فرهنگ (11)
بیش از یک ماه است که از بحث فرهنگ دور ماندم. نمی خواهم نصف و نیمه بماند .
در فرهنگ 10 در خصوص قهرمان صحبت کردیم . شناخت رفتارهای جامعه و مهندسی آن در پیشبرد رفتارهای فرهنگی، موضوع بحث این بارگذاری است.
یکی از کارکردهای فرهنگ ، ورود در رفتارهای جامعه و تغییر آن به سمت الگوها و اهداف فرهنگی است قهرمان نیز همینطور.
رفتار شامل کلیه رفتار های خصوصی و عمومی مردم جامعه می شود از رفتارهایی که فرد در روابط شخصی و خیلی شخصی خود دارد تا رفتارهای عمومی و خیلی عمومی. رفتارهای شخصی شامل گفتارها، پوششها، تعاملات درون خانوادگی ، خیلی شخصی مانند تیپ، هیکل، روابط بسیار شخصی زناشویی و فردی مانند دوست، پدر، مادر، فرزند، همسر. و رفتارهای عمومی رفتارهایی می شود که افراد را به نام شهروند می شناسند نه نام حقیقی و مرتبه و جایگاه شغلی و اجتماعی اش. مانند زمان رانندگی، نحوه کارکردن، نحوه برخورد با همکاران و سایر اقشار جامعه تا. بحث این مقال در خصوص نیاز به برنامه و وجود مهندسی و ارائه رفتاری از جانب حکومت فرهنگی است نه چگونگی رفتاری.
اسلام به عنوان کاملترین دین، در تمام موارد مربوط به رفتار و روابط فردی، خانوادگی و اجتماعی دارای برنامه و هدف است اگردینی چنین گستردگی و پوشش رفتاری را نداشته باشد نمی تواند به عنوان دین کامل خود را به مردم ارائه نماید. مردم دوست دارند بدانند که چگونه باشند بهتر است این چگونه بودن را بایستی برای آنان به بهترین شکل و مثبت ترین نوع تشریح و توضیح و نمایش داد.
حکومتی می تواند به عنوان فرهنگ جای خود را در جامعه باز کند و در زندگی مردم تاثیر بگذارد که هنر ورود به رفتارهای مردمش را بداند عالمانه و بدون هیچ رودربایستی متناسب با شئونات و عرف جامعه تمام نیازهای رفتاری جامعه را شناسایی و هدف گذاری نماید. حکومت چه در خصوص جاری سازی قانون و دستورالعمل و بخشنامه -که متون خشک و دستوری هستند - چه در زمانهایی که احساس بحران و کمک انساندوستانه و درک شهروندان از وضعیت موجود را دارد نیازمند برقراری ارتباط و درک متقابل از مردم است. برای ایجاد چنین ارتباطی نیاز به هدف گذاری ، مهندسی، برنامه سازی و ارائه الگوی دیداری و شنیداری با هدف قابل هضم نمودن قوانین وبخشنامه هاست مثال به روز این مورد مقدار تاثیرگیری از درخواست های دولتی و سازمانی و عمومی، هشدار کمبود آب یا برق و میزان اثرگیری و احترام گذاری به آن از جانب مردم است و...
فرهنگ قدرتمند با جامعه پیشرو، فرهنگی است که از عمومی ترین رفتارهای جامعه تا خصوصی ترین رفتارها دارای برنامه و هدفمند باشد .
بحث دیگر نحوه ورود و برقراری تناسب در ایجاد الگو و برنامه در رفتارهای خصوصی و عمومی مردم است. جامعه متعادل جامعه ای است که مردم علاوه بر دقت و الگو پذیری در روابط شخصی، اعتماد و شنوایی نسبت به رفتارهای عمومی از بزرگان جامعه داشته و روح اجتماعی خواسته حاکمان را محترم شمرده و خود را جزیی از جامعه پنداشته و در قبال اهداف و الگوهای تائید شده فرهنگی ، اجتماعی و اقتصادی احساس مسئولیت نمایند. هرگاه تعادل رفتاری شخصی و عمومی و الگو پذیری جامعه به هم بخورد امکان ایجاد خلاء و افراط وتفریط بوجود می آید. دغدغه حاکمان بایستی ایجاد تعادل بین روابط و رفتارهای عمومی و خصوصی مردم جامعه باشد بطوریکه هر دو نوع رفتار مکمل و موثر از هم برای ارتقاء فرهنگی کارکرد داشته باشند. مهندسی تعادل رفتاری جامعه بر عهده حاکمان و اندیشمندان جامعه است
قهرمان با زبان خود مردم و در میان زندگی اجتماعی و مردمی خودش با لحاظ کردن و اهمیت دادن به شعار و هدف فرهنگی در نظر گرفته شده راه و روش اجرا و زندگی کردن با هدف مذکور را به مردم نشان میدهد. یعنی فرهنگی که هم قانون شده هم راهکارهای نظارتی اش در نظر گرفته شده است و در بحث اجرا مانده که با این قانون، زندگی شود و مردم بیاموزند که در مرَ زندگی شان چگونه جاری و ساری کنند را قهرمان به مردم یاد می دهد . در بارگذاری های پیشتر، در این که چرا مردم از قهرمان یاد می گیرند بحث شده است.
در جایی که فضا را بدون برنامه و الگو رها می کنی، آنجا می شود نقطه ضعف شما و بایستی منتظر آسیب و تهاجم فرهنگ بیگانه باشی. حال اگر فرهنگ مهاجم و هوشیاری، مقابل فرهنگ ات وجود داشته باشد که می شود محل تاخت و تازمهاجم و شکست. مثالی می زنم.
چند سالی است که آمار طلاق در ایران افزایش یافته است . در آمار اعلامی از مراجع رسمی بیشترین علت طلاق مسائل و مشکلات زناشویی بیان شده است. یعنی رفتار و روابط به شدت خصوصی زوجین. سئوال اول که پیش می آید این که در این چند ساله چه موضوع و مسئله ای به روابط شخصی و خصوصی زوجین اضافه شده و اهمیت یافته که چنین باعث ضعف و فروپاشی نظام خانواده آن هم در جامعه دینی مانند ایران شده ؟ و چرا کسی کنکاش و ارائه راهکار عمومی نکرده آنهم در جامعه ای که خانواده در آن دارای حرمت بالایی بوده و طلاق نیز به عنوان راهکار دینی و عرفی همیشه آخرین راه معرفی گردیده است شاهد طلاق با چنین موضوعیتی هستیم.
وسئوال بعد، روابط زناشویی چقدر اهمیت پیدا کرده که زن و مرد نمی توانند از آن چشم پوشی کنند و یا بر سر آن با یکدیگر به تفاهم برسند؟ جایگاه مسائل زناشویی در تقسیم بندی ذهنی و عفت شخصی دختر و پسر بگونه ای است که در هیچ یک از مراحل آشنایی ازدواج و خواستگاری به عنوان اهداف و نیاز شخصی از طرف دختر و پسر مطرح نمیشود ولی در زمان طلاق و دادگاه بگونه ای خودش را عنوان و نشان می دهد که می شود علت اصلی جدایی ها. روابط زناشویی شاید در سال اول زندگی بسیار مهم و جذاب برای زوجین باشد ولی به میزان افزایش عمر خانواده، از میزان اهمیت آن با ورود فرزندان و شکل گیری شخصیت همسرانه کاهش می یابد. از طرفی باری را که طلاق بر دوش جامعه می گذارد بسیار سنگین و حواشی و انحرافات مربوط به آن بسیار است. چرا به چنین ورطه ای افتادیم؟ اگر از من بپرسید می گویم رودربایستی مقدس مآبانه و عدم نگاه عالمانه و فرهنگی به خواسته های جامعه ،عدم شناخت روابط موجود، نبود برنامه ریزی و ارائه راهکار از طرف مسئولان فرهنگی، خلایی ایجاد کرد که مهاجم فرهنگی با برنامه ریزی و ایجاد و ارائه الگو از طریق رسانه های تاثیرگذار، و کمک به آسیاب دشمن کردن و با دست خود در کمرنگ کردن نقش خانواده در جامعه دینی کمک نمودن است.
واقعیتی تلخ که اتفاق افتاده و ما در این زمینه از دشمن شکست خوردیم. مشکل شکست ما بدلیل دین نیست چون همانطور که عرض کردم دین اسلام برای تمامی روابط شخصی و خصوصی حرف دارد شما همین توضیح المسائل را که در هر خانه ای یافت می شود را با چنین دیدی ورق بزنید یا مفاتیح یا حلیه المتقین را. امامان ما هم همین گونه بوده اند آن ها برای تمامی روابط و مشکلات احتمالی جامعه اسلامی اندیشیده و ارائه راهکار و الگوی رفتاری کرده اند . هر مسئله و سئوالی در خصوص روابط زناشویی را با روی باز به مردم پاسخ می دادند برای جلوگیری از فساد جامعه، خود حضرات صیغه و متعه را قانون روابط اجتماعی کرده و خودشان نیز به عنوان قهرمانان جامعه توحیدی قائل و عامل به آن بوده اند تا این قانون را به عنوان عرف جامعه جا بیاندازند. هر بار کار به دست مقدس مآبان افتاد نیازهایی از جامعه که واقعیت موجود بوده ولی مطابق میل و رفتارشان نبوده حذف شده و محل انحراف و گناه در جامعه ایجاد شده است. مقدس مآب همیشه ترس دارد عاملی پیدا شود و دینش را بدزدد. همیشه شک دارد. در بهترین حالتش مقدس مآب، بیش از آنی که به خدا و شخصیت ایمانی پیامبران و الهام از آنان اعتقاد داشته باشد از دیگران ترس و واهمه دارد در مقابلش مومن با دین به آرامش و شخصیت می رسد خدا را موثر در جامعه و روابط و رفتارها می داند وچنین شخصیتی از بیان راه درست و مشخص نمودن راهکار و الگو ترس و ابایی ندارد. برخورد مدیریتی مقدس مآبانه با جامعه دینی، چشم مدیران بالاسری را تنگ کرده و نگذاشته که به واقعیت جامعه و نیازهای رفتاری و روابطی اش بیاندیشند و ارائه راهکار نمایند. جامعه نیز خود را معطل حاکمانش نمی کند دنبال راهکار و الگوست و در این زمان، فرهنگی پیروز می شود که ارائه الگو نموده است. خلاء عدم بررسی و ارائه پاسخ دینی متناسب با مقتضیات فعلی جامعه از جانب حاکمان در روابط مسلمین را، فرهنگ کفر و غرب با الگوهای ارائه نموده بر اساس مبانی خودش را پر نموده است . روابط زناشویی از ابتدای خلقت تا کنون تغییری نکرده است آن چه تغییر کرده تلقی و برداشت آدمها از این روابط است . اخلاقیات خانواده ، تعاملات ، جایگاه اجتماعی خانواده، خانواده قهرمان، خانواده مثبت، خانواده پیشرو، پیشرفت خانواده، مهربانی در خانواده، همه موارد مذکور، بسیار مهمتر از روابط زناشویی خانواده است که زمین مانده و جای تمام این بحث ها و الگو سازی ها را روابط زناشویی پرکرده . مردم تلقی و برداشت شان از خانواده به پایین ترین سطح ممکن رسیده است. روابط حیوانی خانواده انسانی. نه این که روابط زناشویی مهم نیست که هست و آموزش هم لازم دارد همه نوع آموزشی. نه در آموزش این روابط و نه در بال و پر دادن به خانواده و بالابردن جایگاه آن در جامعه ، راهی ارائه نشد چه برسد به قهرمان و الگوسازی برای آن. راه مقابلی را که غرب طی کرد و اساس جامعه دینی ما را که خانواده است هدف گرفت ، خانواده را با بمباران نیازهای شهوانی مورد حمله قرار داد و به خواسته اش رسید و ما مانده ایم و این همه زن و مرد مطلقه که نه کار هست که سرشان گرم شود ونه راهکارهایی مانند متعه را عرف جامعه کرده ایم که هیجان جنسی زن و مرد را کنترل کنیم و نه به فکر اصلاح و بهبود تعریف خانواده ایم...
تعریف رفتاری و مهندسی آن بسیار مهم است . مثال فوق نمونه ای از خرواری بود که نیاز جامعه فرهنگی است که با مصلحت اندیشی جاهلانه ، فرصت فرهنگ سازی به تهدید فرهنگ دینی تبدیل گشته است.
تعارف نداشتن ، متره کردن دقیق خواسته ها و نیازهای فردی و اجتماعی جامعه ، ارائه راهکار مثبت و فعال و خارج از فضای انفعالی ، نیاز هر مدیر فرهنگ مداری است که برای جامعه خود دغدغه پیشرفت فرهنگی دارد.