وضعیت نسل بعد ایران چگونه است؟ نقدی بر وضعیت آموزشی کشور
هیچ جامعه ای بدون دزد و خائن نیست و هر جامعه ای در هر طبقه اجتماعی اش و متناظر با هرم جمعیتی و برنامه های فرهنگی و پرورشی دولتها دزد و خائن دارد، مهم تعداد وموقعیت آنهاست. این که این افراد چه تعدادی، از چه قشری و در چه طبقه اجتماعی هستند هر یک تحلیل و محتوای خاص خود را دارد .
هر چه این نوع فسادها را بتوانی به طبقات پایین تر جامعه هدایتش کنی به عدالت اجتماعی نزدیک تر خواهی شد. فساد در طبقات بالای جامعه و هرم اداری و سازمانی یک مملکت ، امکان تحلیل، مقابله ، اصلاح را سخت تر و غیر ممکن تر می نماید.
جامعه ای که مردمش از فقرمالی و فکری و فرهنگی دزدی می کنند را می شود با تقسیم ثروت و رواج اخلاق انسانی و با کمک رسانه ها اصلاح نمود ولی در طبقات بالای جامعه که هم ثروت دارند هم دانش و هم رسانه ، از پس اصلاحشان برآمدن هزینه بسیار سنگینی دارد .
در تحلیل خیانت موجود در هر جامعه ای، اگر از چند تای معدود به لیست ها رسیدی ، نمی توانی تنها و بصورت فردی تحلیل اش بنمایی. افرادی که توانسته اند تا چنین جایگاه هایی بالا بیایند حتما به نوعی از استعدادهای برتر جامعه بوده اند. آنها ازبهترین محصولات پرورش استعداد و آموزش و پرورش مملکتند . اینجا دیگر تنها فرد مقصر نیست سیستم آموزشی کشور باید پاسخگو باشد و به نحوه کار خود شک کند.
+++
وضعیت آینده جامعه ما دست دانش آموزان امروزی است . آنهایی که دارند در مدارس، آموزش و پرورش می بینند.
پارسال تحصیلی، مدرسه دخترم، یکی از دغدغه های مهم من بود. قائل نبودم که اسم فرزندم را در مدارس غیر انتفاعی بنویسم. کودکان این جامعه بایستی تحت مدیریت تربیتی واحد برای ساختن آینده خود و مملکتشان ساخته شوند ، در قانون اساسی ،در بند سوم از اصل سومش، تاکید دارد که... بگذارید اصل قانون را بگذارم:
" اصل سوم - دولت جمهوری اسلامی ایران موظف
است برای نیل به اهداف مذکور در اصل دوم ، همه امکانات خود را برای امور زیر به
کار برد :
1-
ایجاد محیط مساعد
برای رشد فضایل اخلاقی براساس ایمان وتقوا و مبارزه با کلیه مظاهر فساد و تباهی .
2-
بالابردن سطح آگاهی
های عمومی در همه زمینه ها با استفاده صحیح از مطبوعات و رسانه های گروهی و وسایل
دیگر.
3- آموزش و پرورش و تربیت بدنی رایگان برای همه ، در
تمام سطوح و تسهیل و تعمیم آموزش عالی .
4-...."
اصل اول قانون به نوع حکومت پرداخته ، اصل دوم به اصول دین و مذهب کشور و تناسب آن با مشخصات و شرایط رهبری و اصل سوم رسیده به آموزش و پرورش و تربیت بدنی ملت.
یعنی از انتخاب رئیس جمهور و مجلس و قضاییه ، موضوع آموزش و پرورش مردم مهمتر است وگرنه در تدوین اصول قانون، اینگونه جانمایی نمی کردند.
پارسال تحصیلی کار من شده بود تردد بین مدرسه و آموزش و پرورش منطقه. چندین بار پیش مسئول مربوطه رفتم بعد سراغ رئیس شان رفتم با کارشناسانش صحبت کردم با مدیر مدرسه ومعلمش، که بابا این چه وضعی است چرا کسی رسیدگی نمی کند، پرورش تان بخورد به فرق سرتان، آموزش تان را هم هر شب با پرس و جوی از فرزندم می بینم ، دیگر این چه بی تربیتی هایی است که بچه من دارد در محیط آموزشی یاد می گیرد. به رئیس بخش گفتم که خانم محترم ، من کارمند دولتم ماهانه قبل از دریافت حقوقم دولت دارد از من مالیات کم می کند تمام حقوق مربوط به خودش را قبل از رسیدن مزدم به دستم از من کسر می کند آن هم به ریال ، بعد شما از من می خواهید به بزرگواری ام از ضعف معلم در مدیریت کلاس درس، که صدا به صدا نمی رسد بگذرم؟ مگر پارک است اینجا، این همه جیغ و داد وقت درس دادن چه توجیهی دارد؟ ناظم چه می کند؟ معلمش چرا چیزی نمی گوید و... و مدیرش هم که میگوید حکم خورده و نمی شود عوضش کرد.
سال قبلش از در و دیوار مدرسه گند می ریخت، سوسکها دانش آموزان مستمع آزاد کلاسها بودند . خانمم چند بار پیشنهاد داده بود خودمان بیاییم کلاسها را تمیز کنیم ...
از پس شان بر نیامدم، یکی از کارشناسان منطقه که برای پیگیری چند باره رفته بودم آنجا خیلی دلسوزانه به من گفت وضعیت همین است که می بینی ، حرفت هم بجایی نخواهد رسید ، خودت را خسته نکن . دست فرزندت را بگیر و ببر مدرسه غیر انتفاعی. دیدم فرزندم هم از طرف مدرسه در فشار روحی قرار گرفته مجبور شدم خلاف میل باطنی ام عمل کنم.
محله ما، مدارس غیر انتفاعی اش کمی کم تر از بقالی هاست. حالا مدارس غیر انتفاعی شده اند شاخصی برای شناخت وضعیت اقتصادی آن منطقه. تعداد مدرسه غیر انتفاعی هر محله نشان از وضعیت اقتصادی مردمان آن محله دارد.
مدرسه هایی هستند که دانش آموزان را برای اردو می برند خارج از کشور و ... برویم سر اصل مطلب .خیلی خلاصه وار است ببخشید.
+++
موضوع تحصیل فرزندان هر جامعه ای هزینه تراشی برای دولتها نیست . حکومت و دولت به عنوان پدر و مادر اجتماعی جامعه و فرزندان، وظیفه مهم تربیت اجتماعی نسل بعد و القای اهداف پیشرفت آتی جامعه را به آیندگانش عهده دار است. موضوعیت آموزش و پرورش ، فارغ از هزینه جاری که بایستی هر دولتی عهده دارش باشد ،آینده سازی یک مملکت است.
آموزش و پرورش خوب است که ، جامعه خوبی را خواهد ساخت نه چیز دیگری.
در مدارس است که دانش آموزان با محیطی بزرگتر از خانواده و شرایط انسانهای متفاوت تر از خود آشنا می شوند و می دانند که هر کسی با هر وضعیت خانوادگی و شرایط زندگی فردی، بایستی برای جامعه اش دلسوز باشد و مسئول.
باید کودک و نوجوان بدانند غیر از ثروت، انسانیت ها و استعداد ها و تلاشهای فردی هستند که به پیشرفت و موفقیت نزدیک ترند. ذهنیت اولیه عدالت اجتماعی، درک اجتماعی، مساوات قانونی، در مدارس بایستی به دانش آموزان القا شود، آنجاست که مفاهیم اولیه زندگی اجتماعی، احساس مسئولیت در قبال دیگران و ضعفا ، نعمت داشتن معلم خوب و پرورش روحی افراد ، برای مردم سرزمین ایجاد دلگرمی و عرق ملی می کند.
مدارس هر کشوری از موزه هایش مهمتر است چون نگاهدارنده افتخارات و تاریخ یک مملکت، فرزندان آن ملتند نه کس دیگری.
خرج سقف و کف و محیط مدرسه کردن مهمتر ازساختن مسکن مهر و موزه ها بایستی اهمیت داشته باشد.
اگر نقشه علمی و مهندسی تربیتی و آموزشی هر کشوری را از دولتش بگیری در چند نسل بعد، بدون خون و خون ریزی می توانی صاحب آن مملکت شوی و مردمش را به بردگی ببری.
یکی از عوامل مهم و سنگرهای استراتژیک در مقابله با تهاجم فرهنگی ، مدارس و آموزش و پرورش هستند. آنجاست که می توانی آجر به آجر تفکر ملی، مذهبی و عرق و وطن دوستی را با کلمات و رفتار معلمان دلسوز وارد خون و ذهن فرزندان کنی.
نقشه و مهندسی علمی کودکان هر سرزمینی، نگهداشت تمامی سرمایه های طبیعی و خدادادی و محیط زیست و فناوری و پیشرفت هر مملکتی است .
وزارت آموزش و پروش هر حکومتی اگر نتواند از پس چنین مسئولیتی بر بیاید هیچ وزارت و نیروی دفاعی در آینده نمی تواند از سرزمین و مرزهایش دفاع کند.
وای بحال جامعه ای که وزیر آموزش و پرورش اش دغدغه مالی و حقوقی معلمانش را داشته باشد و بجای برنامه ریزی و بروز کردن تکنولوژی آموزش و پرورش، دنبال جا و جوع پرسنلش بیفتد.
سالهاست هر وزیری که به مسند آموزش و پرورش تکیه میزند تنها شعارش حقوق و بازنشستگی و بیمه معلمانش است و کلا فراموش کرده اند میشود برای بهبود وزارت، حرفهای دیگری هم زد.
محصول کاسه بدستی وزیر و فقر معلم ، در آینده ای نه چندان دور می شود فرار مغزها و خیانتهای کسانی که باید مورد اطمینان و عامل پیشرفت جامعه باشند و در زمان حال ، رشد قارچ گونه انواع و اقسام مدارس غیر انتفاعی. مدارس غیر انتفاعی اسلامی، لائیک، سیاسی، حزبی، هنری، تفریحی و... همه نشانه تخریب تربیتی آینده جامعه هستند.
به شدت منتقد مدارس غیرانتفاعی ام . چه از لحاظ عدالت اجتماعی و چه مبانی حکومت اسلامی، وجود و گسترش مدارس غیرانتفاعی را خروج روشن و واضح از عدالت اجتماعی میدانم .
مگر می شود در جامعه ای ، از روز اولی که کودکانش می خواهند مسئولیت اجتماعی بپذیرند و وارد اجتماع شوند بدلیل تمکن مالی فردی اولیاء شان، تبعیض و اختلاف را به خوردشان داد و اینگونه بزرگشان کرد که حتی در تعالیم آموزشی تان و نحوه پرورش اجتماعی تان ، مهمترین عامل تاثیر گذار تمکن مالی است و از اینها خواست که بفهمند مفهوم عدالت اجتماعی را؟ مساوات را؟ برابری مقابل قانون را؟
این مسیر تا انتهای دوره تحصیلی حاکم است یعنی ثروت افراد است که باعث رشد علمی شان می شود. ثروت، عامل بسیار مهم تر و تاثیر گذار تر از استعداد و تشنه گی دانش آموزی برای یادگیری است. اولین قدمهای نخبه کشی اینجا برداشته می شود. جایی که دولت بایستی خود را موظف به ایجاد عدالت آموزشی و پرورشی مبتنی بر اهداف و رسالت حکومت باشد و در پی تربیت و یافتن استعداد ها و نخبگان علمی و مدیریتی کشور باشد با واگذاری آموزش و پرورش به افراد خصوصی و مدارس غیر انتفاعی ، شخصیت آتی جامعه را می فروشد.
بنده با بسیاری از مدیران این مدارس صحبت کرده ام انصافا درونشان انسانهای دلسوز بسیاری دیده ام که هدف شان خدمت به جامعه است بعدش ارتزاق مادی . ولی در نگاه کلی خیانت است به جامعه.
مدارس غیر انتفاعی، جزیره های ناشناخته سرزمین تربیتی ایران هستند . آنجا کدخدای خودش را دارد ، درست است برنامه هایی که دارند منطبق با سیکل آموزشی وزرات خانه تنظیم شده ولی روح حاکم و کلاسهای فوق برنامه آن کلا متفاوت با روح حاکم بر فلسفه وجودی وزراتخانه ای مثل آموزش و پرورش است . آنقدر بزرگ و بزرگ تر شده اند که، مدارس غیر انتفاعی زنجیره ای هم داریم.
بجای صنعت و تجارت که بایستی دست بخش خصوصی بیفتد تا مردم یاد بگیرند تولید ثروت کنند و بهره از استعدادشان ببرند، استعداد و تربیت فرزندانمان افتاده دست بخش خصوصی .
هر روز هم دارد چاق و چاق تر میشود علتش هم معلوم است: آموزش و پرورش ما وزارتخانه ای شده که وظیفه خود را دادن مستمری به پرسنلش می داند تا تربیت دانش آموزان.
تعداد مدارس غیر انتفاعی در کشور و تناسب آن با مدارس دولتی و تاثیرگذاری آنها در پیشرفت و طی مدارج علمی دانش آموزان، نشاندهنده تاثیرگذاری آنها بر اصل آموزش و پرورش وغلبه اثرگذاری در آینده نه چندان دور جامعه است . پیروزی حاشیه بر متن است.
اصل مهم تربیتی این است که دانش آموز مطیع مربی و معلم خودش باشد . اگر دانش آموزی در فرآیند تربیتی اش غیر از ادب یادگیری و دقت در کلام معلم ، موضوع دیگری را مهم و موثر ببیند و لو اینکه کاملا نا محسوس باشد ، خود نشانه بی تربیت کردن دانش آموز است.
آموزش و پرورش اگر تبدیل به جنس قابل خرید شود، نقش فرآیند تربیت با متربی، از معلم و دانش آموز، به فروشنده و خریدار، تبدیل می شود و اساسا انحراف معیار از تربیت است. اداب خرید و فروش متفاوت از اداب و اصول دانش آموزی و طلبه گی است.
شان معلمها بالاتر از شان فروشندگان یا کارمندان سوپرمارکتها و فرشگاههای زنجیره ایست. حق فرزندان ایران زمین هم نیست که در فقدان مدیریت آگاه و معلمان دلسوزی که فراتر از امرار معاش، دلسوز تربیت و اصلاح جامعه هستند، درگیر چک و چک بازی پدران و کاسبان آموزش گردند. تاثیر این نگاه بر فرزندان از اعتیاد بدتر است.
+++
این مدارس و خروجی آنها دیگر یک نهال نیستند تبدیل به جنگلی شده اند . کاش می شد در این خصوص هم ، بر روی مهاجرت علمی نخبه ها تحقیق کرد . اینها که می روند یعنی نمی دانند که این مملکت برای ساخته شدن و پیشرفتش به وجودشان نیاز دارد؟ چگونه تربیت اجتماعی شده اند و کجا پرورش یافته اند که درک اجتماعی شان مانعی برای خروج و پیشرفت فردی شان نیست؟
نمی دانم فرزندان بزرگان جامعه در چه مدارسی درس می خوانند.
ما هم واس کارکردن قدم جلو گذاشتیم ولی با برخورد بدی از سمت یه سری مواجه شدیم و وقتی این چند دستگی رو دیدیم دیگه سرد شدیم.یه سری از دوستام که ب هیأت دیگه ای رفتن و یه تعدادی هم که دیگه از این مجالس دور شدند.نمیدونم کی میخواد پاسخگو باشه.