فاطمیه *فرید سوم*
جبت(1)
حسن خزّاز گفت: از امام رضا ( علیه السّلام ) شنیدم که فرمود:بعضى از کسانى که ادّعاى محبّت و دوستى ما را دارند،ضررشان براى شیعیان ما از دجّال بیشتر است.
عرض کردم اى پسر رسول خدا( صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم ) به چه علّت؟
فرمود: به خاطر دوستىشان با دشمنان ما و دشمنىشان با دوستان ما. و هر گاه چنین شود، حقّ و باطل به هم در آمیزد و امر مشتبه گردد و مؤمن از منافق باز شناخته نشود. ( صفات الشیعه ص 8 )
+++
در بارگذاری های فاطمیه بنایم بیشتر بر ارائه مستندات تاریخی است و کمتر تحلیلی. اگر موافق باشید چند فرید را به جریان انحراف بپردازیم
+++
به گواه تاریخ، یهودیان با علم بر ظهور پیامبری از نسل فرزندان اسماعیل ، دست به برنامهریزیهای گسترده در مقابله با قیام پیامبر آخر زمان(ص) زدند که تاکنون نیز ادامه دارد. آنان با شناختی که از نور نبوت و سلسله حاملان آن داشتند، اجداد پیامبر را شناسایی و ردیابی کرده در هر فرصت ممکن، اقدام به ترور و از میان برداشتن آنان کردهاند. ترور هاشم، جد اعلای پیامبر گرامی اسلام (ص) و نیز عبدالله پدر آن بزرگوار، در زمره این تلاشها در راستای جلوگیری از پیدایش پیامبر آخر الزمان است. با امداد الهی، با میلاد پیامبر گرامی اسلام(ص) این مرحله از عملیات یهود، به بار ننشست و برنامهریزی برای از میان بردن رسول اکرم(ص) آغاز شد. ترور پیامبر. یهود برای احتمال عدم موفقیت پیشبینی های لازم را نیزکرده بود و در صدد نفوذ در سازمان حکومتی پیامبر بود تا در وقت لازم، نفوذیان خویش را برای برنامههای معین به کار گیرد.
با اعلان رسمی رسالت از جانب پیامبر و عدم نتیجه گیری دشمنان، برنامه یهود به سمت انحراف تغییر جهت داد که در کنار رسول خدا به گونهای رفتار کند که مسلمانان او را شخصیتی برجسته و توانمند برای خلیفه شدن بشناسند. سازمانی ایجاد کرده و کسانی را گرد هم آورد که حکومت او را به رسمیت بشناسند؛ همچنین کسانی باشند که در حمایت از او تلاش کنند و مسلمانان را گرد او جمع نمایند.
عناصر نفوذی دشمن هرگز ماهیت خویش را ابراز نکردند و حتی با ظاهرسازیهای دروغین تا رأس هرم قدرت نیز پیش رفتند. هر چند این افراد ردپایی از خویش به جای گذاشتهاند و میتوان در تاریخ نفوذ آنان را اثبات کرد، (در جنگ تبوک، گروهی از منافقان در صدد قتل پیامبر(ص) برآمدند و خداوند از توطئه آنان پرده برداشت. حذیفه بن یمان، صحابی وفادار رسولالله، این منافقان را دیده و شناخته است. ر.ک: شیخ صدوق، الخصال، ص ۴۹۹؛ الخرایج و الجرایح، ج ۱، ص۱۰۰٫) اما آنان توانستند کار خویش را به درستی پیش برده و همچنان قلوب عوامالناس را همراه خود سازند و بیعت و حمایت آنان را پس از رسول(ص) به دست آورند. بسیاری از اطرافیان پیامبر(ص) آستانه تحمل و پذیرش حقیقت را نداشتند؛ بنابراین رسوا ساختن آنان نیز کاری از پیش نمیبرد.یهودیان جانشینان پیامبر را هم مثل ایشان میشناختند و میدانستند که پرچم اسلام را اگر حضرت علی علیه السلام بردارد گویا خود پیامبر فتح کرده بنابراین یهود بحث نفوذ در جانشینی پیامبر را اجرا کردند . مومنین در منزل حضرت ختمی مرتبت و گرداگرد امیرالمومنین بودند و پیگیر تغسیل و برنامه تدفین حضرت . غدیر را همه شنیده و بنایی هم نبود که به هم بخورد ولی دمل زیرپوستی دهان باز کرد و چرک ارتداد به بدنه اسلام پاشید.
یهودیان نفوذ در صف مومنان را در زمان حضرت عیسی با فرستادن پولس تجربه کرده بودند با این تفاوت که نفوذ در دین مسیحیت پس از حضرت عیسی بود ولی نفوذ در اسلام در زمان رسول الله پایه ریزی شد شاید بکی از دلایلی که حضرت رسول فرمودند هیچ پیامبری مانند من اذیت نشد همین باشد. 950 سال پیامبری حضرت نوح کجا و 23 سال پیامبر . همه آزارهایی را که پیامبر با آن مواجه شدند را پیامبران قبلی هم دیده و تحمل کرده اند ، با این همه می بینیم که ایشان می فرماید من بیش از همه پیامبران اذیت شده ام . وجه تفاوت پیامبر ما با دیگر پیامبران در همین نکته است که پیامبران دیگر رسما با جنبه کفر می جنگیدند و با نفاق جنگ نداشتند ولی پیامبر اسلام با نفاقی باید می جنگید که صحابه خودشان بودند.
نفوذ یهود در اسلام در زمان خود پیامبر شکل گرفت و بهترین گزینه برای نفوذ شخص ابوبکر بود . به دلیل اینکه اولا سن ابوبکر نزدیک سن پیامبر است، در ثانی او باسواد است، تاجر است و خلاصه نزد مردم آبرو دارد و مانند عمر نیست که همه مردم به نوعی از او واهمه داشته باشند و این شرایط او را برای اینکه شخص دوم پس از پیامبر معرفی کند آماده میکند .
اگر تاریخ را به دقت بررسی کنیم می بینیم که ابوبکر دو مأموریت داشت یکی اینکه خود را به عنوان شخص دوم پس از پیامبر معرفی کند و دوم اینکه سازمانی تشکیل بدهد که ابوبکر را پس از پیامبر قبول کنند ...
گردانندگان و تصمیم گیران سقیفه مسلمانان پرورش یافته و تعلیم دیده در تفکر ابوبکر می باشند
این فرید به همین موضوع اختصاص یافته باشد امید است که مورد استفاده دوستان و مرضی حضرتش واقع گردد
+++
1) ملا صالح مازندرانی در شرح کافی جلد7ص336 آورده است:«و نسب أبى بکر عبد اللّه بن عثمان بن عامر بن عمرو بن کعب بن سعد بن تیم بن مرة بن کعب بن لؤى، و فی مرة بن کعب.»
جناب طبرانی در جلد یک کتاب المعجم الکبیر صفحه 51 روایتی ذکر می کنند با این معنا: از عروه نقل شده است که اسم ابوبکر، عبد الله بن عثمان بن عامر بن عمرو بود، در جنگ بدر به همراه رسول خدا (ص) حضور داشت، و مادرش سلمى بنت صخر بن عامر بن عمرو... نام داشت
2) عامر دو پسر داشته یکی به نام عثمان و دیگری به اسم صخر ، سلمی دختر صخر بود با عثمان در آمیخته و ابوبکر به دنیا آمده است در این خصوص زیاد توضیح نمیدهم همچنان که به شغل پدر و مادرش و به همین بسنده میکنم.
3) نقل است که چون مردم با ابوبکر بیعت کردند و او را خلیفه ساختند پدرش به او نوشت که ای فرزند من مردمان با وجود بنی هاشم که صاحب رفعت و شان و بلند مرتبه اند به چه سبب به خلافت تو راضی شدند بااین بی نامی وپستی منزلت تو ! ابوبکر در جواب نوشت که چون در سن وسال بزرگتر بودم به آن راضی شدند و پدرش در جواب نوشت که من در سن از تو بزرگترم پس بایستی به من بیعت نمایند و مرا خلیفه سازند . پدرش با ابوبکر بیعت نکرد
4) او در سال۵۷۳ میلادی یعنی دوسال وچندماه بعداز میلاد پیامبر«ص» در مکه مکرمه از طایفه بنی تیم قبیله قریش بدنیا آمد و در17 جمادی الثانی سال۱۳ هجرت از دنیا رفت
5) این طایفه قبل از اسلام موقعیتی نداشت.وقتی که ابوبکر بر سر کار آمد , ابوسفیان گفت :چه شده است که حکومت به دست ذلیل ترین و کم جمعیت ترین طایفه افتاده است ؟
6) هشام بن محمدبن السائب الکلبی که از علمای اهل تسنن است در کتاب مثالب الصحابه وجمعی دیگر از علما در کتابهای خود با اندک اختلافی نسب او را ذکرکرده اند ، ابوبکر در زمان جاهلیت خیاط بود وبعد از آن معلم اطفال یهود شد .
7) درباره زمان اسلام ابوبکر، در طول تاریخ، بحثهاى بسیارى در گرفته است. وى در برخى منابع اهل سنّت، نخستین مسلمان دانسته شده است. علاّمه امینى از منابع معتبر اهلسنّت، بیش از صد حدیث آورده که امام على (علیه السلام)را نخستین مسلمان و اوّل نمازگزار مىشناساند.( الغدیر، ج3، ص219ـ238.)
محمدبنسعد، از پدر خود نقل مىکند که پیشاز ابوبکر، گروهى (بیش از پنجاه نفر) مسلمان شده بودند.( تاریخ طبرى، ج1، ص54) یعقوبى، اسلامِ ابوبکر را پس از على، خدیجه، زیدبنحارثه و احتمالا ابوذرمىداند.(یعقوبى، ج2، ص23)، همچنین در مجادله مأمون درباره اسلام آوردن او پس از على، مباحث خواندنى و قابل تأمّلى در تاریخ آمده است.( العقدالفرید، ج5، ص92 و 93.)
8) در الببدایه والنهایه ج3،ص29-30 آمده است ابوبکر اسلام آورده است آن هم بر اساس نصیحت کاهنی که در شام به او خبر داده است که پیامبری ظهور خواهد نمود او را سفارش به پیروی او نموده است.
9) ابوالقاسم کوفی می گوید « ابوبکر پس از هفت سال از بعثت رسول خدا اسلام آورد.» سال هفتم بعثت یعنی گذشت زمان گذار اسلام و ریشه دواندن اسلام در جامعه عرب.
10)ابی قحافه پدر ابوبکر بعد از فتح مکه به اسلام روی آورد هنگامى که رسول خدا (صلی الله علیه و آله) داخل مسجدالحرام شد. ابوبکر پدرش ابو قحافه را به حضور ایشان آورد، همینکه پیامبر (صلی الله علیه و آله) ابوقحافه را دید به ابوبکر فرمود: کاش این پیرمرد را به حال خود مى گذاشتى که من پیش او مى رفتم. ابوبکر گفت: اى رسول خدا! او سزاوارتر است که پیاده به حضور تو آید نه آن که شما پیاده پیش او بروید. پیامبر (صلی الله علیه و آله) ابوقحافه را برابر خود نشاند و دست روى قلب او نهاد سپس به او فرمود: اى ابوقحافه مسلمان شو تا سلامت یابى. ابوقحافة اسلام آورد و شهادت به حق داد.
11) به اولی شهرت صدیق داده اند و برایش سند آورده اند که جای تعجب دارد آن چه که همگان آورده اند من جمله جناب سیوطی در کتاب الدر المنثور ج ، 5 ، ص262 از تاریخ بخاری ، از ابن عباس که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم فرمود :الصدیقون ثلاثة حزقیل مؤمن آل فرعون وحبیب النجار صاحب آل یاسین وعلی بن أبی طالب .الصدیقون ثلاثة حبیب البحار مؤمن آل یاسین الذی قال یا قوم اتبعوا المرسلین وحزقیل مؤمن آل فرعون الذی قال أتقتلون رجلا أن یقول ربى الله وعلی بن أبی طالب وهو أفضلهم .صدیق در جهان سه نفر هستند : حزقیل مؤمن آل فرعون ، حبیب نجار که در سورۀ یاسین به او اشاره شده است و علی بن أبی طالب علیه السلام .
12)پیامبر در این روایت صراحتا نام حضرت علی علیه السلام را آورده اند اگر چنانچه ابوبکر هم جزء صدیقین بود ، پیامبر اکرم اشاره میکردند .
13)مورخان کسانی را که به دست ابوبکر مسلمان شدهاند، چنین بر میشمرند: عثمان، ابوعبیده بن جراح، طلحه، عبدالرحمن بن عوف، زبیر، سعدبن ابی وقاص، عبیده بن حارث و ارقم بن ابی الارقم. (۲٫ سیرهالنبی، ج۱، ص۱۶۵؛ البدایه و النهایه، ج۷، ص۱۰۷؛ تاریخ مدینه دمشق، ج۳۰، ص۵۱ اسلامی پنج تن از این اشخاص در شواهد بعدی تکرار خواهد شد و درمییابید که سازمان ابوبکر با این پنج تن به همراه عمر بن خطاب تشکیل شد.
14)پاشنه آشیل جریان غصب خلافت همین سایبان است . سایبان سقیفه بنی ساعده . نقطه اشتراک خیلی از فریدهایمان به همین جا می رسد. سقیفه بنی ساعده . جایی که امت واحد اسلام به قبایل و قوم ها تقسیم شد یعنی برگشت به زمان جاهلیت. اصل انُ اکرمکم عندالله اتقیکم کنار رفت و قبایل و شعب جای آن را گرفت. اولش با بحث انصار و مهاجر شروع شد بعد به قبیله قریش و عرب رسید
15)در فرید قبل پرداختیم به اشتباه استراتژیک انصار در تشکیل چنین جلسه ای، باز به همین نقطه رسیدیم که انصار به دلیل ترس از تسلط قریش و مهاجران نگران آینده خود بودند، بی توجه به بیعتی که در غدیر با امام علی کرده بودند، در سقیفه بنی ساعده اجتماع کردند.
این مصیبت ادامه دارد...