قاسم آباد (17)
از فضای قاسم آبادهای قبلی کمی دور شدم آن هم عامدانه، چون فلسفه نوشتار قاسم آباد فقط خاطره گویی نیست، دغدغه پردازی است ، به دغدغه های ایجاد شده پرداختن هم ،جزء فلسفه وجودی قاسم آباد من است ، غریبه آشنا یکی از این دغدغه مندان است که خصوصی با من طرح می کند شاید در ذهن خیلی ها این سئوالات شکفته باشد پس باید پرداختش تا شکوفه نماند و به سیب قرمزی غلط زنان در رود ذهن ها تبدیل شود .غریبه آشنا را دوست دارم
پیام خصوصی غریبه آشنا در نظرات قاسم آباد 16 با متن:
" سلام برادر یه سوال آیا با خاطره نویسی که همه دوستان به پیروی شما در وبلاگهاشان راه انداخنه اند به کجا خواهیم رسید؟ آیا بیرق سید الشهدا نیازمند خاطره های دوستان است ؟ دیگران از این خاطرات چه بهره ای می برند ؟به نظرتان فضای مذهبی مجازی نیازمند خاطرات ماست؟ "
اول این که، سئوالات مهمی را دوست عزیزم مطرح کرده اند .البت اگر خصوصی نبود شاید در جواب همان کامنت نقطه نظراتم را می گفتم ولی چون خصوصی است و گمنام ،می توان به محل بحث عمومی گذاشتش . از این که او سئوال مند است خیلی خوشحالم . این سئوال ها و دست و پا زدن ها برای دادن جواب منطقی و درست به آن، خود عامل پیشرفت است...
نکته دگر این که جواب سئوال هر روزه "چطوری؟" را هم می شود گفت خوبم و هم می توان با ارائه گزارش دقیق و مکتوب پزشکی و روان شناسی از تمام اعضا و جوارح و تست های مختلف روان شناسی در حد کتابچه ای پر از کلمات تخصصی به زبان فارسی و غیره پاسخ داد. "خوبم "می گویی تا دگر سراغ چنین پروسه پیچیده وحشتناکی نروی که نیاز به تائید دهها متخصص و کارشناس دارد و آخرش هم معلوم نیست جواب تست ها چه از آب درآید. جواب این سئوال هم اگر بخواهم دقیق بپردازم خیلی دلایل دارد ولی گزیده گویی می کنم
یک نکته ای که مورد غفلت ایشان قرار گرفته این که در 42 بارگذاری تا کنون بنده ، 17 یا 18 موردش در خصوص خاطره نویسی است باقی اش بیان دردهای اجتماعی و مقالات اخلاقی و آسیب شناسی است بنده هم از روز اول این وبلاگ که- با اصرار و پیگیری اخوان عزیز - راه انداختم جامعه هدفم را دوستان هیئتی و مسجدی ام قرار دادم و موضوع ارتباط گیری ام هم این طیف از دوستان هستند نه کس دیگری. آن هم نه فقط ارتباط گیری، که بتوانیم نسل های مختلف دوستان و رفقایمان را در فاز اول بازشناسایی کنیم و دنبال حلقه های وصل دوباره بگردیم و توان مجموعه را از این که هست بیشتر افزایش دهیم عصر اطلاعات و ارتباطات هست و ما هم در پایتخت بزرگی از این دنیا در حال زندگی هستیم به همین راحتی وقت خالی برای دوستی هامان پیدا نمی شود یک سیستمی را که اهل کفر برایمان ساخته و در اختیارمان گذاشته اند را با صله ارحام آب تطهیر برویش می پاشیم .
بحث را کمی جدی بخواهم بپردازم اینچنین می شود که:
در تعریف از مزایا و کارکردهای دانش سازمانی می گویند بنا نیست که کسب دانش تان همه از فضای بیرون اجتماع تان باشد در همان محدوده کاری و کارگاهی تان اتفاقاتی می افتد که منجر به تجربه افراد می شود که حفظ این تجربیات برای حفظ و پیشبرد آن سازمان بسیار مهم و کاربردی است که شاید در سازمان یا کارگاه دیگر اتفاق نیفتد . می گویند همین تجربیات را در حد خاطره، اتفاق یا هر نوعی که می شود از افراد آن اجتماع جمعش کرد جمع کنید دسته بندی کنید ویرایش کنید آن می شود سرمایه سازمان. هنوز هم که هنوز است خیلی ها به پیروی از جناب " لیست " تئوریسین بزرگ قرنهای قبل سرمایه سازمان ها را انسانها و دانش و تجربه آن ها می دانند مقابل جناب اسمیت. ما که اهل سفره حضرت مولی الموالی هستیم ایشان برای مان کافی است که فرمودند ثمرة التجربة حسن الاختیار؛ ثمره تجربه ، گزینش نیکو است. جنابعالی اش از تجربه به عنوان عاملی موثر در فراروی انتخاب ها و مراحل پیش روی زندگی یاد کرده اند . به این خاطرات نباید پیش پا افتاده نگاه کرد در یک تفکر سازمانی همین خاطرات سرمایه های ذی قیمتند وراه گشا. خیلی چیزها را ما در هیئت و بسیج و مسجدمان تجربه کرده ایم که خاصتا در همین فضا و برای همین آدم ها اتفاق افتاده و یا هنوز برای جمع های دیگر زمان اتفاقش نرسیده است ولی گرفتارش خواهند شد و با دیدی که از مطالعه این خاطرات می یابند می توانند راحت و دقیق تر با موضوع کنار بیایند نگاه کنید به همین مجموع خاطرات که چقدرش تکراری است و یا خیلی شبیه هم ،خب اگر قبل تر این کار را کرده بودیم و این فضا را ایجاد کرده بودیم شاید خیلی از دوستان را از دست نمی دادیم و یا خیلی از راههای بن بست را طی نمی کردیم . اگر به من بگویند سیستم صوتی هیئت- با میلیون ها تومان هزینه - بیشتر می ارزد یا نوشته های بن بست کوچه چلچله، بنده نوشته ها را انتخاب می کنم چون ده سال دگر این سیستم دوزار بدرد نمی خورد ولی آن نوشته ها به عنوان سند مکتوب قابل بررسی و قیمتی است . به کمی عقل من نگاه نکنید این خاطرات برای اهل عقل و فهم که شما یکی از آن هستید در آینده بسیار راهگشاست و بدرد بخور.
مطروحه فوق نگاه مهندسی داشت آن هم از منظر صنایع، ولی روابط انسانی فراتر از مهندسی است من در تحلیل انسانی ،جامعه شناسی را بیشتر از مهندسی قبول دارم.
جوامع مترقه وقتی به حدی از ثروت و مکنت می رسند تبختر مالی ارضایشان نمی کند می روند سراغ تاریخ سازی برای خود. در جوامعی هم که به شدت بیگانه پرستی مد شده اندیشمندانش یکی از راه های باز خلق ارتباطات بومی را برگشت به خاطرات و تاریخ خود می پندارند که راه مجرب و موثری است.
وقتی که از هیئت ما و یا نسل دوستی های قاسم آبادی مان بیش از 20 سال می گذرد و می توان با جمع آوری خاطرات ، اسامی دوستان و نسل های مختلف و طیف های رفتاری گذشته ، تاریخچه ای مدون داشت که در آن زمانکه به مواردی چون خودبیگانگی و یا تاثیر گذاری اجتماعی رسیدیم بسیار بدرد بخور است چرا اقدام نکنیم شرط عقل است که روز امنیت فکری هم برای اتفاقات تلخ آینده کرده باشی.
از طرفی جامعه با ثبات، جامعه دارای تاریخ و فرهنگ خاص خودش است . ما همه این ها را داریم ولی غیر مدون، باید جمعش کرد و بایگانی اش تا بدست نسل های بعد هم برسد بدانند چه کسانی آمده اند و چه ها کرده اند و به کجا رسیده اند . العاقل یکفی بالاشاره ، حضرت از ما رفتار عاقلانه می خواهد خواسته سیدالشهداء علیه السلام از ما چنین است تکرار مکررات نشانه بی تدبیری و کم عقلی اجتماعی است که دور از شان محبان حضرتش هست و برای نگهداشتن درست بیرقش باید مجهز به این ها بود.
مورد بعدی هم که خیلی مهم است بحث ثبت تاریخ لایه های پنهان اجتماع است که برای آیندگان ،مطالعه و بررسی آنها بسیار ذی قیمت است . اگر کسی بخواهد ده سال بعد رمانی در فضایی شبیه محله ما با ابتدایی که آغازش به بیست سال قبل ترش بر می گردد بنویسد این وبلاگ ها به اندازه یک معدن طلا برایش ارزش دارد. باور ندارید از نویسندگان بپرسید.
پدران ما شاید سواد درست ودرمانی نداشتند شاید مکنت مالی آن چنانی نداشتند نه این که آن ها هوسی و شهوتی و خوش گذرانی نمی دانستند ولی همه این ها را زیر پا گذاشتند با چندرغاز حقوق کارمندی و کارگری شان فضایی را آماده کردند که من و شما برویم دیپلم بگیریم لیسانس دار شویم کتاب بخوانیم . اگر پدران ما چنین دید وسیعی و گذشت از خود را نداشتند مطمئن باش من و شما وسیله ارتباطی مان اینترنت نبود نخ سیگاری بود کنار یکی از همین جوهای پر کثافت. پس در حق دیگران مان بزرگ اندیشی کنیم و راه را با بیان خاطرات و فضاهایی که در آن بزرگ شده ایم برایش باز و روشن کنیم. از چلچله و سایر دوستان که دارند خاطره نویسی می کنند بسیار ممنونم و عرض خسته نباشید دارم . خدا را چه دیدید شاید با جمع آوری، ویرایشی و حوصله ای ،بتوان کتاب پر خواننده ایش کرد برای همه. کوچه نقاش ها ، دا و خیلی از این دست کتاب ها را خوانده ام چیز خیلی بیشتری از خاطرات دوستان ما ندارند .
فی الحال عقل من این قدر می کشد ازتان عذرخواهم و از غریبه آشنا ممنون .