...

سلام ، آمدم تا باشم

سلام ، آمدم تا باشم

طبقه بندی موضوعی

لذت قاتل

سه شنبه, ۱۹ خرداد ۱۳۹۴، ۱۲:۱۷ ب.ظ


چند روز پیش برای پرونده یکی از دوستانم به دادگاه خانواده رفته بودم. صف طلاق و طلاق کشی بود . کمی هیز شدم ببینم که کدام یک از نسوان  و شوی محترم شان چوب زشتی اش را دارد می‌خورد و زندگی اش به ورطه جدایی گرفتار شده . خدا را شکر همه شان دارای وجنات بودند و از خیلی ها که دارند عاشقانه زندگی می کنند، بر و روی جذاب تری داشتند . به همین راحتی می شود فهمید که زیبایی آقا ها و خانم ها دخل زیادی  در زندگی متاهلی ندارد . حداقل این ها که به دادگاه آمده بودند  طرف مقابلشان همین را فریاد می‌زد که راضی نیست حتی برای ساعتی ایشان را تحمل کند. زیبایی دختر و پسر  نه عامل گرمی خانواده است و نه دلیل پایبندی شان به زندگی. زندگی زیبایی های دگری هم می‌خواهد. شاید اولش به چشم جوان نیاید ولی لازمه ادامه زندگی، همان زیبایی هاست. باور ندارید  یکبار به دادگاه خانواده سر بزنید و با چند تایشان هم کلام شوید بعد کاملا توجیه می شوید... این را گفتم برای دوستان مجردم  که سر و گوششان دارد برای تشکیل خانواده کم کم تکان می خورد.

+++

نمی دانم چه شده که بازار دادگاههای خانواده گرم است و رفت و آمدش زیاد .  و چرا در کمتر از هر بیست دقیقه ای دارد طلاقی ثبت می شود؟؟؟  جنگ داخلی معمولا از همین جاها شروع می شود . از کوچکترین نهادها درجامعه، بعد که تعداد دو طرف مقابل زیاد شد ، می‌شود  جنگ . زنها علیه مردها ، مطلقه ها علیه خانواده ها.

جنگ نرمی که با پنبه ، با لذت  سر جامعه را می برد و هر روز قربانی جدیدتری می‌گیرد و هرسال آمار تکان‌دهنده تری به بزرگانش ارائه می کند. بدترین نوع جنگ داخلی. جنگ هوس های پنهان آدم هایی که شکست خورده اند و می خواهند انتقام شکست بگیرند و یا دوست دارند محیط دور و برشان بشود شبیه زندگی خودشان.

البته که همه مطلقه ها این گونه نیستند خیلی هاشان بعد از شکست اول، از جای خود برخاسته اند و به زندگی برگشته اند ولی حتی اگرده درصدشان هم روحیه تنازع  وانتقام داشته باشند و یا نه برای ادامه زندگی شان به تجارت لذت وارد شوند هم  برای تخریب جامعه کافیست و همین ها منجر به تولید ویروس" لذت‌های قاتل نهادهای جامعه " می شوند.

البته تناسب فعلی جنسیتی جامعه هم فضا را مهیای چنین جنگهایی می داند.

 و اگر در این طبقه ای که دارد شکل می گیرد کسی پیدا شود که کاریزمایی هم داشته باشد و این طبقه  برای خودش قهرمانی هم بیاید، که می‌شود کاتالیزوری برای درخشیدن در جامعه و ... که خدا را شکر در طبقه مشهورین جامعه از این نمونه ها زیاد داریم . کسانی را که مردم همین طوری بدون هیچ دلیل متقنی دوستشان دارند و از آن ها الگو می‌گیرند.

+++

 اگر کسی از بزرگان  نخواهد عاقلانه و جامعه شناسانه به دادگاههای خانواده و خروجی و عوارض آن تامل و تدقیق نماید  ضربه اش  به نهادهای جامعه می خورد که  صدایش کم کم دارد بیشتر و بیشتر هم می شود. تنشهای جامعه  زیاد می شود که در آمارها کاملا معلوم است. کاش کسی به فکر بیفتد و راه حلی بیابد.

وقتی تعهد ها کم و کمتر می شود جامعه رنگ فردیت به خود می گیرد کسی حوصله غیر خودش را نخواهد داشت. آدم ها برای خودشان زندگی می کنند  و شکل درونی جامعه درگیر می شود با طلاق عاطفی افراد جامعه از هم. تعهد، فرزند وجدان است و هوس ها دشمن وجدانها .

در جامعه طبقه ای ظهور می کند  که فقط برای لذت کس دیگری را می خواهند نه زندگی. زندگی با غیر خودشان را تحمل ندارند . میکروب بی تعهدی  بدنه جامعه را به ورطه سستی و کسالت و بیمارستان هدایت می کند . باید طبیبی یافت شود برای لذت های قاتل نهادهای جامعه.

 زمان تغییر را نباید از دست داد که لحظات در این هنگامه ها نقش حیاتی دارند .

+++

یا نه ، دارم الکی شلوغش می کنم ، جامعه موجود زنده ای است که خواسته هایش را خودش می یابد و خودش را همانگونه که میخواهد ارائه می کند . کارکرد ها عوض شده و خواسته جامعه امروز تغییر کرده و کم کم دارند تمام نهادها به سمت هدف کلی حرکت می کنند .  کاری نداریم که این خواسته ها و کارکرد ها و اهداف  چگونه وارد بطن جامعه گردیده  که حتما متولی مشخص و پاسخگویی دارد ولی آن چه که  تاریخ نشان داده این است که  جامعه از ابتدای شکل گیری اش،  دنباله رو حداکثری ها بوده و بیشترین‌ها بالاخره خودشان را به محیط شان غالب کرده اند. باز هم به تغییر می رسیم . چه تغییری!!!

+++

برخی علت اجتماعی بودن انسان را در مقابله با دشمنان مشترک تعریف کرده اند برخی هم براساس نیازها ،  برخی هم تلفیقی از هر دو را .

مشکلاتی را که داریم  آیا  واقعا نشات از دشمن مشترک افراد دارد؟ و این دشمنی که برای مقابله با آن گرد هم جمع شدیم می دانیم کجاست و چه گونه است  و چطور باید به جنگ این دیو میهن رفت ؟ اگر می خواهیم بجنگیم لطفا سراغ خارج از مرزها نروید، دشمن درداخل است .

 یا نه،  نیاز امروزی است جامعه لذت و هیجان و زودگذری می خواهد . و کم کم همه دارند معیارهایشان را با وضعیت موجود و نیازهای امروزی منطبق می‌سازند ؟ 

 یا نه،  نیازی هست و نمی شود انکارش کرد و دارد خودش را به جامعه نشان می دهد ولی کسانی مثل من یا ما ، که نمی خواهیمش و به وضع گذشته راضی ایم و خواستار ماندگاری اش هستیم  بدلیل تعصب یا جهل یا هر چه که نامش هست نمی توانیم به آن درست بیاندیشیم و راه حلی مناسب و متناسب با آن ارائه نماییم و همین شده نقطه ضعفی که دشمن به راحتی ورود کرده ؟

 به نظر من ،  کمی باید تغییر کنیم . می شود باز هم  یکدندگی کرد و بگذاریم وضعیت بدتر و بدتر شود . جامعه سالم محل زندگی مسالمت آمیز انسان هاست . اگر به فکر مسالمت نباشیم  نمی توانیم به جامعه ای که داریم نام جامعه سالم بنهیم.

+++

برای جامعه ما که مردمش ذاتا خانواده دوست و شرقی اند جا دارد روی عواطف خانواده و افرادش به خوبی کار کرد و برنامه ساخت. می شود حداقل شمعدونی نساخت و بجایش  برای  روابط محبت آمیز و سالم خانواده ها برنامه شاد ساخت . تصمیم گیران و دستور دهندگان قدرتمند جامعه می توانند جای طلاق و لودگی و کشمکش عصبی افراد جامعه،  زندگی کردن شاد و آرام و نحوه بدست آوردنش را نشان بدهند . در این زمانه لازمست که مجدد زندگی کردن را به مردم نشان بدهیم تا زندگی کردن را بیاموزند . به پدرها به مادرها به فرزندان از کوچک کوچکش تا  بزرگش. و آنهایی که صبح تا شب شان درگیر یک لقمه نان اند و جز خسته و درازکش جلوی تلویزیون افتادن جانی برای تامل و مطالعه و بازبینی خود ندارند.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۴/۰۳/۱۹
علی اکبر قلیچ خانی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی