درد دل آشنا
در ذیل بارگذاری دعایم کنید " غریبه ناآشنا" پیامی گذاشت با متن:
سلام.
خسته نباشید....
تو این دوره زمونه فرهنگ فقط تو قاسم آبادها میتونه درست بشه
باید بیشتر به قاسم آباد بها داد.......
قابل توجه بزرگترای هیئت....
همسن های ماها خیلی وضعشون اسفباره......
نیاز به کمک دارن آخه.......
اگه هیئت هم بخواد کمرنگ بشه که دیگه وامصیبتا.......
خواهشا کمک کنید......
ببخشید اگه جسارت شد........
یا علی........
چون مسائل مطروحه خیلی کلی بود من هم ابتدا به ...سلام... یاعلی ....جواب گذاشتم پیام خصوصی گذاشت که:
سلام.
خسته نباشید.
طرز جواب دادنتون به پیام من خیلی بهم برخورد.
یه جورایی همون مفهوم ساکت شو رو واسم داشت.
شما مثلا دلسوز و بزرگترای هیءت هستید نباید با این رفتارها امثال منو از هیات زده کنید تا مثل بقیه دوستام که دارن جذب هیاتهای دیگه میشن ما هم بریم.
من فقط درخواست کمک داشتم ازتون تا هیات پرشورتر باشه.
لطفا تو همین جا یه جوری جواب منو بدین.
ممنون میشم.
من هم جواب بارگذاری اولم را اصلاح کردم و نوشتم :
علیک سلام ، ....یاعلی... مسائلی که مطرح کردید خیلی کلی است چه در خصوص هیئت ، چه در خصوص وضعیت دوستان هم نسل شما. لطفا واضح و شفاف بفرمایید .
پیام خصوصی از ایشان گرفتم که :
سلام مجدد.
ببخشید اگه اسباب مزاحمت هستم و وقتتونو میگیرم.
خودتون مسایل و مشکلات امروز نوجوونا و همسنهای منو میدونید نیاز به کلی یا جزیی گفتن نداره.وقتی میبینم یه سری از دوستام با یه فیلم یا یه چشمک دختر میرن به جاهایی که نباید برن و از طرفی هم یه مجموعه ای مثل هیات که میتونه اونارو کمک کنه و نمیکنه و همش دچار حواشی و یکنواختی شده دلم میسوزه خوب...
من مثل شما خوب نمیتونم حرف بزنم یا بنویسم ...
بازم بی ادبی منو ببخشید....
منتظر جوابتونم...
یا علی...
روز بعد باز پیام خصوصی دیگرکه:
سلام.
روز خوش.
نمیدونم چرا جواب منو نمیدید؟
منتظرم هنوز...
تا پیگیری آخر ایشان که:
سلام.
من هنوز منتظرماااااااااااااااااااا......
0000
فاصله سنی در برنامه های فرهنگی و ارتباط با جوانان علیرغم همه خوبی ها و پختگی هایش ، معضل درک اختلاف فاز زمانی و درک جوانانی که دیگر خودت آن حس و درک جوانی نداری را خیلی سخت می کند ، حال فاصله ای از سر بی حوصله گی هم افتاده که دیگر هیچ و این چیز خوبی نیست. من در متن غریبه نا آشنا احساس نیاز جوانانی را میبینم که ملجآیی جز هیئت و مسجد ندارند و در کشاکش و تلاشی که برای درست ماندن دارند نیاز به قوت قلب و یادآوری پایداری دارند و چشم امید به بزرگتران که از آنان راه استقامت و بردباری و دینداری را یاد بگیرند. مطاعی که در چنته خودم نیست چگونه به دیگری عطا کنم؟
دردی که مبتلاییم درد بی عشقی نیست همه شده اند اهل محبت و خدا را شکر. آنچه که من نه در خود و نه در دور و بری هام کم یافت می کنم تقوی است. درد بی تقوایی مدتهاست که در صنف و اهل ما زیاد شده است اهل مراعات نیستیم کسی هم نیست که مراعات را به ما یاد دهد. شاید چون دردش را نداریم در پی درمانش هم نمی گردیم و آدمهای این چنینی را نمییابیم .
درد بی تقوایی. مراعات کردن، ندیدن آنچه که می توانی ببینی، نخوردن چیزی که آماده خوردن است و خود برای سلامتی دینات حذر میکنی، نگفتن چیزی که می توانی بگویی ولی مراعات تهمت و دروغ و عفت دیگران را میکنی، نشنیدن چیزی که احساس لذت داری چه آوازه اش چه غیبت و تهمتش ولی نباید شنیدن کنی، نرفتن به جایی که می توانی بروی ولی برای اعتقادت نمی روی احترام ها، حفظ آبرو ها،وفای عهدها ، خوب دیدن ها، مسئولیت پذیری ها و... وخیلی از مراعات ها و باید ها و نبایدها که الان خودمان روی خلاف هایمان اسم دیگری نهاده ایم و همه به نوعی با کلاه شرعی به آن مبتلاییم .
ما در زمانه جوانی مان می دیدیم بزرگترهایی که اهلش بودند ولی الان جوانان در مثل منی نمی بینند . مثل منی که فکر می کنم برای ارتباط با جوانان هر طور حرف بزنم هر اراجیفی بگویم که او فکر کند من خیلی جوان پسندم و کلا هر چه که او می پسندد و در جمع شان رایج است من هم می شوم سور آخرش به بهانه شبیه آنها بودن و...
صرفا جهت اطلاع خودمان ، همین بزرگترها که جوانان می بینندشان و در دل توقع دیگری دارند. توقع ادب، مراعات ، بزرگواری، خویشتن داری، دوستی . همیشه کوچکترها از اخلاقی که نمیخواهی و فکر میکنی به چشم نمیآید بیشتر الگو میگیرند. شعارها ، چراغ خاموشی ها وقتی حال و هوایش اثر می گذارد که در روشنی و چشم در چشمی هم، سکنات تاثیرگذار مثبتی هم وجود داشته باشد.
چند وقت پیش رفته بودم یکی از هیئت ها، با برادرزاده ام که نوجوانی است به شدت اثر پذیر، چند تا از هیئتی ها جمع شده بودند در محراب مسجد که در انتهای هیئت افتاده بود و در نزدیکی ما نشسته بودند هر چه می خواستند می گفتند هر کاری می کردند موقع سینه زنی هم محکم محکم سینه می زدند من خودم را جای آن پسرک گذاشتم و گفتم این همه تضاد را کدامش را بپذیرد؟ و چه کنیم نفس به گونه ای است که میلش به بدی بیشتر است چون راحت تر است و مراعات نمی خواهد و چه بهتر که اهل هر چه باشی ، هرکاری بکنی و دلت را خوش بداری به اینطور اهل محبت بودن. واین یعنی محبتی که بار تربیتی ندارد. محبتی که مسئولیت انسان شدن به گردن انسان نمی گذارد . محبتی که اثری از محبوب در محب ندارد....
برای مجتبی قدوسیان عزیز در پیامی که در دعایم کنید گذاشته بود نوشتم که اگر نمی توانیم الگوی خوبی باشیم عبرت دیگران نشویم . و چقدر به ابتذال کشیده شده مذهب الگو مداری که قوتش به امام داشتن در هر عصری است و این همه افسوس عبرت دارد...
از غریبه نا آشنا بسیار ممنونم که برادر کوچک خود را لایق درد و دلش دانسته هر کاری از دستم برآید انجام خواهم داد . تو حالت از من خیلی بهتر است . از این که به من توجه داری سپاسگذارم. مرا ببخش. هیچ چیزی مثل صداقت و صبر، سختی راه سخت را نمی کاهد. هزینه مومن بودن سنگین است فقط مردان مردند که می توانند ره ایمان بپویند باید خود را ملزم به انجام کارهای خوب کنیم . اهل خسران خواهیم بود اگر این گونه نباشیم: و تواصوا بالحق و تواصوابالصبر ...
من شاید به قول غریبه نا آشنا خوب بنویسم و بگویم ولی آن چه اثر دارد عمل کردن است که ندارم .