همسایه ها یاری کنید...
بیش از یکسالی از غبار می گذرد . میرزا بنویسی را دوست دارم به شرطی که ...
سعی کردم نوشتارم در دوبخش" بیان خاطرات گذشته و حال" و در بخش دیگر "رسم نقشه حرکت برای آینده " باشد. هم واقعیت ها و رئال ها را بیان کنم و هم نیم نگاهی به ایده آل ها و راه و رسم درست کار داشته باشم.
غالب دوستان، طرفدار بحث های بیان وضعیت موجود و خاطرات گذشته بودند و در جمع دوستان اگر صحبتی در مورد غبار می شد ابراز علاقه به این بخش را نشان می دادند . نوستالوژیک بودن و زنده شدن خاطرات، بخش لذت بخش دوستی های قدیمی است . من هم حتی الامکان تابع نظرات دوستان بودم ولی اصل کار برای من ، خروج از وضعیت موجود و افتادن در ریل حرکت عالمانه و هوشمندانه میباشد.
برای نگه داشت پویایی و سلامت هر سیستمی ، تحلیل ، بررسی و ارائه راهکار بهتر، ضروری است وگرنه به ورطه تکرارپرخطا و سرطان کاهش کیفیت دچار خواهی شد.
مدتی است که خودم و برخی از دوستان را درگیر اجرای سیستم بهتر نموده ام. کاری که می دانم برای اجرایش باید پوست بیاندازم ، لازم است و باید این کار انجام پذیرد همیشه اولین ها با بیشترین زحمت و اصطحکاک روبرو می شوند. نقطه قوتی داریم که به شدت از آنجا ضربه پذیریم. الان مجموع دوستان به بلوغ و نیاز انجام این تغییر آگاه اند و همین بزرگترین مشکل برای اجراست....
انگار شق القمر کرده ایم که بعد از سالها فهمیده ایم که کارمان خیلی مشکل دارد و اقرار به اشتباهات و نقد منصفانه یا خارج از انصاف گذشتگان، یعنی کار درست شد. بیداری به معنای باز بودن چشم ها نیست. اگر چشمت را باز کردی ولی حال بلند شدن از جایت را نداشتی، بیداری، ولی از صد تا خوابیده بیشتر حرص مادرت در می آید. بیداری بی خود و کسالت بار. بیدار بی مصرف. از قرار گرفتن در جمعیت دائم الغُر هم به شدت فراری ام. ...
برای انجام تغییر فقط آگاهی لازم نیست. حرکت هم می خواهد . وقت گذاشتن ، حوصله کردن ، تحقیق ، کندن پی سازه جدید ، برپا کردن ستون سازه نو، علاوه بر خسته شدن از بنای قدیمی و داشتن نقشه جدید، همت و کارگری هم می خواهد.
بماند در فحوای انتقاد برخی دوستان از وضعیت گذشته› تنها اقرار لسانی را می بینم و در قلب و روش کاری شان اعتقاد و اعتیاد به روش قدیم کاملا مشهود است و انگار ایرادها فقط به دوستان مان برمیگردد وخودمان بری از این ایراداتیم. و بماند که فریاد اصلاح مان بلند است ولی پا و حوصله ای برای رفتن از خودمان نشان نمی دهیم ، برای همه کار ضرور و غیر ضرور وقت داریم الا کاری را که می دانیم برای انجامش باید آستین بالا زد.
و چند تا بماند دیگر، که راقم سطور با علم به همه این طیف نظرات و دوستان پذیرفت که چیزی را که درست می داند برای اجرایش قدم بردارد.
این ها هم می شود قسمتی از خاطرات پر افسوس برای آیندگان، از گذشتگان پرهمتی که حال تکان خوردن نداشتند، تصور این که آیندگان دور هم بنشینند بگویند کاش آنقدر که توان برای حرف زدن و اظهار نظر می گذاشتند یک دهم اش را برای حرکت کردن خرج می کردند تا سنگی از روی سنگی برداشته شود... برای من خیلی شرمساری دارد.
باید به ایده آلها اندیشید و برای رسیدن به آن قدم برداشت . ایده آل وقتی زیباست که پس از مدتی به واقعیت تبدیل شود. ایده آل ها و آرزوها هم حق دارند که ظاهر شوند، نو به نو شوند .
از نشانه های بدبختی هر جامعه ای قدیمی شدن آرزوهاست. و ما چه قدر خوشبختیم!!!
++++
میرزا بنویسی را دوست دارم به شرطی که ...
منجر به تغییر و اصلاح شود ...
+++ طنز تلخ
جوانترین و پرانرژی ها برای انجام کار اعلام آمادگی کرده اند تا حالا که برای از جا بلند شدن چهار تا عصا شکسته و چند تایی ویلچر قرض شده که حرکت پرشتاب آغاز گردد .
قاعده زمستان است و تا برخاستن نسیم نوروزی که وقت بیدار شدن مان است منتظر بمانید
خوب شد سراغ جوانان پرانرژی و چالاک رفتم وگرنه کار می خوابید!!!
+++
چه قاعده رفتاری مناسب است؟ چگونه باید رفتار کرد؟ میدان مبارزه کجاست و چه نوع جنگجویانی میخواهد؟
را بعدا به بحث اش می نشینیم.