برای دوستان مسجد صاحب الزمان
1-رفتن آقای نجفی ضربه سنگینی به محل و مسجد بود. شخصیت ایشان، مناعت طبعشان و اخلاق و منشی که نشان اهل تقوی است وزنه ای شده بود برای محل. دوستان مسجدی و جوانان به ایشان عادت کرده بودند، مانوس شده بودند، حضورشان قوت قلبی بود برای اهل مسجد، برای درد دل، برای گفتن مشکلات و شنیدن راه حل ها، و نصیحتهای پدرانه شان برای همه مان نعمتی بود . استفاده نکردیم آن طور که باید استفاده می کردیم . فرصت ها دیر بدست می آیند و زود از دست می روند . سید نجفی فرصت مغتنمی برای آموختن زی پرهیزگارانه بود . هرجا هست سلامت باشد. هرچقدر که او، ما و مسجدیان ما را روسفید و متنعم از معانی اهل ایمان کرد به کمی بیشتر یا کمتر آزارش دادیم با نافرمانی ها و کج فهمی ها و نافهمی ها و اصرار جاهلانه مقابل عالم محل . همه مان می دانیم چه گذشت. آن بنده خدا با همه صبوری و بیماری اش حقی داشت که می شد ادایش کرد و ادا نشد . گذشته ها گذشته و تجربه ای که از این رفت و آمد گیرمان آمد باید هنگامه ای و در نشست و برخاست دیگرمان با عالمان دیگر بدرد مان بخورد. انشاءالله
2- برخی مسجدها مثل ایستگاه اتوبوس اند . محل تردد اند . کسی آنجا حال ماندن و پیشرفت ندارد، می آیند که قسمتی از برنامه روزانه شان را آنجا بگذرانند . نماز خواندن در بعضی از مساجد و رفت و آمد ها وبرنامه های روزانه شان که شماهم با آن برخورد داشته اید با همه زیبایی و سازه سیمانی محکمی که دارند خیلی خشک و بی نشاط است . کسی ابتدا ایستاده نماز می خواند مردم هم اقتدا می کنند نماز که تمام شد چند خط دعا بعد یک صفحه قرآن می خوانند بعد پیاده می شوند می روند سراغ کار دیگرشان. خبری از شور و نشاط و رفتار و برنامه های ایمانی نیست . کسی حرکتی ندارد . شعاری بودن و روزمرگی عادات دینی، داد می زند . دیوار که دیوار است زیبایی آن هم که جای خود ، سیستم صوتی و اماکن تجاری هم که الحمدلله به وفور و بهترین جنس ، ولی چه چیزی نیست که آن شور و نشاط نیست ؟
3- متن مسئله چیست؟ محله ای که قارچ گونه ساختمان هایش دارند رشد می کنند و دارد بافت قدیمی و مذهبی اش تحت تاثیر کوچ مردمی که به قواعد محله مان آشنا نیستند و می خواهند خودشان باشند دارد تغییر شخصیت می دهد . نقطه خطر.
4- فرصت خوب آسید حسین آقا نجفی به عنوان امام جماعت را از دست دادیم نقطه ضعفی ایجاد شده بنام نبود امام جماعت. امام جماعتی که وزن پر کردن جای خالی ایشان را داشته باشد. با این که از او کمال بهره را نبردیم نباید نقطه ضعف مان تبدیل به تهدید و شکست مان شود. علاوه بر این فضای بوجود آمده را می توانیم با تعقل و تدبیر به نقطه قوت و فرصت دیگری برای مهرآباد تبدلیلش کنیم .
5- مسجد را به امام جماعت اش می شناسند. مردمش هم هر چقدر خوب باشند ولی امام جماعت مسجد چیز دیگری است . امام جماعت نگین انگشتری مسجد است که بها و زیبایی آن به حساب می آید. مسجد را نه به بساز بفروش هاش می شناسند نه به دکتر و مهندس هاش ونه درجه داران و مقام دارها، نه کاسب ها، نه تاجرها، نه دانشجویان و ..... مسجد را به امام جماعتش می شناسند که چه کسی است و چه حال و احوالی دارد و...
قدیم ها روستا هابه کدخدایش و مساجد به امام جماعتش صاحب اسم و رسمی بود. کسی از کنار مسجد دنبال کاسبی و در آمد و تجارت نبود همه کاسبها وقتی به مسجد می رسیدند فکر خدا آنها را از حساب و کتاب جدا می کرد .کاسب ها پول می گذاشتند تا مسجدی بسازند نه این که مسجدی بسازند تا کاسبی رونق داشته باشد. مسجدیان صاحب الزمان اینگونه نیستند ولی این اخلاق در جامعه خیلی رسوخ پیدا کرده. مسجدها را خراب می کنند که نو بسازند آخرش که ساختند می بینی مجتمع تجاری از آب درآمده که نمازخانه بزرگی هم دارد...
6- ما کجاییم چه می خواهیم و چگونه باید باشیم؟ آیا می توان نقطه ضعفی که از رفتن آقای نجفی پیش آمده را تبدیل به فرصت بهتری کرد ؟ که اگر کوتاهی و اهمال کنیم چه به محضر حضرت باریتعالی و چه به مردم محل که جامعه عموما کارگری و حول و حوش متوسط هستند و هر چه مسجد به آنها ارتزاق کند همان است که می ماند ، ظلم کرده ایم و اجحاف.
7- من هر چقدر خوب و فعال و فهمیده باشم ، من هستم، این من ، هر کدام از آقایان غیر امام جماعت را شامل می شود با همه فعالیت و محوربودنم ، فعالیت و شور و نشاط ایمانی و مذهبی هر مسجدی ارتباط مستقیم به روحیه و شخصیت و جا افتادگی امام جماعت مسجد دارد. پس برای داشتن مسجدی خوب یعنی مسجدی که زمینه مستعد رشد پرهیزگاران باشد و محل مناسب و امن تربیت دیندارانه که بتواند شور و نشاط معنوی را ابتدا در مسجد و بعد در محل رسوخ و نسوج دهد کسی می خواهد که این گونه باشد. تجربه را تجربه نکنیم. باری را که عالم محل می تواند بر دارد را کس دیگری نمی تواند تحمل کند.
8- هر جا که مسجدی برپاست اگر از قواعد ساخت مسجد ضرارها دور باشد که بستر آماده ای است برای عبور و مرور به عرش خدا ولی چه چیزی نیست که این سیر و صعود و فرود در آن نیست؟ باید به آن پرداخت.
9- یاد دوستان هست زمانی که می خواستیم آقای نجفی را بیاوریم چقدر دوستان زحمت کشیدند رفتند دنبال آقای نجفی، ایشان از همان ابتدا هم دلشان بر این نبود که از قم به تهران بیایند اصرار اهل مسجد و احساس تکلیفی که این درخواست ها برای ایشان ایجاد کرد منجر به آمدن ایشان شد. عالمی در وزن و تقوی آسید حسین آقا هوس مسجد گرفتن ندارد . آنها مامور به تکلیفند و تکلیف زمانی است که خواست مردم باشد با همه سختی و دردسرش، ایشان لبیک را به خواسته ما گفتند . خواسته ما چه بود؟ این که مسجد آبادی داشته باشیم محله به حضور ایشان وزن ایمانی بیابد قدم زدن ایشان در تردد به مسجد خیر معنوی نازل کند ،مردم اهل ایمان ببینند، الگو بگیرند، اخلاق یاد بگیرند، و حیات دینی داشته باشیم. ایجاد این فضا بر عهده عالمان دینی است و وقتی هم که خواسته مردم هم همین باشد تکلیف شان است که عمل کنند. و آسید حسین آقا نجفی تا انتهای سلامتی شان ایستادند. راه آوردن عالم برای مسجد اینگونه است . بگردی عالم صالحی که بتواند در محل شکوفایی ایمانی ایجاد کند را بیابی، خواهشش کنی، روی نفس ات پابگذاری، مصلحت مومنین را بر منافع خودت رجحان دهی، دست به دست هم بدهیم تا بشود فرصت مناسبی برای محل . از اصرار به عالم نباید ترسید از بیان خواسته ها و مشکلات و دلایل و دقایق آوردن عالم برای محل. باید کاملا روشن و شفاف بود باید وجدان کرد که وجود عالم با تقوا و دین شناس چقدر نیاز مسجد است.
10- مسجد دریاست، ظرف است و عالم آب حیات آن و مومنین مرتزقین این دریا. دریا هم زیبایی اش به ماهیان است که مومنین اند . مسجدی که عارف ندارد که نکته بین و نکته فهم و اهل ذوق معانی است، زاهد ندارد که اهل مراعات و دقت است ، وزنی ندارد واین ها در کنار عالم دین فهم ایجاد می شوند.
11-باید رفت اصرار کرد و در اصرار پافشار بود تا نتیجه بگیری. یک موقع است آدم برای خودش کار می کند خیلی جا ها لب به درخواست هم نمیگشاید ولی بعضی وقتها می بینی این تو نیستی که می خواهی این نیاز محل است باعث رشد ایمانی مردم است مسجد با حضور چنین عالم پروزنه ای در محل به درخشش در می آید، برای مردم برای خدا برای اصلاح امور امت حضرت ختمی مرتبت باید تن به همه این سختی ها و اصرار ها و بالا و پایین ها داد .
12- نص قرآن است که هیچ جامعه ای تغییر نمیکند مگر این که مردم آن جامعه بخواهند اگر فردا روزی باز کاسه چه کنم چه کنم به دست گرفتیم و هر روز شاهد بی طراوتی و کم نشاطی دینی از جنس بارگذاری قبلی بودیم که صدای جوانان را در می آورد و عطش آنان را توان پاسخگویی نداشتیم، مقصر خودمانیم که کوتاه اندیشیدیم در زمانی که فرصت داشتیم تصمیم درست و همه جانبه و مومنانه ای بگیریم . همه موظفیم .
13- از این که به فکر آوردن امام جماعتی باشیم که در انجام کارها او به ما اقتدا دارد و راه و روش انجام کار را از ما میگیرد و...باید حذر کرد. امامی که دهانش به دهان مامومش باشد مسیری که با او طی می کنی جز دور باطل زدن نیست.