واقعیتها و موقعیت ها
انسانها در موقعیت های مختلف اجتماعی، واقعیتهایی از خود بروز می دهند که منحصر به فرد میباشد. فردی که در موقعیت جنگ قرار می گیرد و همان فرد وقتی به بستر خانواده یا مدرسه و دانشگاه و محل کار بر میگردد واقعیت فردی را از خود بروز میدهد که کاملا متناسب و در ارتباط با موقعیتی است که قرار دارد. هر چه تفاوت در موقعیت ها بیشتر باشد ابراز واقعیتهای فردی، متفاوت و متباین تر خواهد بود. تفاوت ها و تباین ها. ولی آیا منحصر به فرد بودن این رفتارها متاثر از جایی هست یا خیر؟
این توضیح لازم است که منظور از اجتماع ، بیش از یک نفر است. تعداد افراد در نمود رفتارها بسیار موثر است. هر چه تعداد افراد اجتماع بیشتر گردد رفتارها رنگ و قالب اجتماعی تری را به خود میگیرد. تعداد کمتر جامعه، ارتباطات را بیشتر به سمت آموزه های فردی تر رهنمون می سازد.
مثالی ساده
دانشجویی که در ورودی کلاس، به خود اجازه نمی دهد قبل استاد وارد کلاس شود ولی در خیابان به هیچ فردی اجازه سبقت از خود را نمی دهد مثال واضحی است که در جامعه امروز خود می بینیم . واقعیت فردی در موقعیت اجتماعی متناسب و در ارتباط با آن ظهور و بروز دارد. آیا در تمام جوامع افراد همین گونه رانندگی می نمایند؟ خیر چون جامعه آنها با جامعه ما فرق می کند. تاثیر هر جامعه ای مختص به افراد آن جامعه است.
مثالی بروز تر
در یکی از فضاهای مجازی دوستان ما گروهی راه انداخته اند که در آن چند نسل مختلف که دراجتماعی مانند هیئت جمع می باشند عضو گروه اند. روح حاکم بر جامعه و تاثیر آن بر دوستان کاملا مشهود است. نقطه اشتراک دوستان، روح معنوی و دینی است که هر یک از دوستان دارند ولی در تقابل با یکدیگر در فضایی که تمام افراد حاضر و شاهد رفتارها و کنش و واکنش هایند آن چه حاکمیت می کند روح دینی فردی شان نیست .در مسائلی که اعضا باهم اختلاف سلیقه دارند- توجه بفرمایید اختلاف سلیقه، نه اختلاف اعتقادی یا دینی یا مذهبی و قومی- و زمانی که نظراتشان به تضارب میکشد به صورت کاملا نامحسوس به سمت استهزاء ، فحاشی و تحقیر یکدیگر پیش می روند . شناختی که از تک تک اعضا و واقعیت فردی شان داریم چنین چیزی نیست. افرادی اهل مراعات و مقید به احکام و واجبات. جالب است بدانید که بعد از درگیری هایی که فحاشی و کلمات رکیک در آن زیاد رد و بدل شده، هر دو طرف درگیر، با بزرگان گروه ، به صورت خصوصی ارتباط برقرار و از آنان به خاطر رفتار و گفتارشان عذرخواهی می کنند. یعنی می دانند که اشتباه کرده اند . و وقتی که اعتراض و انتقاد بزرگان را می شنوند می پذیرند ولی بستر اجتماعی و روح حاکم بر جامعه نمی گذارد که پایبندی داشته باشند. در اولین کنش و و اکنش عکس العمل ها شدید تر و جملات رد و بدل شده وقیح تر می شود. جایی که این دوستان همدیگر را شناخته اند مکان مقدسی است و رفتارها و سلک زندگی فردی هریک نیز کاملا مشخص است که اهل چه مرام و مشی ای می باشند ولی چرا این گونه اند؟
روح حاکم بر آن جامعه نمی گذارد افراد خودشان باشند. تقید فردی مغلوب روح جامعه می شود.
از این گونه مثالها در جامعه بسیارند. بزرگترین آن،
مهمترین و بزرگترین آن را در مناظرات زنده تلویزیونی نخبگان جامعه شاهدش بودیم و هستیم . افرادی که تمام شاخصه ها و سابقه های نیک فردی را داشته و احراز آن نیز به تائید رسیده است. افرادی که برای قرارگیری در راس تصمیم گیری کلان سیاسی، فرهنگی، علمی، معنوی و اجرایی جامعه ما با یکدیگر گفتگو و رقابتی به تماشاگری کل جامعه داشته و دارند. انسانهای نخبه جامعه، که از لحاظ فردی مورد قبول و وثوق جامعه هستند. ولی در این گفتگوها استانداردها و شاخصهایی از خود بروز می دهند که نشانگر سطح و روح جامعه است تا شخصیت فردی. جالب اش آنجاست که حتی پس از این اتفاقات و گفتگوها، بازهم مورد اعتماد و وثوق جامعه اند. پذیرش بالایی در جامعه و طرفداران خود دارند. چرا؟ چون در این جامعه ، با مقبولیات این جامعه و در این قالب زنده دارند زندگی می کنند. آیا عکس العمل جوامع مختلف به اینگونه رفتارها مانند جامعه ما می باشد؟ آیا نخبگان سایر جوامع هم اینگونه اند؟
تاثیر هر جامعه ای مختص به افراد آن جامعه است.
فرد و جامعه و بالعکس، واقعیتهای فردی و موقعیت های اجتماعی ،موضوع بسیار مهمی است. افراد در کنار همدیگر جامعه را تشکیل نمیدهند بلکه شخصیت زنده جدیدی را خلق می کنند که کاملا تاثیر گذار بر افراد است. و هر تاثیر و متاثری نشان از اثر است و اثر یعنی وجود . جامعه وجود دارد. مستقل از افراد و حتی حاکم بر آن. چگونه است محصول نزدیکی جسمی دو انسان، فرزندی است با تمام مشخصه های کامل انسانی و البته با داشتن نشانه هایی از هر دو و در عین حال کاملا مستقل ، ولی از نزدیکی رفتارها و گفتارها و شخصیتهای افراد جامعه چنین موجودی خلق نگردد؟ موجودی با قواعد انسانی و مستقل و دارای نشانه هایی از افراد آن جامعه.
شاید تیپیکال رفتارها و واقعیت ها در نگاه اولیه و کلی شبیه هم باشند اما هنگام تامل و تحلیل رفتارهای فردی ، به شخصیتهایی می رسیم که بیشتر از خود فرد و تربیت فردی افراد ، تحت تاثیر آموزه های جامعه می باشند. کمتر در جامعه به افرادی می رسیم که برای خود مستقل از آموزه های جامعه مشی تربیتی و رفتاری قائل بوده و به آن پایبند باشند. جامعه موجودی زنده است که دارای تاثیر و تاثرات مختص خود می باشد...
+++
تربیت در انسانها زنده و کارا است و تمام انسانها در تمام مراحل زندگی، خود را موظف به یادگیری و یا متعهد به آموزه های تعلیم داده شده می بینند. تقید به آموزه ها یعنی تائید و تکرار آموزه های تربیتی است که فرد با آن انس دارد . افراد شاید بیان نکنند و یا انکار موضوع نمایند ولی در بطن رفتارها تاثیرات تجربیات قبلی فرد کاملا هویداست .
یافتن مبدا این آموزه ها و یا آموزگاران برای تربیت جامعه بسیار مهم و قابل برنامه ریزی می باشد.
برنامه ریزی و مدیریت جامعه نکته بسیار مهم و قابل اعتنایی است . انسانها چگونه هستند و چگونه باید باشند؟ جامعه چگونه هست و چگونه باید باشد؟ آیا رفتارها و واقعیتهایی که از افراد جامعه می بینیم محصول تربیت فردی است یا محصول موقعیتهایی است که جامعه ، فرد را در آن قرار می دهد؟ اگر می خواهیم رفتارها ، کنش و واکنش ها را اصلاح کنیم به چه جنبه ای باید اصالت بیشتری قائل باشیم؟ فرد یا جامعه؟
و قدمی بالاتر ، آیا در جامعه ظرفیتی برای تربیت فردیت فرد ایجاد شده که در راستای برنامه کلی جامعه باشد؟
نشان جامعه ای که دارای برنامه تنظیمی برای رسیدن به اهداف و الگوهای خودش می باشد چیست؟
آیا جوامع انسانی نیز مانند خود انسانها گونه های سالم، معیوب، بیمار و ... را دارند. درمانها چیست، پزشکان کجایند و کیانند؟
وضعیت جامعه ما چگونه است. سالم، بیمار، معیوب یا...؟
اگر فکر کنیم سلامت ما و جامعه مستقل از همند در اشتباهیم. ما نشان جامعه ایم و جامعه معرف تک تک ما. چه بخواهیم و چه نخواهیم.