فرهنگ (8)
در بارگذاری های قبل به راه کانالیزه کردن فرهنگ از طریق قانون اشاره داشتیم و گفتیم همانطور که بیقانونی منجر به بی فرهنگی می شود ، قانون گذاری و اجرای نادرست نیز با عث تخریب فرهنگ میشود و هر دو از آفات جدی فرهنگ اند . در این دو حالت نیاز به مهاجم فرهنگی نداریم تا فرهنگ مان آسیب ببیند به قلقلک مزورانه نیز شخصیت فرهنگی جامعه دستخوش تغییرات شگرفی می شود . موضوع تهاجم در جامعه ای جواب می دهد که مردم یا گریزان از وضعیت فعلی شان باشند یا چیزی از قدمایشان به دستشان نرسیده باشد که بخواهند حفظش کنند. بارگذاری قبلی جای بحث مطول دارد که تا همین حد پذیرا باشید.
حکومت ها به عنوان متولیان امور جامعه ای که همان بستر فرهنگ است برای اجرایی کردن ایده آل ها سراغ قانون و دستورالعمل ها می روند . راه درست و ساده و پذیرفته شده فرهنگ سازی ، قانون است . قانون فرهنگی که فرهنگ قانون را در مردم ثبات بخشد تا از این طریق بتوان به تعالی و رشد فرهنگی جامعه در راستای اهداف مورد نظر حاکمان و مردم تن داد. سئوالی که پیش می آید این که آیا تنها قانون است که فرهنگ می سازد ؟ آیا راه های دیگری وجود ندارد؟
علاوه بر قانون، با مکملهای بسیار موثر و ابزار کارآمدی چون علم آموزی، یاد دادن تفکر، تبلیغات(رسانه سازی)، هنر، ورزش و... که در اختیار دولتهاست می توان برای سرعت بخشیدن به فرهنگی شدن جامعه از آن استفاده کرد . هم راستا نمودن تمام عوامل یاد شده کار مدیران زبده ای است که حاق فرهنگ و جامعه را لمس کرده و برای رسیدن به هدف مشخص شان سعه صدر اجماع ابزار را دارند. هر قدرتی که بتواند از ابزار یاد شده بهتر و دقیق تر استفاده نماید خواسته های فرهنگی اش در جامعه نافذ تر خواهد بود . یقینا حکومتی هم که خنثی و یا نافی ابزار یاد شده باشد و نتواند با اهالی آن فنون ارتباط سالم و پرورشی برقرار نماید بایستی منتظر افول و انحلالش باشد.
هنردر هر سرزمینی نقش زن زیبای جامعه را دارد که اگر به کابین فرهنگ همان مملکت در نیاید هیچ زاد و ولدی فرهنگ نخواهد داشت .
تبلیغات( رسانه) پسر جوان و پرتوان جامعه است که اگر به استخدام فرهنگ در نیاید معلوم نیست توان او برای چه فرهنگی خرج شود .
اعتماد بنفس جامعه با تفکرو علمآموزی به مردم رشد خواهد نمود اگر به مردم قدرت درست اندیشیدن داده باشی آن زمان است که می توانند برای حفظ خود و فرهنگ شان از منطق و تعقل استفاده نمایند.
فکر سالم در بدن سالم است موضوع رسیدگی به بدن و افزایش سلامتی جسمی جامعه ، لازمه رشد فکری و فرهنگی جامعه است .
عوامل یاد شده هر یک به تنهایی هم می توانند فرهنگ ساز باشند زمانی که روح جامعه در آن به بروز و ظهور رسیده باشد و شکل فرهنگی به خود گیرد . مثل همین مسابقات جام جهانی و بازی های آبرومندانه. یادمان باشد هر یک از عوامل به تنهایی در یک بازه زمانی محدود می توانند موثر باشند و مقطعی. این ها عوامل سرعت دهنده اند نه متن زندگی فرهنگی.
فرهنگ اگر به دست حاکمان عاقل بیافتد راه قانون را پیش می گیرند ولی در حالت کلی فرهنگ محتاج هیچ حکومتی نیست به غیر از قانون ، مسیرهای دیگر هم دارد. فرهنگ برای استقرارش نیاز به قدرت دارد و قدرت نیز اگر در حکومت نباشد در خانه ثروت پیدا می شود . یا از قدرت حاکم و مشروع مردم یا از قدرت ثروت و سرمایه و خارج از نهاده های حکومتی. برای آنان که به فکر تغییر جامعه خودشان و یا جامعه هدف شان هستند از این روش ها وارد می شوند .
فرهنگ سازی و ایجاد عاملی که بتواند نظر آحاد مردم را معطوف نماید و توجه بیش از حد معمول مردم را جلب خود نماید نیاز به سرمایه گذاری کلان دارد باید هزینه کرد پول خرج کرد زینتش داد برایش قهرمان ساخت اسطوره اش کرد تا بتوان بر مردم و زندگی شان ورود کرد و تغییر داد. اگر حکومت ها نتوانند از ابزار در اختیارشان درست استفاده کنند و ندانند که با چه دستورالعملی و ابزاری سراغ ثبوت و بسط فرهنگ شان بروند دیگران با سرمایه گذاری و به خدمت گرفتن ابزار، فرهنگ خودشان را می آورند . اساسا خاصیت فرهنگ جمود و ماندگاری در ظرفی نیست اگر فرهنگی این گونه شد یعنی راه اضمحلال را می رود فرهنگ سالم و قوی دوست دارد که بزرگ و بزرگ تر شود این خاصیت فرهنگ با پشتوانه است. فرهنگ ها بنا ندارند جایی بمانند با قدرت و اقبال مردم است که می مانند و گسترش می یابند.
اگر کار نکنی، فرهنگ ات را بروز نسازی، نتوانی قهرمانهای دوست داشتنی برای فرهنگ ات بیافرینی که در خاطرات مردم و کوچک و بزرگ جامعه ات رخنه نماید و قسمتی از آرزوهایشان را پوشش دهد، تا ستاره ای که ساخته ای بشود الگوی زندگی کودک و نوجوانت، چراغ روشن شبهای خیال پردازی جوانانت، نمی توانی به فرهنگ ات خدمت کنی. اگر نساختی یعنی توان دفاع از خود نداری و پیروز ، فرهنگی است که بتواند چنین کاری را برای جامعه ات انجام دهد
فرهنگ ها همیشه در تهاجم و تقابل هستند. هیچ زمانه ای از تاریخ ملل نیست که بیان همین تهاجم و تدافع و تقابل فرهنگ ها نباشد . همه تاریخ سرگذشت تهاجم فرهنگ هاست. اگر فرهنگی مایه خیر و خوبی داشت به عنوان فرهنگ غالب، سرزمین تصرف شده را به نیکی و درستی دعوت کرده و اگر نه، باعث اضمحلال فرهنگ خوب ولی ضعیف آن سرزمین گردیده است. با ادعا و شعار نمی توان ماند . جنگ فرهنگ، جنگی است که مهاجم هیچ گاه شکست نمی خورد یا برنده است یا تقویت شده. در تاریخ فرهنگ مهاجمی که نتوانسته باشد با پیشروی اش اقتدار خود را بیشتر نماید نداریم . ولی فرهنگ های بسیارقوی و کهنی داریم که چون از تعریف اصلی خود دور ماندند و به اقبال مردم اهمیت ندادند در بستر زمان چنان قدرت خود را از دست داده اند که دیگر نشانی هم از آن ها نمانده است.
هیچ فرهنگی تا خودش دست به نابودی و فراموشی خود نزده از بین نرفته است . تا مردم اقبال به فرهنگ داشته باشند فرهنگ خواهد ماند و وظیفه بزرگان نیز نگهداشت همین اقبال عمومی است . اگر می بینی اقبالی نیست به ضعف خودمان بر می گردد نه به قدرت دشمن. دشمن کار خودش را انجام می دهد آن ها می دانند اگر تهاجم نداشته باشند حتما روزی از فرهنگ ما ضربه خواهند خورد برای همین است که فرهنگ ما را نمی خواهند. لازمه بودنشان در تضعیف و سیطره بر سایر فرهنگ هاست. می گویند گفتگوی تمدن ها ، ولی جنگ افروز تر از سلاح ها ، تفکرات فرهنگ و تمدن های قدرتمند است که با پرکاه چنان سر می برند که قطره خونی زمین نریزد. اسارت فرهنگی و بعد استحاله آن . فرهنگ قوی اسلحه را از دست دشمن می گیرد و بدون خونریزی می شود حاکم . سوره اذا جاء نصرالله را با این نگاه بخوانید می بینید که قدرت فرهنگ چگونه بزرگان کفر را سر به زیر کرد.
یکی ازمهمترین ایراد وارده به حرکتهای فرهنگی مان ، موضوع عقب ماندگی مان از استفاده درست از همین ابزار یاد شده است از هنر، تبلیغات ، علم، تفکر ، رسانه. خیلی از دنیای مدرن فرهنگ سازی و فرهنگ بدوریم . زمانی صحبت تهاجم فرهنگی بود ولی الان دیگر صحبت تهاجم فرهنگی گذشته ما اسیران فرهنگی ایم . چرا؟ چون شبیه آن ها داریم فکر می کنیم و زندگی می کنیم . زن هامان ، بچه هامان، خواهرهامان، برادرانمان، اگر به روش آن ها نیاندیشند و نپوشند و ... نمی شود. اسیر القائات شانیم. شاید من و شما نه، ولی جامعه آری . خیلی ها زندگی را که دارند و اتفاقاتی که دور و برشان دارد می افتد را دوست ندارند ولی کاری هم از دست شان بر نمی آید . با اهداف و تجهیزات و تکنولوژی بروز فرهنگی شان چنان وارد زندگی های ما شدند که عملا از دست آن ها امکان فرار نداریم . لطفا شعار ندهیم . آرزو با واقعیات پیچیده در نگاه و تفکرمان فرق می کند. متدهای فرهنگ سازی سال به سال دارد نو می شود باید در مردم نفوذ کرد و بعد از آن شروع به القاء فرهنگی کرد....
شاید احساس اتحاد معنا در همه پاراگراف ها نداشته باشی ولی این طور نیست به دقت و وسواسی و دوری از هر کنایه و انتقاد بخواهی در خصوص فرهنگ بنویسی بیشتر از این نمی شود.
در بخش بعد در خصوص قهرمان و تاثیر آن در فرهنگ سازی بیشتر خواهیم گفت.
من عارف متولد سال 80 هستم و استعداد اندکی در زمینه نوشتن داستان های کوتاه دارم.
شنیده ام نقد و انتقاد روشن کننده ی راه است. به همین جهت و در همین راستا از شما مدیر گرامی این سایت درخواست می کنم که به وبلاگ من(عارفانه) تشریف بفرمایید و مطالعه کنید و نظرتتون رو حتما حتما حتما بیان کنید.