تاریخ تمدن نسل ما
قدیم ترها در روستاها و شهرها یکی از مشاغل، پالان دوزی بود . برای الاغ، روکش می دوختند . خر، وسیله نقلیه رایج بود . لوکس دوزی خودش را هم داشت. از کودکی ام یادم هست نمک و نان خشکی ها با الاغ می آمدند در همین کوچه پس کوچه های تهران.
زمستان ها چراغ سازی ها پر از چراغ ها و علاء الدین هایی بود که مردم آورده بودند برای تعمیر. چراغ های استوانه ای که هم زحمت گرمای اتاق و هم قسمتی از پخت و پز خانه را به عهده داشت. چراغ سازها خیلی ارج و قرب داشتند . مردم یکسال احترام چراغ ساز محل را نگه می داشتند تا در زمستان وسیله گرم کننده شان آبی بسوزد.
این موقع ها ،نوای دلنشین نفتی محل، همه را با چند پیت بیست لیتری در کوچه صف می کرد برای گرفتن نفت. چرخ نفتی که بشکهای بود روی چرخی، و اگر گالن ات را درست نمی گرفتی زیر شیر، با فشار می پاشید بیرون و کلی بد و بیراه از نفتی می شنیدی.
سخت ترین کار، گرفتن کپسول گاز بود . کوچه ما 4 متری بود ماشین درش نمی آمد. به محض شنیدن بوق مخصوص خاور حمل کپسول گاز، بایستی در سریعترین زمان ممکن، کپسولهای گاز را کول میزدی و میدویدی سرکوچه نوبت بگیری تا به تو هم گاز برسد و اجاق مطبخ گرم باشد. الان خیلی از روستاها هم به شبکه گازرسانی متصل است.
حمام عمومی های محل، جمعه ها جای سوزن انداختن نداشت . یک هفته عرق و کثافت را می بردی در یک ماراتن گرما و کیسه کشی می ریختی دور و برمی گشتی خانه.
رنگ آدم ها قبل و بعد حمام کاملا فرق داشت. معمولا کرم قهوه ای وارد حمام می شدند سفید و قرمز در می آمدند.
از آپشن های مغازه ها تلفن سکه ای بود. خانه ها که تلفن نداشتند برای زنگ زدن به قوم و خویشی که تلفن داشتند و تعدادشان هم در فامیل معدود بود باید یا می رفتی کیوسک یا به این مغازه ها مراجعه میکردی.
کیوسک نرخ مکالمه اش پنج ریالی بود ولی مغازه ها دوتومانی....
فیلمهای پلیسی پرکشش قدیمی برای امروزی ها خنده دار است . مثلا برای رساندن خبری به مرکز، در فیلمهای آن موقع چند نفر میمردند . کاری که الان دست هر کوچک و بزرگی موبایلی هست و در هر حالتی با پیام و نرم افزار به راحتی انجام می شود . پروسه ای که برای انجامش یک فیلم فول اکشن و پلیسی را سه ساعت می نشستی جلوی تلویزیون 14 اینچ سیاه و سفید زل می زدی و کلی حال می کردی و اگر پیغام به موقع می رسید و جنگ شان با پیروزی تمام می شد تو هم کلی احساس پیروزی داشتی، برای امروزی ها اصلا جذابیت ندارد یک ساعت و نیم دوندگی و دنبال هم کردن با تلفن همراه و اینترنت و فضای مجازی و... در چند ثانیه انجام می شود.
فیلم پلیسی و دراماتیک و جذاب آن زمان در حد کمدی کسل کننده ای است برای امروزی ها.
جناب دولت آبادی که از داستان نویسان بزرگ ایران است و هنوز در قید حیاتند را مثلا اگر کتاب"جای خالی سلوچ"ش را دست بگیری اصلا فضای کتاب را درک نمی کنی. کاملا با فضای داستانش غریبهای. چرا؟
اینها پرده هایی از زندگی معمولی دهه 60 و 70 همین تهران است. چیزی شبیه خیلی قدیمی برای زندگی امروزی، که زیاد هم قدیمی نیست.
وقتی مادر بزرگ مان از جوانی خودش تعریف می کرد یعنی همان 60،70 سال پیش ، برای کودکی ما کاملا ملموس بود . چون جامعه و زندگی ها زیاد تغییر نکرده بود. سختش برای ما این بود که آنها مثلا راه روستا تا تهران را که 5 ساعته با مینی بوس می آمدیم آنها یکهفته ای با الاغ آمده بودند ،تازه زیاد هم تعجب نمی کردیم .
سرعت پیشرفت و تکنولوژی چنان شده که در برآورد زمانی خاطرات هم ، اثر گذاشته است.
زمان را ، برخی توالی رویدادها تعریف میکنند اینجا خودش را خوب نشان می دهد. رویدادها اینقدر زیاد و سریع بوده که 30 سال پیش خیلی قدیمی و دور از دسترس به نظر می آید و آینده خیلی نزدیک و رویاها خیلی دست یافتنی تر.
مفهوم سرعت که تقسیم مسافت بر زمان است را بخواهیم مرتبط بدانیم می شود در طی مسیر، زمان دارد کم و کم تر می شود و درازایش به چشم نمی آید . دیدن مسافت و مسیرها بیشتر از قبل شده. منظره های بیشتری را داریم می بینیم ولی نه به عمق و حس قدیم . چون سرعت اجازه دقت زیاد را به ما نمی دهد . سرعت، حس گذر زمان مان را ضعیف کرده.
پالان خر، چراغ نفتی، پیت نفت، کپسول گاز، حمام عمومی، تلفن همگانی...این خاطرات برای امروزی ها چیزی در حد افسانه است. زندگی ها خیلی راحت تر شده است.این تغییرات در کمتر از 30 سال بوقوع پیوسته یعنی سرعت تغییر و پیشرفت زندگی ها خیلی بالا رفته است.
آنقدر زندگی ها با امکانات و تجهیزات شده که اگر زنی را از متن 50 سال پیش بیاوری و یکدفعه بگذاری در آشپزخانه امروزیها ، هنگ میکند. اصلا سر در نمی آورد که گاز را چطور روشن کند ، مایکروفر ، ماشین لباسشویی، ظرفشویی، انواع وسایل پخت و پز برقی... همه چیز دیجیتال و برقی شده. قسمت مهمی از مهارت بانوان خانه دار، اپراتوری دستگاه های داخل آشپزخانه شان شده است. کاری که در قدیم علاوه بر هنر آشپزی ، توان بدنی می خواست، زحمات زیاد داشت. همین درست کردن آتش که الان به ضرب کبریتی است برای قدیمی ها ایجاد حرارت لازم پخت و پز ، خودش پروژه ای بود برای خانمان خانه دار.
بچه ها اصلا وقت نمی کنند که به کوچه در بیایند. کلی وسایل بازی هوشمند و غیر هوشمند دارند و آنقدر غرق دنیای مجازی و بازیهایش شده اند که به دنیای واقع و دوستان آدمیزادی نمی رسند. هرکدام شان مانوس با عروسکی و تیپ شخصیتی کارتونی هستند و در زندگی خیالی با آن، اصلا نیاز به دنیای واقع ندارند . سرگرمی کودکی ما کوچه و توپ و دعوا و خرپلیس بود . الانی ها اسمش را هم نشنیده اند چه برسد به رسمش.
شما کافیست دو سال گوشی موبایل تان را به روز نکنید مثل همان روستایی می مانید که تازه به شهر وارد شده با چنان دنیای بزرگ و پیچیده ای روبرو می شوید که می مانید چطور زنگ بزنید چطور جواب بدهید، پیام چطور بفرستید، با این نرم افزار چکار کنید، فیلتر شکن ، هزار تا برنامه ارتباطی که هر روز ورژن جدید تر و بهترش می آید .
تعریف دانش هم تغییر کرده . سواد دار شدن رسم و رسومش عوض شده . برای این که به روز بمانی نه فقط باید چیزهای جدید را یاد بگیری بلکه تغییر را هم باید به آن بیفزایی. چیزهای قدیمی را کنار بگذاری، سراغ وسایل جدید تر بروی.
می توانی این گونه هم نباشی ولی دیگر به روز نیستی.سوادت عقب میافتد آنقدر که یک موقعی بخودت می آیی و می بینی اصلا در باغ نیستی . جزیره ای میشوی.
پدر و مادرما با داشتن سواد خواندن و نوشتن، تا اخذ دیپلم بچه شان ، از سیستم آموزش و متن مطلعاتی شان سر در می آوردند که دارند چکار می کنند . کتابهایی را که می خواندند می فهمیدند چیست، نمراتشان را چک می کردند به مدرسه شان سر می زدند حواس شان به دوستان فرزندانشان بود و این برای کنترل بچه ها کافی بود . ولی الان اگر از نرم افزارها و فضای مجازی خبر نداشته باشی نمی دانی که بچه ات چکار می کند و چگونه است .
برای انجام وظایف اولیه تربیتی باید کلی آموزش ببینی،تربیت، خودش صاحب تکنولوژی شده. با مدارس، اینترنتی ارتباط داری، نرم افزار معرفی می کنند، خود بچه ها بدنبای یادگیری برنامه های به روزی اند که دوست دارند.
انسانها درونگراتر و پیچیده تر شده اند کوچک ها بزرگ تر از سن شان می فهمند و بزرگترها دوست دارند در همان شیطنت و بی تکلفی کودکانه بمانند . امکاناتی که تو را به دنیای بزرگترها ببرد وجود دارد همچنین ابزاری که تو بخواهی بی تکلفی و شادابی سبک سرانه کودکی را داشته باشی هم هست.
تازه این ها برای زندگی روزانه و عادی است که اینهمه تغییر کرده در فضای تخصصی که انگار هیچ چیز قبل به درد نمی خورد. هیچ ماشینی را به تکنولوژی عصر چرخ دنده ها نمی بینی . مفهوم تبدیل قدرت و انژی تغییر کرده. دیگر چرخ دنده ها نیستند که در فرمول ها و احجام بزرگ این کار را انجام دهند. تکنولوژی به سمت نانو و نرم افزار، جنبش اتم ها، دنیای تخصص تغییر کرده . یک مهندس عمران برای سازه ای که مهندسش بود باید تمام محاسبات و نقشه کشی ها را دستی انجام می داد الان نرم افزار در کمتر از دقیقه با داده های خیلی معمول برایت به بهترین شکل انجام می دهد.
لیسانسه های سی سال پیش کامپیوتر کمتر از خیلی از بچه های مدارس راهنمایی و دبیرستان امروزی، نرم افزار می دانستند و باهاش کار کرده بودند.
این همه مثال در تحول تاریخ تمدن و تکنولوژی در جامعه خودمان را در 50 ساله اخیر شرح و توضیح دادم تا بگویم که :
تکنولوژی مفهومش را به زندگی ما دیکته کرده .زندگی رایج و معمول مان. این رفاه هزینه اش یادگیری است. داریم مجبور می شویم که دانش خود را زیاد کنیم نه دانش رسمی بلکه دانش عمومی . همین ارتباطات روزانه هم رنگ تخصص به خود گرفته است . سواد، باید داشته باشیم . سوادی که بتوانیم در حد معمول از دنیای دور و برمان سر در بیاوریم....
در بارگذاری بعد به مفهوم سواد می پردازم .
این دگرگونی کم کم داره به یه نگرانی تبدیل میشه و آنهم اینه که آدم از گذشته خودش غافل میشه.و متاسفانه همه چیز داره به یه افسانه تبدیل میشه.قدیم تر ها انسانها خیلی سهل تر موضوعات رو میفهمیدند و یا قبول میکردند که البته آن زمان مشکلات خودش را داشت.ولی در هر حال خوب بود ولی امروزه همه ادعای سواد دارند و اغلب بی سوادند.همه ادعای فرهنگ دارند و اغلب بی فرهنگ هستند.همه ادعای دین دارند ولی اغلب بی دینند. چه داردیم به سر جامعه اسلامی و فرهنگ اسلامی می آوریم خدامی داند.
امیدوارم در این دگرگونی ها از مسیرعاقبت به خیری جدانشیم.