با سلام و عرض پوزش فراوان بدلیل غیبت طولانی ام.
چرایی هایی از قبیل: چرا بهتر نمی شویم؟ یا چرا هر روز وضع مان اسفبار تر می شود ؟ یا مشخصات مسیر درست چیست؟ چه کسی مقصر است ؟ چه کارهایی باید کرد ...
این بار کمی به این دغدغه ها پرداخته ام
+++
قدیمها برای این که بچه ها باسواد شوند می رفتند مکتب. آنجا مرد باسوادی بود - که بیشتر روحانیون چنین نقشی را داشتند- به فرزندان مردم، خواندن و نوشتن کتب فارسی و قرآن یاد می داد . میزان دانشی که به بچه ها منتقل می شد ربط مستقیم داشت به سواد معلم مکتب. سیستم آموزشی کاملا سلیقه ای و گرته ای بود . هرجایی ، به هرکسی میگفتی سواد دارد معلوم نبود چقدر و چه میزان می داند. برخی ریاضی هم بلد بودند برخی هم نه. برخی دعا و کتاب باز کردن می دانستند برخی نه، برخی کمی صرف و نحو بلد بودند برخی هم نه....
خانواده هم می دید بچه هایشان بلدند کتاب بخوانند و قرآن دست بگیرند و نامه ای بنویسند وبخوانند کفایتشان می کرد. دانش آموزی کاملا سلیقه ای بود.
تا اینکه آموزش و پرورش ، پایش به مملکت مان باز شد .