...

سلام ، آمدم تا باشم

سلام ، آمدم تا باشم

طبقه بندی موضوعی

شب جمعه ای که گذشت قرآن اول هیئت را محمد حسین قدوسیان خواند من که خیلی ذوق کردم . پسرها و دخترها دارند کم کم بزرگ می شوند و جای پدرها و مادرها را در هیئت پر می کنند. الان هیئت دو تا قدوسیان پاکار دارد . یکی پدر یکی پسر. این طور زندگی و ثمره هایش چقدر زیبایند . پشت به پشت اهل محبت . خدا آخر و عاقبت ما و بچه های ما و بچه بچه های ما را به محبت و خدمت به حضرتش  گرم و استوار نگه دارد . آبدارخانه هیئت کم کم دست پدرها می افتد و میانداری هیئت دست پسرها.

 در این دستگاه پیر شی محمد حسین قدوسیان. هم پدرت هم مادرت را خیلی دعا کن که پایت را به اینجا وصل کردند.

برای روز مادر

·        در ایران، ولادت حضرت زهرا

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۳۰ فروردين ۹۳ ، ۱۷:۴۲
علی اکبر قلیچ خانی
  • یک موقع ها بدجوری نوشتن‌ات می آید و گونی گونی موضوع به ذهنت فشار می آرد که ما را بریز بیرون از کله ات. بعضی وقت ها هم،  نه تو خیلی حال نوشتن داری و نه دوستان حس خواندن .
۴ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۵ فروردين ۹۳ ، ۱۱:۳۳
علی اکبر قلیچ خانی


آوینی را وقتی شهید شد شناختم. بعد از تشییع جنازه اش. آن موقع جوانکی 20ساله بودم .صدایش را دوست داشتم -وقتی که روایت فتح پخش می شد- ولی نمی شناختمش. تا اینکه با رفتنش ماندگار شد.

۶ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ فروردين ۹۳ ، ۱۰:۵۳
علی اکبر قلیچ خانی

خواستم یکی از قاسم آبادها بناممش دیدم مطلب بیشترش علمی است که از ویکی پدیا عاریت گرفته ام گفتم بگذار بهمین نام "گوش" ثبت شود . از مقوله علمی، بنده منظوراتی دارم کمال دقت در فهم مطلب بی شماره  برای راحت الحلقوم شدن متن شماره شده  موثر است.

+++

گوش اندام حسی است که صدا را دریافت می‌کند.

۱۳ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۷ فروردين ۹۳ ، ۰۹:۱۰
علی اکبر قلیچ خانی

بچه دربغلش بود، تازه یکسالش شده بود،  تو چشمای بابا نگاه می کرد ، با زبون تازه درآورده اش می‌گفت بابا ، یا بوسش می کرد ویا  لپ‌هاشو می چسبوند به لبای بابا، زنش‌ روبرویش ایستاده بود،

۵ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۸ فروردين ۹۳ ، ۱۰:۴۰
علی اکبر قلیچ خانی

دستورات حضرت، ، سرپیچی ها و آغازانحرافها. همان طور که تک تک افرادی که جمع شدند و حکومت تشکیل دادند و آتش آوردند باید به دقت شناسایی و معرفی شوند که ابتدا و انتهاشان به چه جریانی وصل بوده باید روشن نمود  که در کل جریان  صحبت از اتفاق نیست بلکه برنامه ای کاملا مشخص و از پیش تعیین شده داشته‌اند که می دانستند چه زمانی باید خود را به حضرت نزدیک کرده و چشم های مردم را از کنار حضرت بودن پر کنند و می دانستند کجا هم وقت حرف گوش کردن از حضرت نیست و باید کار خودشان را انجام دهند .

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ فروردين ۹۳ ، ۱۰:۴۲
علی اکبر قلیچ خانی

آخرین ساعات سال 92 است ساعت 13:40 روز 29 اسفندماه.  پشت میز کارم هستم قبلش کمی با چند تا از همکاران جر و بحث کاری داشتم. نمی دانم چطور، ولی دسترسم به بیان باز شده قبلش چند تا از وبلاگ دوستان را سر زدم و خواندم .

۴ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۹ اسفند ۹۲ ، ۱۳:۵۲
علی اکبر قلیچ خانی

سلامی دگر،دسترسم به فضای مجاز بیانم قطع شده، حوصله ام را سر برده اند با این سرویس دادنشان ، یک روز امکانش را میدهند یکروز نه، شاید از اینجا رحل اقامت گزینم در ایام فاطمیه که کلی مطلب آماده کرده بودم قطعی بهم خورده و فی الحال هم با رایتل یکی از همکاران مزاحمتانم آن هم در حد همین چند خط که بیشتر رویم نمیشود تبلتش را بگیرم. علت را توضیح دادم که عذرم پذیرا باشید.از دعای خیر محرومم نگردانید که بسی محتاجم...

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۵ اسفند ۹۲ ، ۰۸:۴۸
علی اکبر قلیچ خانی

نمی خواستم به غریبه آشنا زیاد بپردازم . هفته پیش بود که کامنت خصوصی دیگری از غریبه آشنا دریافت کردم سئوال هایش در ذیل آمده، جوابش را همان موقع نوشتم ولی برای این که فضای غبار را دو طرفه نکنم با کمی تاخیر بارگذاریش می کنم. فاصله طبقاتی فکری پیش آمده،

۷ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ اسفند ۹۲ ، ۱۷:۱۴
علی اکبر قلیچ خانی


پنج شنبه ای که گذشت برنامه ام را این طور با خانواده بسته بودم ، خانم بچه ها، با ماشین بروند مهرآباد منزل پدرشان، من هم بعد از کار بیایم هیئت، آن جا هم را ببینیم و برگردیم خانه.

۱۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ اسفند ۹۲ ، ۱۱:۰۲
علی اکبر قلیچ خانی