...

سلام ، آمدم تا باشم

سلام ، آمدم تا باشم

طبقه بندی موضوعی

قاسم آباد (15)

شنبه, ۵ بهمن ۱۳۹۲، ۰۸:۳۲ ق.ظ


سال هاست کار فرهنگی مسجد و محله تکراری شده . پایگاه بسیجی، هیئتی و چند تا برنامه جشن و عزاداری و دوستانی که دانش آموزی گردانند. این دوستان که در دانش آموزی های سطح منطقه کار می‌کنند تنها جریان دانش آموزی کارکردن را در محل راه انداخته اند و سینه به سینه دانش آموزی گردانی دارد منتقل می شود بعبارتی خروجی مساوی است با ورودی اش. می شود تابع یک به یک .

 تابع یک به یک خوب است ولی تا دلت بخواهد نمودارهای خیلی زیباتری از نمودار یک به یک داریم .

شق مهم کارهایی که گفتم را توان مالی می چرخاند وکمی عرق کار داشتن، تا چیز دیگری.

دانش آْموزی کار کردن هم که خرجی ندارد مربیان درحد همان سواد و تجربیاتی که از زمان دانش‌آموزی شان دارند می‌آیند می شوند مربی، نه قواعد اعتقادی اش، نه دروس روانشانسی اش را نه برنامه ریزی، نه کار زیربنایی نه هنر خاصی، هیچ کدام را پاس نکرده می آیند می شوند مربی. تا ته اش معلوم است که خروجی اش چیست . خیلی زرنگ باشند با آزمون و خطا می فهمند که چه کارهایی خوب است و چه کارهایی بد و تا آزمون و خطایشان تمام می شود سن مربی گری شان هم ، چون باید بروند سراغ زندگی شان. (زود جلوی من جبهه نگیرمنظورم انکار دانش آموزی کار کردن نیست ) .

و انگار جهان اسلام و تشیع هیچ برنامه و اهم و مهمی ندارد غیر از همین دانش آموزی کارکردن.

راستش را بخواهی غیر از این کار برنامه دیگری را نتوانستیم یا نخواستیم یا بلد نبودیم راه بیاندازیم تا جوانان بمانند . نهایت برنامه غیر دانش آموزی، هیئتی هست که آن هم متوسط سالانه بگیری، می شود هفته ای 2 تا برنامه . آن هم هیئت است دیگر. منبری و مداحی و چند نفر که کار هیئت بچرخانند . دوستان دوست دارند در هیئت چه کاره  شوند؟ اگر ته صدایی باشد و کمی توفیقی و... می شوند مداح، کارهای دیگر را قبول نداریم یا... کسی هم حوصله دنبال درس دین رفتن ندارد.

اغلب دوستان پس از خروج از دانش آموزی عمده دغدغه شان چیست آن هم  در سن پربازده جوانی ؟ یا در مسجد یا در بسیج یا در هیئت می پیچیم به پای هم و دعوا و گیربازی،  یا سرمان را به دانش آموزی گردانی گرم می کنیم .

 آقا به خدا کلی مشکل زمین مانده داریم اگر در همین سن پربازده جوانی سراغش نروی بعدها دیگر نمی شود.

 آقا را قبول داری؟ ایشان بارها فرموده اند دانشگاه مان اسلامی نیست، فرهنگ مان اسلامی نیست، اقتصاد مان اسلامی نیست، سیاست گذاری درست، هنر، جامعه شناسی و روان شناسی وعلوم انسانی و... مبتنی بر تفکرات اسلامی نداریم و... این ها را چه کسی باید دنبالش برود؟ چه کسی باید عرق به دینش را در عمل گرایی نشان دهد؟  گذشت آن زمانی که می گفتند اگر دانشگاه قبول شوی به سعادت رسیده ای. این برای 20 سال پیش بود الان دانشگاه رفتن جزوی از برنامه هاست شاخ غولی هم نیست که بگویی شکاندم و بیایید آستینم را فوت کنید.

 نمی شود پس از گذران دانش آموزی و قبول شدن در دانشگاه فعالیتی از سنخ این کارهای زمین مانده راه بیاندازیم و برویم دنبالش؟  تا کی می خواهیم دورخود بچرخیم؟ کی بناست به نیازهای دیگرهم فکر کنیم؟

   دانش آموزان وقتی به سن بازدهی می رسند اگر نروند در دانش آموزی سرشان را گرم کنند باقی کارها و وظایفی که بهشان محول می شود بازی بیش نیست ....غالب بسیجی های مهرآباد چارت پرکن حراست ها و نظامی خانه هایند . 

 از کار فکری و پایه ای خبری نیست، شاید عقلمان نمی کشد، شاید آدم هایش را نداریم، شاید جواب نمی‌دهد، شاید تا حال به آن و راه های رسیدن بهش نیاندیشیده ایم و هزار تا شاید دیگر.

 در این دشت بی پستی و بلندی مهرآباد، نگاه مثبت کمی  بلند تر بود. دوستان چند تا فرغون بیشتر از دیگران با کمی فکر، ملاتی ساخته و اندیشه و نشریه ای راه انداختند که خیلی به همه‌مان چسبید. ارتفاعی را ساختند که از کنار آن چند تا صخره نورد در آمد .

 از متن کارها و برنامه های نگاه مثبت گفتن، بماند به گردن علی اخوان . آن سالها خیلی زحمتش را کشید. هارت و پورتش برای ما بود زحمتش برای آن بنده خدا.

خواهشم هم این است که بنگارد به جزء که چه ها گذشت و چه نگذشت.از جلسه نامگذاری تا انتها، از ریز مطالب ، از مصاحبه ها، از اخبار، از جلسه با شهرداری و...

 من خودم گرفتار خانواده و دانشگاه و کار بودم . مستاجری و دانشگاه آزاد و زن و بچه ، در هفته بیش از چند ساعت اجازه نمی داد برای نشریه وقت بگذارم . همه پیگیری ها و مطالب و افکار را دوستان می‌آوردند و جمع می‌شد و می‌شد نگاه مثبت. جریان خوبی راه افتاده بود درست است که خیلی اذیت شدیم ولی اگر ادامه داشت و کاش ادامه یابد فضای تربیتی خوبی بود خروجی های خوبی هم می توانست داشته باشد. یکی از  نیت  های اصلی هم همین بود فضایی ایجاد شود که دوستان بیایند نوشتن را آغاز کنند، فکر کردن و انتقال فکر به دیگران را،  آزمون و خطا کنند تا پخته شوند برای بعدها. غیر از این هم  نمی شود فضا را تغییر داد .

هرکار اصولی فرهنگی، ابتدایش به تفکر برمی گردد، به قلم بر می‌گردد.

 فیلم سازی، مستند سازی، انیمیشن ، تئوری های جامعه شناسی و شناخت و فلسفه زندگی، کتاب نویسی ، بولتن و مجله فکری داشتن همه این ها یک پیش نیاز قطعی و اصلی دارد و آن هم تفکر است ونوشتن. فکر نباشد همه این ها و هر چیز دیگر از این قماش تعریف اش ابتذال است، سطحی نگری است . باید اول اندیشید پایش و پالایش اش کرد ، مطرح اش کرد، در جامعه رسوخ اش داد  تا شود جریان ،فرهنگ،...

 فاز بعدش هم  این که  سن اندیشیدن را در جامعه پایین تر آورد. هر چقدر سن اندیشیدن و فکر کردن را پایین‌تر بیاوریم جامعه پیشرفته تری خواهیم داشت.

 یاد گرفتن هم، سن و سال خودش را دارد جوانی فقط برای شهوت و خوردن نیست برای عقل هم هست . اگر در جوانی از عقل‌ات خوب و زیاد استفاده کنی آن هم ورزیده تر می‌شود و جوان می‌ماند و گرنه آن هم می شود فرتوت.

نگاه نکنید محصولاتی که از غرب به ما می رسد ،در خودشان خبرهای دیگری است.  در غرب دارند فلسفه زندگی شان را در قالب داستان‌های فلسفی برای بچه های 5 سال به بالا ارائه می‌دهند . نه داستان ، متن های فلسفی هم دارند . فیلم و انیمیشن هم دارند نقاشی اش هم دارند فضا را آماده می کنند تا از تخیل آزاد بچه ها برای مکتب شان بهره برداری کنند و کم کم دارند بازار کتاب کودکان ما را هم تسخیر می‌کنند و چقدر هم خوب می‌نویسند ... و در اینجا  ما دو تا کلمه می آوریم در متن، بزرگ و کوچیک اعتراض می کنند آقا سنگین است، کمرم شکست ، نفهمیدم و... یا بدو بریم بشیم مربی دانش آموزی...، آن ها برای بچه هایشان نه کلمه بلکه سر فصل ، جملات پر معنا و از این دست می آورند و می‌خوانند و فهم می‌کنند. فرق ها در این جاهاست . من چند تا از این کتاب هاشان را خوانده ام خیلی راحت الحلقوم شما را می‌اندازد در آغوش فروید و تیرو تپر آن ها.

در زمان اوج نگاه مثبت، در پایگاه و مسجد فضای مناسبی راه افتاده بود کلاس ها و کارگاه های فیلم و رایانه و از این قبیل. مجید ذوالفقاری را صحبت کرده بودیم بیاید فیلم سازی یاد دهد به ماها. من خودم از دوستان کلی word یاد گرفتم ، با شور و علاقه خوبی هم کار شروع شد تا جایی‌که برای جبران هزینه ها از محله، تبلیغات هم می گرفتیم برای نگاه مثبت. چه جلسات خوبی داشتیم . تا قبل جریان نگاه مثبت، نشریه هایی که کار می‌شد در حد بزم چند نفره بود ولی در نگاه مثبت همه درگیرش شده بودند اولویت کار از دانش‌آموزی برگشته بود به مطبوعه کار کردن.  یعنی پله بعد را داشتیم می دیدیم  و هی عقب و جلو می‌کردیم و علی علی، که بپریم روی پله بعد ...

 تقی خیلی خوب می نوشت ، مسلم هم.  و دوستان داشتند کم کم جسارت قلم به دست گرفتن را پیدا می‌کردند . قلم دست گرفتن از اسلحه گرفتن سخت تر است . اسلحه ترس اش همان اولش است که در دست بگیری بعد برایت عادی می‌شود ولی قلم اینطور نیست همه می‌توانند بدون هیچ ترسی دست بگیرند ولی برای عادی شدن در دستت، خیلی زمان می‌برد .می‌میرند و زنده می‌شوند تا جمله ای از آب در بیاید ، و بچه ها کم کم داشتند راه می افتادند در نویسندگی  و می‌نوشتند.

 چهره  و نویسندگی خیلی از دوستان در جلسات اول که دور هم می نشستیم قشنگ یادم هست آخرهاش کلی فرق کرده بودند.

به هر شکلی بود مطالبی که بر عهده  دوستان بود  در موعد مقرر برای نگاه مثبت آورده می‌شد.

 افت کار با کمی تاخیر در رساندن مطلب آغاز شد از چند ساعت شروع شد تا... الان .

 جریان خوبی پا گرفته بود ادامه آن نیاز به دوستانی داشت که مثل دانش آموزی نگذارند کار زمین بماند و نبود دلسوزی برای این کارها ، ... یعنی هنوز که هنوزه وقتش نرسیده یعنی...یعنی...یعنی...هزار تا یعنی با تاسف دیگر . شاید هم نفس ما آن قدر حق نبود که پشت کار را نگذارد زمین بماند.  حرکت نگاه مثبت خیلی خوب بود نشانه خیلی خوبی هم بود: بلوغ فکری و فرهنگی.

واقعیتی است تلخ ولی باید پذیرفت که : رشد  چند تا موی زائد که همه بلوغ نیست .

درست است که ادامه نیافت ولی خاطره خوبی شد برای همه دوستانی که آن زمان کار می کردند .  از نگاه مثبت، صحبت کردن بیش از این که کارمن باشد کار دوستان است کارعلی اخوان، قاسم کارگر، علی صحراپور ،همه نگاه مثبتی ها...

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۲/۱۱/۰۵
علی اکبر قلیچ خانی

نگاه مثبت

نظرات  (۹)

سلام.متاسفانه کارآزمودگی را شرط کار زیر بنایی نمیدانیم.امان ازاین احساس تکلیفها که فقط رفع تکلیف است.میخواهی بنویسی برای دل خودت بنویس چقدر کاغذ سیاه کردم در بسیج به تنهایی نشریه میزدم که چه بشود که هستم ببینیدم.دشمن کار تشکیلاتی و زیر بنایی صد ساله میکند قرنها قبل تخم وهابیت را میکارد والان بهره برداری میکند ما هنوز کشته مرده آزمون وخطاییم.بسیج و هیات نمود کار است نه همه کار .چه خوب است بفکر فردا باشیم وبنای کار مدبرانه وتشکیلاتی را بگذاریم بدون دیده شدن.بیایید تربیت نسل را جدی بگیریم .آرزویم تاسیس مدرسه ابتدایی با معلمین دکتر است....نه  محلی برای کار یابی رفقا.
پاسخ:
سلام ممنون که سرزدی اینترنت با حوصله ای دستم نیست که به تشریح فرموده تان بپردازم سر حوصله در خدمتم
۱۱ بهمن ۹۲ ، ۰۷:۲۱ رضا گل پور شیخانی
بهشت ذهن
این عنوانی است که حقیر پس از مطالعه قاسم آباد (15) به آن رسیدم.
حال چرا این ترکیب اضافی را به کار می‌برم؟ (که البته معنای وصفی در آن نهفته است) زیرا طبق تصریح قرآن کریم در بهشت هیچ تزاحم و خصومتی بین افراد آن به وجود نمی آید، و وصف ذهن به این صفت برای این است که عقل نظری-که یکی از مراتب ذهن است-هیچ خصومتی را بین نتایج خود برنمی تابد و در آنجا(استفاده از لفظ مکانی برای عقل از ضیق عبارت است)هیچ یک از نتایج با یکدیگر تضاد و تزاحم و خصومتی ندارند.
اما این لازمه عالم مادی است که موجودات در آن با یکدیگر برخورد داشته باشند و هر یک برای این که بتوانند به احتیاجات خود دست یابند باید با موجودات دیگری تلاقی کنند و حتی گاهی موجب نابودی موجود دیگر شوند.
سخنانی که در مورد روانشناسی، جامعه شناسی ، آموزش تفکر و پایین آوردن سن آموزش تفکر تا دوران طفولیت همه از سنخ تفکرات عقل نظری است که کلی است و البته صحیح. اما برای آمدن به عرصه عمل که همان جهان مادی است نیاز به در نظر گرفتن جزییات فراوان و موانع رسیدن به این تفکرات است.
منظور بنده دفاع از کار های انجام شده فعلی(از جمله دانش آموزی) نیست و دوستانی هم که پا به میدان عمل گذاشته اند تا حدودی و البته نه به جامعیت شما با ضرورت این مسایل آشنایی دارند اما عرصه عمل تفاوت بنیادین با عرصه تفکر دارد و به قول معروف با حلوا حلوا کردن دهان شیرین نمی شود.
بنده حداقل از طرف خودم به عنوان عضوی از مجموعه دانش آموزی برای عملی کردن این مطالبات در زندگی نسل آینده، دست یاری شما را می طلبم همانطور که در عرصه فکری خود دست به کار شده و دست به سوی ما دراز کرده اید.
پاسخ:
سلام ممنون از متن مناسب تان. هیچ کس بدون آب زنده نمی ماند ولی اگر همه اش آب بخورد هم می میرد هر چیزی به اندازه خود و در محل خود قابل اعتنا و بودنش لازم است غیر اینصورت مخرب می شود. ما خودمان محصول همین دانش آموزی هاییم بنا ندارم مشرب خود را گل آلود کنم باید برای دانش آموزی به بعد هم فکر جامع داشت تا دانش آموزها مسیر رشد شان ابتر نماند سال هاست که مسجد بچه های خوبی دارد و بزرگانش تعریفی ندارند برای آن هم باید اندیشید و محل پرورشی گذاشت از طرفی دانش آموزی کارهامان هم منش و مرامش را باید از جایی یاد بگیرند می دانم که در پی اش هستی و دوستان واقع دل می سوزانند و پی اش هستند ولی خودت هم بهتر می دانی که این کافی نیست و... در این مجال محل بحثش نمی گنجد ماتنی می خواهد تا متنی وزین بنگارد که ممنونشان گردم.
سلام
امیدوارم که تمامی عزیزانی که در راه پیشرفت و انتقال علم و تجربه به دیگری قدمی برداشته اند در پناه حق محفوظ باشند
امیدوارم تمامی مشکلات حل بشه
التماس دعا
پاسخ:
ما بدجوری به قحطی اخلاق خورده ایم. نان خشکی هم به دستمان نمی رسد حتی در نانوایی اش که می تواند مسجد یا بسیج باشد خوبی روزگار در گذر بودنش است این ها هم می گذرند چند خط تجربه تو را من کتابی ازش صحافی کردم. اقتضای زندگی در جامعه کم فرهنگ همین ابتلائات است . چون درست می اندیشی صبور باش و مقاوم . ثابت قدم بودن مهم است حتی یک نفری اش هم به لشگری می ارزد. والعاقبه للمتقین
۰۶ بهمن ۹۲ ، ۲۲:۲۶ امید زکی زاده

تفکر و دست به قلم شدن هم نیاز است نه پیش نیاز...

منظورم این است خود تنظیم باید باشد... نمی شود گفت همه چیز تعطیل، دست به قلم شدن و تفکر را یاد بگیر بعد بیا وسط...

درست است که درستش این است، اما نمی شود باهاش سیستم تعریف کرد...

بلکه اول باید همان ها که فرمودید(فیلم سازی، مستند سازی، انیمیشن ، تئوری های جامعه شناسی و شناخت و فلسفه زندگی، کتاب نویسی ، بولتن و مجله فکری و...) را ریخت وسط. بعد توی این ها طرف را به مطالعه و تفکر سوق داد...

همان که گفتید در نگاه مثبت داشته انجام می شده...

کاری که هم اکنون دارد بدون روح در فرهنگ سراهای قوی(نه فرهنگسرای شمشیری!) انجام می شود...

اگر این فعالیت ها وبرنامه موسسات و فرهنگ سراها در مسجد اجرا شود...

اما اگر...

به نظرم مثال نشریه که گفتید یکی از این کارهاست...

در این مجال فرصت صحبت نیست... اما من خودم هم چندین فکر داشتم... اما بنای سیستم بسیج چیز دیگری است...

این را بگویم فیلتر می شوم! اما از بسیج فعلی فقط ساختمان اش به درد می خورد...(البته تلاش دوستان دانش آموزی را جدا بگذارید کنار...)

این تلاش ها هیچ ربطی به بسیج هم ندارد. باید برگشت توی مسجد... و از ساختمان بسیج استفاده کرد برای کلاس ها! بقیه برنامه های بسیج(ایست و بشین و فلان...) باشد برای بقیه...

پاسخ:
یکی از راهها این است که موضوع فکری مطرح شود که کنار آن اندیشید و قلم زد مثل نشریه یا هرچیزی شبیه آن، مهم تفکر است و راه اندیشه. اگر برای خودت برنامه نداشته باشی مجبوری پای برنامه دیگران بنشینی فرق نمی کند تلویزیون باشد یا بسیج، مهمش بی برنامه گی است که تو به آن مبتلایی. باید جای گیر دادن به برنامه های سطحی دیگران خودت برای خودت برنامه ریزی دقیق و عمیق کنی...
۰۶ بهمن ۹۲ ، ۱۵:۰۵ امیرحسین حاجی زاده
http://faslehayaa.blog.ir/
لمس شدگی بددردی است!
۰۶ بهمن ۹۲ ، ۱۴:۰۱ امیرحسین حاجی زاده
غالب بسیجی های مهرآباد چارت پرکن حراست ها و نظامی خانه هایند . 
عزیزی از مسئولان رده بالای صالحین میگفت که مردمانی که از نظر فکری در درجات 4و5 جامعه قرار دارند شده اند بسیجیان امروز ما.
شبیه این جمله را یکی از غیر خودی ها میگفت (البته از دید ناقص من) که عرصه حکومت از عقلا خالی شده
اگر این جمله درست باشد و اگر حکومت ما اسلامی باشد و اگر ما مسلمان باشیم باید به عقل خودمان (خودم را می گویم) شک کنیم. چرا که اگر بخواهیم یا نخواهیم باید در عرصه حکومت باشیم
دغدغه هایتان برطرف باد!

پاسخ:
همین فضاها را بده دست دشمنان، ببین چه خروجی هایی می دهند به جامعه
۰۵ بهمن ۹۲ ، ۱۲:۱۶ احمد اسلامی
سلام...
نگاه مثبت بیان دغدغه هایی بود که باعث رشد مجموعه می گردید بنظرم اگر الان هم توی هیئت این چنین دغدغه هایی باشه زبان نقد کوتاه میشه . اگر موضوعی نداشته باشیم برا رشد کردن و رشد دادن شروع می کنیم به خودمون، به صدا به سینه نزدن و به .... گیر دادن و فقط و فقط نقد می کنیم.
امیداوارم نگاهی مثبت داشته باشیم و نگاه مثبتی فکر کنیم...
یا علی
پاسخ:
سلام، ممنون که می آیی من هم امیداوارم نگاهی مثبت داشته باشیم و نگاه مثبتی فکر کنیم...
سلام.
خدا قوت.
واقعا تلاش مربیان دانش آموزان مسجد قابل ستایش است.
بدون کوچکترین توقعی زحمت میکشند.
خدا خیرشان دهد.
پاسخ:

سلام برادر ممنون که میبینیم

۰۵ بهمن ۹۲ ، ۱۰:۰۷ محمد تقی عسکری رکن آبادی

سلام

برقرار باشید

 

پاسخ:
سلام برادر ،خوشحالم خوندیم

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی