اف به مرام کوفیان
روزی که نامه دعوت می فرستی برای حضرت خورشید حتی اگر در شب ظلمانی و چاه منجلاب دنیاییات گیر کرده باشی، او درخشنده چو ماهی را که تمام نورش عاریت از حضرت آفتاب است پیک خود می کند تا بشود روشنای بیرونی و انگیزه کاملی برای خروج ازچاه نشینی ات . برای رسیدن به پهنای بیکران آسمان آزادی.
+++
وقتی کسی مسلم می شود و بر بلندای مقام حسینی، میایستد بر سر چاه کوفه، می فهمد پستی دنیا چقدر گود است و کوفیان چگونه دارند در پست تر از زیست گاه کفترچاهی، به سیاه ترین جای زیستن، بدتر از هر چه خفاش، در ویل بی غیرتی خود ، در گندابه و سیاهچاله، روزگار می گذرانند و ادعای داشتن بال و پری را دارند که سر چاه مسکن شان، به بیمقداروسوسه و تهدید عبیدالله و تهدید جان ناقابل چرکشان البت به خواست ظلم پذیرشان بسته شده .
وقتی به چنین پستی تن می دهند بیخود بال و پر زدن برای چه، چه را نشان دهی؟ که هر چه پربگشایند و تلاش کنند سرشان را محکمتر بکوبند و بیشتر به سقوط در گندابه،کثافتمال شوند.
قبل بسته شدن راه خروج از سیاه چاله ها، حضرت مسلم، از بلندای پر رفعت و هفت آسمان حسینی، خودش را تا به سر چاه آنان رساند عکس خود را به آبگونه ته چاه آنان هم منعکس کرد، که این کمی از آن جلالت نور، همانی است که دعوتش کرده اید. بیرون بیایید که زندگی مردان خدا آزادی خیز است و پر نور .فردای پرنوری هم هست که با حضور خود خورشید روز،معنی حقیقی می یابد. هر چه تلالویش بیشتر شد حماقت لجن نشینان بیشتر و جای پرواز به بیرون ، شیرجه بر تصویر ته چاه زدند . کثافتبارتر و سنگین تر ماندند درته جایی که جهل شان ساخته بود.تاریک خانه ها.کثافت منزل ها.
واویلا به هنگامه ای که بستر نمور چاه را بهتر از هوای پاک و آزاد پرواز پنداری و آن قدر این پهلو آن پهلودر بستر گرم جهنمی آرزوهای دراز و هوس خواهی ات به سوف سوف بگذرانی تا صیاد برسد. هموکه میزبان شیطان است و آینده بدن تن پرور و پرچرب بستر آلوده ات را برای کباب سفره نامردها می خواهد . گشنهدرندگانی ، که تا ته استخوان آدمیتت را سگخور لیسه نجاستمسلکان می کنند و میشوی لقمه حرامی در دهان نجسی که ماسیدن آب عطسه اش ، اهل صلوه را واجب الطهاره می کند.
+++
خوابیدن چه خوب، وقتی خستگی و ملالت همت مردانه پیشوازش بوده، نه این که اول راه و به قدم اول نرسیده زنگ خواب غفلتت به صدا در آید و تو الا وبلا فکر خواب بعد از نماز مغرب بیفتی که باید رفت و خسبید. مگر چه کرده ای که می خوابی؟ مگر جای خواب مهمانت را پهن کرده ای و او را به قاعده حرمت مهمان به گرمترین و نرم ترین بستر خانه ات آرمانده ای که بیاد خودت افتاده ای؟
شب زمان خواب و استراحت است ولی نه برای آنان که مسلم آواره ای در شهرشان دارند.
مهمان بیجا و آواره و میزبانان بی فرهنگ و بی خبر از هر چه حرمت انسانی، به مجامعت غفلت و بیخیالی تن داده تا پر بکشد روح تعهد و ایمان و آداب از جسم منحوس شان . تا هوس را بچکانند بر شرم نوشته های تاریخ.
+++
خانواده است و زن . لطافت زندگی خشن مردانه، همسر است ، که با او دمی سر کند و سری به بالین نهد. برای نیل به این، کمی هم انعطاف و محبت و پذیرش نظرش لازم است، اما نه زمانی که حجت خدا کسی را حجت شهر کرده و او شده واجب الاطاعت . هنگامه وفای به عهد ، قسمنویسان اطاعت، زنانه دوستی شان گل کرد و تپیدند به کنج خانه که زن او را خواسته و قسم داده که پیشش باشند. همان ها که ابتدایشان برای توجیه ضلالت امام فروشی شان، اشک سیاسانه زنانه را بهانه کرد و تازه یادشان افتاد که زنی دارند و بچه ای و عاقبت آنان چنان اهمیت یافت که مجاب شان کرد در نامردی به عهد الهی.
عاقبتی که به ظن احمقانه شان می خواهد بشود خیرعیالات ، که لعنت به این پسانداخته پست تر از شری که نجس تر از منی که در رحم بی شرفانه زنهاشان انعقاد کرده اند می شود عاقبت ثمرشان.
همان صد بار لعن و نفرین حقیقت پرستان نثارشان الی یوم القیامه.
امان از این زنان بدمکر کوفی که در زمانه تاکید به وفای عهد شوی شان به خدا و حضرت دوست، لنگ هوس بازی، برای مردان بیتعهدشان بلند کرده وپیش شرط آن را فراموشی عهد شان گذاشتند تا به ورطه جماع ، خدافروشی کنند شوهرانشان، تا این زنان بی بصیر نشود که بشوند بیوه و در شهر بمانند بدون مرد بالاسر .
که ندانستند مردانگی مردانشان را دادند تا نعش بی خاصیت او را نگه دارند .
و زنان ماندند با زنانهمردانی که ،هر چه ظاهر مردانه ای دارند درونشان پر از ناز و عشوه فروشی به دنیاست و حاق شان بدتر از عروس هزار داماد، به هر عشوه شیطان، همبستری می یابد و مردان شان بد تر از هر بدکاره ای خودفروشی می کنند به ثمن بخس دنیایی . هرزه گرد خود فروش را چه به خانواده و زندگی داری؟ روح مردانگی است که خانه را مردانه می کند چیزی که زنان کوفی نخواستند از مردانشان و ماندند با تن لش امام فروشان .
ثمر خواب این مردان و چنین زنانی می شود فرزند کالانعام ها که بل هم اضلٌی را بهتر از صراط دانند و سنگ به دست ، پیرو پدر و همراه مادر ، جای پرتاب به سمت شیطان، هدف شان، راس فرزند امین خدا می گردد.
+++
مناسک موحدانه وقتی به مرام کوفیان رسد میشود رسم شیطانی. هر چه باید در منزلگاه توحیدی برای رسیدن به او و کندن از هر چه غیر الله است واقع گردد ، می شود راه منزل به منزل تا رسیدن به نفس شیطان پرست شان.
+++
نظاره اینها برای همچو مسلمی می شود اشک گرمی به گونه در خون تپیده اش و دل پر دلهره ای و نگاه ملتمسی ، حیف کسی نیست تا نوای تشریف نیاورش را به امامش برساند.
شهرخفاشان را چه به پیغام رسانی
+++
به قاعده تقویم قمری، عرفه کوفه، عید قربان مکه است . حضرتش ترک بدون قربانی حرم امن الهی نکرد. کشته ای داشت که به رسم قربانگاه ، سر از تنش جدا شد و به قناره قصابهای بازار کوفه آویزان . قربانی که هر چه ابراهیم کشید حنجر مرد خدا را نبرید ولی اراده حسینی از مکه ، در کوفه کشته اسماعیل واری را نثار بارگاه عرش الهی کرد تا اول خون ذبح عظیم منای حسینی باشد...
باز این چه آتش است که برجان عالم است
بازاین چه شعله ی غم و اندوه و ماتم است
زین قصه سربه چاک گریبان کروبیان
در زیربار غصه قد قدسیان خم است