نمی خواهیم . او هندو بود ، ما که مسلمانیم و لااله الا الله داریم باید خیلی زودتر و بهتر ومحکم تر به این حرف ها برسیم و عمل کنیم. گاندی مسلمان نبود ولی خیلی مسلمانی داشت.این را گفتم شما می توانید در هر زمینه تعمیمش دهید

  آن ها توانسته اند پیشرفت کنند از این لحاظ مقصر و متهم نیستند. دلیل پیشرفت شان هم بی اعتقادی شان نیست ، تلاش و کوشش و علم محوری شان است. آن ها اگر روزی به خدا برسند درست تر از ما و معتقد تر از ما خدا را و اسلام را نگاه خواهند داشت چون از هیچ تلاش کرده اند و به همه چیز رسیده اند . مثل من نیستند که به همه داشته اش چوب حراج می زند و به تمسخرمی گیرندش.

 من به قاعده "لیس للانسان الا ما سعی" و" هل یستوی الذین یعلمون و الذین لا یعلمون" فکر می کنم که بالاخره این همه دقتشان در روح و روان انسان و حیوان و دنیای دور و برشان روزی به دردشان خواهد خورد. اندیشمندانی پیدا خواهند شد که حاق  مطلب را درک می‌کنند.  ولی روح حاکم فعلی بر علوم انسانی شان - البته آنی که به دست ما می‌رسد با آن چه در طیف بزرگ اندیشانشان می گذرد فرق می‌کند- آن ها در این زمینه بدترین چیزهاشان را به ما می دهند برخلاف ماشین های بروزشان است که از گمرکاتمان ترخیص می شوند.

علوم انسانی آن ها هم نه این که مطلق بد باشد حرف های بسیار خوبی هم دارد آدم وجدان دارد وقتی کتابهایشان را می‌خواند به بد مطلق نمی‌رسد ولی روح حاکم بر نویسنده و متفکرش با روح اعتقادی ما فرق می‌کند .

روح حاکم یعنی چه؟ چاقوی دست جراح و برش آن به شکم با چاقو دست لات سرکوچه یک کار را انجام می دهد: شکم زیردست را پاره می کند،  ولی روح حاکم به پزشک چه می کند و روح حاکم به لات بی سر و پا، چه؟   روشنفکر دینی با عینک اعتقاد به معاد، توحید، دنیا به معنای محل گذر، به مورد اخلاقی و اجتماعی و فردی و خانوادگی می‌نگرد ولی نویسنده ای که فارغ از این ماجراست جور دیگر بیان می کند.

 آن ها مفهوم عدالت کاربردی و اجتماعی شان بسیار پیشرفته تر از ماست ولی با حفظ همان نگاه خودشان.

 داعیه من توضیح آن ها نیست ، من داغدار از دست دادن داشته های خودمانم که کمی باید محکم تر نگهش داشت .

این قدر ادای آن ها را در آوردن حتی در ظاهر، شاید در داخل کسی به ما بگوید چقدر خوش تیپی و به روزی،  ولی مضحکه عقلاو بازیگردانان آن ور مرزیم .

بنا نیست وقتی به آینه نگاه می کنیم براد پیت را ببینم، باید خودمان را ببینیم او هم خوش تیپ است به اندازه خودش ، ما هم. یک روز زیر لب را تشدیدی اصلاح می کنند می بینی همه آن طور شدند فردا سیبیل می گذارند همه باز آن طوری می شوند. حال اگر تا پارسال جوانی سبیل می گذاشت می گفتند چقدر دهاتی است ولی امسال با همان چند تار موی زاید می‌‌شود فشن من ایران . اصلا هم کار نداریم که بهمان می آید یا نه. فقط  برسندبه آن ادایی که بیرون قفس در آورده اند خوش بحال شان می شود.

 فکر می کنی آن ها وقتی این عکس العمل های مثبت ما را می بینند چه فکر می کنند؟ شلوارها  را یک روز تنگ می کنند ،یک روز گشاد، یک روز چاتاناقت می افتد بیرون ، یک روز قوزک پایت، و همه خوبست چون آن طرفی دارد این کارها را می‌کند. از بعضی زن ها که آدم خجالت می کشد چه بگوید ، یعنی چه؟ بهترین ها که معرفی می کنند مشهوره های لهو و لعب اند که تا فلان جای شان را فیلم کرده اند. و جماعت اناث انگار عقلش رفته در چشمانش. البت خیلی هامان عقل مان جایش را به چشمان داده است...

... برویم سراغ چیزخانه : پیش فرض، خطاب فعل های امرخودم هستم .

آدمها در خانه هاشان جا می گیرند در اینجا بناست که هم رشد یابند هم تربیت شوند و هم عاقل و عالم.

فصل مشترک انبار و باغ وحش و طویله و خانه ،زمین است و سازه ، فقط  با کمی تفاوت در نازک کاری و ابزارآلاتش.زیاد به خانه ها و ساختمان ها توجه نکن ، خانه بزرگتر و کوچکتر نه این که  مهم نیست به شرطی که آدمی در آن زندگی کند .دنبال آدمی باش . زیور آلات و بزرگی و کوچکی خانه را ملاک قرار نده  ببین چه موجوداتی در آن زی می کنند.برخی خانه شان انباری خوبی است برخی وقتی از خانه در می آیند وحشی گری شان گل می کند برخی تربیت بردارند ولی شوته اند معلوم نیست در خیابان یا در محل کار یا هر جایی، اگر کسی بخواهد بدزدتش، می تواند . حتما چوپانی می خواهند . ولی آدم ها این طور نیستند  به همین راحتی دنبال کسی راه نمی افتند . می توانند اجتماعی زندگی کنند . تربیت برداری شان بالاست . عقل دارند . مثل آدم ها زندگی کن حرمت خانه را حفظ کن همانطور که خانه ات باید باشد رفتار کن . دورو بری هایت را آدم ببین.

این را من دوست دارم: به جایی که انسان مبارز زندگی می‌کند سنگر می گویند. مبارز مسکن ندارد یعنی سکونت بردار نیست هر چند خانه اش همسایگی ما باشد هر جا هست جنبش خود را برای رفتن به جلو دارد، سکون بردار نیست. سکون در همان تفاوت انسان با حیوان ، سکون در تفکر. اگر در تفکر توقف کنی دیگر تا همان جا که اندیشده ای زندگی خواهی کرد پس از مدتی زندگی عادی پیدا می کنی و فقط دنبال جا و جوعی . یعنی زندگی حیوان اهلی. و این یعنی از تعریف انسانیت به دور افتادن . مبارز فکر سیالی دارد، تاکتیک ساز است به فکر پیروزی است و فتح سنگرها .   زمین و سازه قدرت مهار او را ندارد . امام فرمود اگر یک روزت مثل روز قبلت باشد خسران دیده ای چرا؟ شاید چون مبارز نبوده ای.

 مبارزین گونه های مختلفی دارند برخی دنبال  تصرف جان هایند برخی دنبال تصرف افکار و عقیده هایند.

جانت را  تیری می تواند بگیرد و لی این فکر ها و عقیده هایند  که جان ها را به زنجیر کشیده و از آن ها برای خود مبارز می سازند. منظورم چه بود این که انسان باشیم یک عمر دنبال زمین وسازه دویدن تعریف انسانی از ما نیست هر چند ارزش ریالی دارد . تا می توانیم مبارز باشیم نگذاریم فکرهامان کهنه شوند برای داشتن عقیده ای درست باید تلاش کرد برای نگهداشتش هم آدمیت  برای پیشبردش هم مبارزه داشت...

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۲/۱۰/۰۸
علی اکبر قلیچ خانی

مد سازی

نظرات  (۵)

۱۱ دی ۹۲ ، ۰۸:۴۷ امید زکی زاده

1- در مورد تکنولوژی

فروشنده اما با شما هم عقیده نیست... او فقط فروشنده نیست(البته که 100 درصد نیست... خیلی مثال ها می شناسم که فقط فروشنده اند... از صنعت خودرو بگیر تا...) اما او که می سازد قطعا اثری از خودش داخل ساخته اش هست...

اما موافقم... عدم اعتماد به نفس ما باعث شده که فروشنده در همه چیز دخالت کند...

بر عکس! ما سعی می کنیم یک چیزی قاطی محصولمان به خورد خریدار بدهیم، ولی او سریع پس می زند...

2-آن ها با علوم انسانی شان دست به تنبان ما انداخته و می خواهند آن را پایین کشند

عالی بود!!!

3-اما!

"دلیل پیشرفت شان هم بی اعتقادی شان نیست ، تلاش و کوشش و علم محوری شان است."

به نظرم اصل حرفشان چیز دیگری است

ما توی قفس ایم... دنیا!

این پرنده دو راه دارد... یا بی قرار می ماند و منتظر آزادی و زیبایی حقیقی

یا می گوید گور بابای بیرون از قفس و داخل قفس را تزئین می کند... مثل این موش ها که توی قفسشان اسباب بازی می گذارند...

کاری که آنها دنبال می کنند تزئین داخل قفس است و فحش نثار کردن به زیبایی بیرون از قفس...

این تاثیر می گذارد روی ما...

نمی توان گفت من هم چهارتا اسباب بازی می گذارم توی قفسم و سرگرمش می شوم و در عین حال بی تاب بی تابم برای بیرون قفس...

بر عکس... کاری که اصل اولیا بود، بی تابی برای بیرون از قفس بود...(البته به نظر حقیر)

4-مبارز...

خیلی خوب بود...

مبارزه الان سر تسخیر سنگر ذهن و خیال است...

فعلا که خرمشهر ما دست دشمن است...

کاش حسن باقری هایی داشتیم تا پیش بینی می کردند دشمن چه دارد می کند....

(البته که غیر از آقا این روزها دیده بانی نیست در عرصه فرهنگ...)

پاسخ:

سلام ، ممنون که آمدی، یکی این که ما باید موضع خومان را در مقامی که قرار گرفتیم بدانیم و در شان همان موضع رفتار کنیم. بنا هم نیست به کسی خوش بین باشیم باید واقع بین بود. در بعضی جاها با دیگران می شود کنار هم بود مثل خریدار و فروشنده، در بعضی جاها که در موضع حفظ خودم هستم و مقابل، نقش دشمن را دارد  از دشمنم نمی شود بخواهم آن طوری فکر کند که به من کمتر ضربه بخورد  من باید حواسم جمع خودم باشد .
2-دنیا سجن مومن است اگر مومن بودی در هرجایی از دنیا که باشی اقتضای اش تنگی است اگر در امریکا هم مومن بودی باز هم در زندانی ساکن در کربلا هم بدون ایمان مانند وحشی در بیابان است . این مومن است که سعه اش فراتر از دنیاست وگرنه مومن نباش راحتی . همانی که می‌بینیم و خودمان را باخته ایم .آن چه داریم زبیگانه تمنا کردیم...

3- یادمان باشد که جنگ فرهنگی با جنگ نظامی فرق دارد اسلحه ها و دیده‌بانی  و پاسبانی و نظام جمع اش کاملا متفاوت است . چیزی که اصلا برای آمادگی اش حوصله نداریم. دشمن همان دشمن است این دوستان اند که فرق کرده اند...

۱۰ دی ۹۲ ، ۱۴:۵۲ محمد جمشیدی

بمناسبت شهادت امام رحمت و رافت , علی ابن موسی ارضا (صلوات الله علیه )

  حجره بی فرش شده

  چهره بر خاک گذار

  چقدر شکل حسینی آقا

  و لبت خشک و ترک خورده و...

  آخرش هم که جوادت آمد

  سر تو بر سر زانوش

  ولی...

  بگذرم...

   افتخارم این است....

  که من ایرانیم و شاه تویی

  حرمت را عشق است

  دم ایرانی گرم

  در میان همه ی معصومین

  تو فقط حضرت سلطان شده ای

  کفتران حرمت جبرائیل

  خادمت موسی و عیسی و شعیب

  خضر در کفش کنی

  یوسف از حسن تو گردیده غلامت

  سلطان ... 

  خوب دقت کردم

  روی تخت تو نوشته با زر

   فاطمه عشق منست.....

پاسخ:
دمت گرم و پاینده باد .جان ما خاک در کویش کاش
۱۰ دی ۹۲ ، ۰۰:۴۰ چلچله مهاجر
سلام 
از قاسم آباد چه خبر ؟ به کجا رسید؟
درگیرم غبار ، درگیر !!
علی یارمون 
پاسخ:
سلام قاسم آباد دونی ام هنوز جا دارد ولی هر چه هست درون ذهنمه سیاهه اش وقت نشده ، من هم کمی شبیه شما درگیرم درگیر دعامون کن
۰۹ دی ۹۲ ، ۲۲:۵۵ یادواره شهدا
شما هم دعوتید !!
پاسخ:
...
۰۹ دی ۹۲ ، ۱۱:۵۹ محمد تقی عسکری رکن آبادی

سلام برادرم

گاهی اوقات برخورد ما در قبال انتقادات ممکن است طرف نقد کننده را به بیتفاوتی بکشاند البت که شما اینطور برخورد نکردی 

ای کاش نقد های امثال من نیز از سر دغدغه باشد نه از روی بیکاری و همین طور حرف زدن

مطالب شما بوی تفکر می دهد

دعای گوی شما هستم شما هم اگر ما را لایق دیدی اینچنین باش یا علی

پاسخ:
سلام برادر، من کوچک همه دوستان هستم چند وقت است خیلی خسته ام و ملول حوصله ام کم شده مرا ببخشید. بر سر مطالب و نوشتار خیلی ذهنم مشغول می شود که چه بنویسم و چگونه بگویم باورت باشد حتی سر بعضی کلمات هم وقت می گذارم
سعی می کنم ان چه را که بارگذاری می کنم باری از دوش دوستان بردارد. نوشته های آخم کمی پژمردگی دارد خودم هم خوشم نمی آید ولی بنا ندارم که هر چه خودم می خواهم انجام دهم .کاری را شروع کردیم به نیتی، بنا هم نیست زود خسته شویم. من به شما ها ارادت دارم این را از دلم می گویم . دعاگویتانم

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی