مرتضی پاشایی( فرهنگ 12)
برای بارگذاری مطلب دیگری آماده کرده بودم هم مذهبی هم سفرنامه، ولی موضوعی پیش آمد که فکر مرا خیلی مشغول خود کرده گفتم با شما هم در میان بگذارم. کمی که نه ، خیلی زیاد به مطالب فرهنگ و مخصوصا قسمتهایی که در مورد قهرمان نوشتم مرتبط است. الان نمی شود نظر دقیقی داد ولی خبرش به نظر من خیلی مهم و قابل تامل است.
+++
چند روز پیش خواننده ای مرحوم شد بنام مرتضی پاشایی، من تا فوتش فکر می کردم آهنگ هایی را که از او شنیده بودم برای محسن یگانه است. یکی اینکه من زیاد در نخ این خوانندگان نیستم و دیگری هم این که مرحوم، آنقدر شناخته شده در موسیقی رسمی که هرازگاهی پیگیرش هستم نبوده.
صورت مسئله :
چند بعد دارد و در هر بعد که بیشتر می نگری به مردم می رسی تا به شخص مرتضی پاشایی.
1- او متولد 1363 ، یعنی تازه سنش از 30 گذشته، بیشتر خواننده زیرزمینی بوده تا رسمی، مشهور به حسن خلق و منش خاصی هم نبوده ، زندگی اش هم کمتر رنگ مذهب و یا سیاست داشته، مثل همه این قماش، گردش و نشست و برخاستش برای خوانندگی بوده و کنسرت. مریض که شد از چهره هم افتاد. این اطلاعات اولیه و ظاهری از این شخص است . بعد از ادعاهایی که شده بود خانواده اش هم در چند تا مصاحبه اعلام کردند که او مجرد بوده و همسری برای خودش اختیار نکرده .
2- آمدن مردم هم محصول ماهواره نبوده چون از این دعوتها از طرف برنامه های ماهواره ای کم نبوده که مردم هیچ حساب نکردند. کلا مردم اعتمادشان را به رسانه تصویری از دست داده اند . یعنی زیاد وقتشان را برای هدف گذاری تلویزیون یا ماهواره نمی گذارند . این رفتار را هم به زبان و هم به کردار بسیار بروز داده اند. اگر نخواهیم برایش پرونده ای بسازیم راستش این که شعار و اعتراض اجتماعی و سیاسی هم در هیچ یک از برنامه هایش از جانب مردم سر داده نشد. مردم خوش بودند با ترانه های خوانده شده آن مرحوم . گریه می کردند، آواز می خواندند، با گوشی هایشان فیلم می گرفتند ، همین. (البته می توان برای رهایی از تحلیل و تفکر ، منتسب کنیم به آن ور آب و چند تا لعن و نفرین و موضوع را ختم به خیرش کنیم)3- خیلی ها خواستند به شخصیتش و برنامه اش رنگ و بوی مذهبی با ته مایه ملی بدهند ولی اصلا جو حاکم نمی طلبید.
4- نباید با تحلیل ساده از این جریان گذشت . اندیشمند اجتماعی هیچ گاه از کنار چنین رخدادهایی به آسانی نباید بگذرد وگرنه اجتماعی نیست .
5- مهم در این جریان شخص مرتضی پاشایی نیست، خود مرحوم هم باورش نمی شد که در مرگش این همه آدم جمع شوند و شهر شلوغ شود. مردم همانند یک قهرمان با مرتضی پاشایی وداع کردند با این که کسی او را قهرمان نمی پنداشت. خیابانهای پایتخت را ترافیک فرا گرفت مترو کیپ جمعیت شد، چون تشییع مرتضی پاشایی بود.
6- در این چند وقت گذشته مرحومینی داشته ایم که شهرت و سابقه حتی فرزندانشان ، از پاشایی بیشتر بود ولی رفتن شان شبیه او در بین مردم صدا نکرد . مردم وداع قهرمانانه با آنها نداشتند. مراسمات شان رسمی بوده تا مردمی.
7- این مردم به هر شکلی و از هر طبقه ای چون از جامعه ما هستند و آمدنشان خیلی صدا کرد حتما در بررسی های جامعه شناسانه و فرهنگی باید مد نظر قرار گرفته و در موطن و موضع خودش بررسی شوند . این آمد چه چیزی را نشان می دهد؟
8- قهرمانها یا ملی اند یا مذهبی، سیاسی یا هنری ،روشنفکری یا انقلابی، اجتماعی یا ورزشی .از جنس پاشایی مثلا مرحوم تختی بود که سالها هم قهرمان ورزشی بود و هم منش و مرام مورد پسند مردم داشت. با این که حکومت وقت نیز زیاد موافق تشییع با شکوه برای تختی نبود ولی اتفاق افتاد. مرحوم بسطامی خواننده این مملکت بود که زیر آوار بم فوت کرد سابقه بسیار زیادی در خوانندگی و هنر داشت ولی چنین خبری برای او اتفاق نیافتاد . فردین هم که مرد مردم خیلی آمدند او هم قهرمان ورزشی بود و هم اسطوره طبقه ای از جوانان زمان خودش. آرتیست شان بود زیاد دیده شده بود خوش تیپ هم بود دوستش هم داشتند . مرحوم ذاکر هم با این که هیچ تبلیغ رسانه ای از فوتش نشد ولی مانند یک قهرمان مردم با او وداع کردند . او قهرمان بودنش از جنس شعارهای مذهبی بود .
9- مرتضی پاشایی را در کدام طبقه قهرمانها باید گذاشت؟ او در محاسبات ظاهری قهرمان نبود ولی در بین طبقه ای از مردم چرا. تحلیل این رفتار مردم چه کدی را به حکومت، به اندیشمند، به عالم دینی، به مدیر سیاسی می دهد؟
شاید توانسته باشم کمی مسئله را روشن کرده باشم . این قهرمان محصول چیست؟
اگر بخواهیم او را قهرمان بدانیم که قهرمان هست چه بخواهیم و چه نخواهیم او قهرمان طبقه ای از اجتماع است که در معادلات اجتماعی تا کنون حساب نمی شدند ولی دارند کم کم زیاد می شوند مردمی که دوست دارند از جنس خواسته ها و ملاک های خودشان قهرمان داشته باشند.
شعارگرایی و سطحی نگری مذهبی ، قهرمانان ورزشی کاسب و پول پرست، از رونق افتادن تفکر و روشنفکری و جریان های سیاسی و بزرگانش، نگاه امنیتی و آمرانه، همه دست به دست هم دادند که لایه ای از اجتماع شکل گیرد که کلا متفاوت با آنچه که در پوسته شهر اتفاق می افتد باشند. و در جریان فرهنگی باعث خروج قطار قهرمان پروری از ریل مهندسی فرهنگی دولت گردیده است. قهرمان موجود تولید جریانات رسمی و قانونی کشور نیست . یادمان باشد مردم بدون قهرمان نمی توانند زندگی کنند قهرمانانشان شبیه و از جنس خودشان است. مردمی با رفتارها و ارتباطات زیرزمینی و یواشکی ، قهرمانشان هم کمی سوسول و زیرزمینی با ترانه های دونفره است. نه این که مردم فقط گوش کنند خوانده هایش را ، مردم دوستش داشتند چون گفته اش از جنس خودشان و زندگی شان است و حرف دل آنها را می زند . حرفهایی که بوی تشرع ندارد ، رنگ حماسه هم ندارد، در متن ترانه هایش هم جز ارتباط احساسی اتفاق خاص دیگری نمی افتد ولی طرفدار زیادی دارد ...
توجه! طبقه ای مردمی در جامعه مذهبی، سیاسی ما شکل گرفته که از جنس سیاست و مذهب نیست و درمرگ مرتضی پاشایی اعلام موجودیت رسمی کرد. این طبقه بعدها دارای خواسته های قانونی، اجتماعی و سیاسی خواهند شد. این را نگفتم که آنان را سرکوب کنند گفتم که بدانیم محصول بیفکری در مدیریت و مهندسی فرهنگی و تولید قهرمان ، مردم را بی خیال قهرمان نمی کند. این جریان یکی از خروجی های بی برنامه گی های فرهنگی متولیان حکومتی، دولتی، مذهبی و سیاسی است .
یکی این که زمینی که باران دارد خاک خوبی هم دارد اگر دیم نکاری به معنای اتمام رویش زمین نیست...
ودیگر آن که هیچ جامعه ای نمی میرد بلکه مانند آب روانی از دل سنگ هم که شده مسیر خودش را پیدا می کند. اندیشمندان تنها می توانند مسیر بهتری را برای جاری شدن رود بیابند و از خرابی سیل جلوگیری کنند البته اگر کار به دست اندیشمندان بیفتد...