به احترام حضرت عقیله
خواهرانه
چی بگم؟ تعریف بعضی حرف ها که خیلی ناراحتت کرده برای کسی که خیلی دوستش داری خیلی سخت است. نه میخواهی ناراحتش کنی، نه می توانی نگویی، اینجا حرف نزنی کجا بگی؟ ...چی بگم؟ نیستی ، نبودی ، ندیدی ، کجایی؟
کجایی؟ برای آن که خیلی دوستش داری و در سخت ترین شرایطی که بهت گذشته نبوده، خیلی گله دارد، حس غربت دارد، بغض گلوگیر دارد. کجایی؟ خوب شد نبودی. بی تو سختی همه اش با هم آمد. همه جوره . ولی پیروز شدم.
پیروزی بعد از جنگی نابرابر، خیلی می چسبد، حس غرور دارد. آزادی که از جنگ با دشمن، در دل اسارت بدست آوری خیلی سرافرازی است، پرچم افراشتن بعد از افتادن علم از دست علمدار، امید را زنده می کند، بدجور خون را در رگ ها جاری می کند، همه شکست چهره ها را جبران می کند. پدر در می آورد اما می ارزد که پای حرف و راهت بایستی، ولی بی دوست چه فایده؟
ماندن بعد دوست حال بدی دارد. نه می خواهی بمانی، هم باید بمانی، هم بیادش باشی، هم برایش بجنگی ، هم نمی بینی اش، هم صداش را، صدا کردنش را نداری و فقط خدایی که هست و می بیند ، برای نگاه خدا، برای زیبایی ...
زیبا بود هر چه دیدم، به خودت سخت نگیر. چه معنایی داشت زیبایی! چه تصویری ! چه قدر نقاش! چقدر حرف ! چه جور شد که شد زیبا، چرا زیبا؟ رنگ زیبای سرخی ات و الحق همانطور هم شدی، آخرت زیبایی. عزیزم! زیبا شدنت را دیدم، حالا مثل تو زیبام. کمی نگام کن، همون که میمرد برات، دارد کم کم می میرت برات. کجایی؟ کمی هم نگام کن.
چقدر زیبایی! چقدر اسم زیبایی، چقدر صدات زیباست. نگاهات، رگهات، آتش ات..
کنار تو ام، می مانم برایت، می مانم، برای راه توام . باید ببینمت دیگر، دوری هم حدی دارد.
تو هم چیزی بگو. به من رحم کن، تنگی دلم را حس کن. برادرم، عزیزم، بوی لباست ، رگهایت، نفس هایت را دوست دارم، همه اش خاطره است، ولی دل نگاه کردنش نه، همه اش زخمی ، چرا چنین ؟
تنت زخمی شد و من دلم زخمی! هر چه زدند به من هم خورد ، باور کن، به قلبم خورد، جایش هست. خیلی پر درد، هنوز هم درد دارد، برای توست خوب است، درد تو هم شیرین، زیباست هر چه از توست، خوب است.
برای توست خوب است. همه من، خاطرات توست، برای توست، برای زیبایی . می مانم برایت تا آخرش. هستم تا آخرش،حتی به تنهایی، برای توست خوب است. کجایی؟ باید ببینمت دیگر.
دعای دم آخرم هم مثل تو برای تو...
فدای آن حسینی که زیر تیغ قاتل
سرش بریده گشت و به شیعیان دعا کرد
کهنه پیراهن گمانم در مزار زینب است