...

سلام ، آمدم تا باشم

سلام ، آمدم تا باشم

طبقه بندی موضوعی

بعد از آن جلسه قرار شد من به عنوان یک میهمان در هیئت باشم و کاری به کارها نداشته باشم از سر ناراحتی یک موقع ها می رفتم یک موقع ها نمی رفتم - به خاطر بی معرفتی ام به حضرت، ازش عذر می‌خواهم-  و چون بقر پیشانی سفید بودم می دیدم که حاشیه اش زیاد است با شیخ در میان گذاشتم گفت این کار را نکن و من هم مثل یک بچه خوب هر هفته می رفتم و می آمدم .

از قبل ازدواج دوست داشتم که در خانه مان جلسه وعظ و منبری برقرار باشد .

۷ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ آذر ۹۲ ، ۱۷:۲۷
علی اکبر قلیچ خانی


چه راه بد خاطره ای است راه کوفه تا شام .

خواهری به تاخت می رود به دیدن برادرش. برادرزاده ها هم . هر چند سرشکسته شان هنوز التیام نیافته ولی همه سرافراز و پیروز بر می گردند. سرها را پس گرفته اند.غارت شده ها راهم گرفته اند. گهواره را هم گرفتند. 

۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ آذر ۹۲ ، ۱۴:۳۴
علی اکبر قلیچ خانی

فیلم های وسترن یک گانگستر اصلی دارد و چند شیش لول بند کنارش .گانگستر، شخصیتی است که هم شاکی است هم قاضی و هم مجری حکمی که صادر کرده . شیش لول بندها کسانی هستند که وقتی  او حکم صادر می کند آن ها برای اجرای حکم، کمکش می کنند. برای او جان هم می دهند تا به زعم آنان عدالت اجرا شود . این ها قانون گریزانی هستند که خود رافراتر و قدرتمند تر از قانون می دانند.این توهم، مایه اصلی فیلم گانگستری است.

 ما در حوزه اخلاق و رفتار اجتماعی این‌چنینیم. اخلاق به شدت گانگستری داریم.

۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ آذر ۹۲ ، ۱۲:۱۹
علی اکبر قلیچ خانی


  1.     راحت ترین حرف این است که بگویی دیگران اندازه ما اهل محبت نیستند و تخطئه شان کنی به کم عشقی. تهمت بی عشقی ، نفس بیمار ، عدم اخلاص و... بین ما مد است چون نه می شود این موارد را اندازه گرفت و نه می شود اثبات اش کرد ولی فرد مورد اتهام به راحتی حذف می شود.
۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ آذر ۹۲ ، ۱۴:۰۰
علی اکبر قلیچ خانی

از فردایمان که کسی خبر ندارد شاید افتاد و مردیم. نشود که نگفته باشیم...

... کمی شاخه به شاخه شد تحملش کنید و مرا ببخشید

 

یادش بخیر خانه قدیمی مان در کوچه شهیدان عباسی پلاک 33 .خانه مان شمالی بود . پله های طبقات، ته ساختمان بود مثل همه خانه های آن زمانه. از طبقه اول که بالا می رفتیم پاگرد اول ، دخمه ای بود که قدیم ها کاربری آشپزخانه داشت و آن زمان به انباری تبدیل شده بود. با کلی رایزنی و دم این و آن را دیدن، اجازه تغییر کاربری به اتاق شخصی را گرفتم.

۶ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ آذر ۹۲ ، ۱۲:۵۶
علی اکبر قلیچ خانی

1-    هفته اول آذر، در رفت و آمد به بهشت زهرا گذشت. مادر، اول هفته فوت کرد آخر هفته هم پدرخانم داداش. روح همه درگذشتگان‌مان  شاد . بخوانید فاتحه ای برایشان.

۶ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ آذر ۹۲ ، ۱۰:۲۰
علی اکبر قلیچ خانی


 بهش می گفتیم مادر.مادر بزرگ خانمم.  90 سال داشت ولی سرپا بود. بار زندگی اش را خودش می‌کشید دوست نداشت کسی را آزار دهد .

۸ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ آذر ۹۲ ، ۱۳:۱۶
علی اکبر قلیچ خانی

فکر کنم این قسمت برایم خیلی مهم باشد ...  زیاد هم مهم نیست بی خیالش .

۷ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ آبان ۹۲ ، ۰۹:۵۳
علی اکبر قلیچ خانی

 

چند زن چادری نشسته بودند دور مزاری و داشتند گریه می کردند مردها هم کمی دورتر ایستاده بودند.

۶ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ آبان ۹۲ ، ۰۹:۳۵
علی اکبر قلیچ خانی

ایام شهادت حضرت شهید است.تعزیت و تسلیت.برای دل روزهای بهاری و خوبی است. ایام خوش مستدام.

----
قاسم بعد از برگشتش دنبال کسی بود که بالا سر جمع بایستد خودش هم از آقایی کردن به این قماش خسته شده بود . از طرفی، دلش نمی خواست که تجربه اش را باز بیازماید از طرفی زندگی خودش را که این چند سال جا گذاشته بود باید می یافت.سن و سالش به 30 رسیده بود باید  خدمت می رفت ،کاری برای خودش دست و پا می کرد، زنی می گرفت ...این ها کارهای عقب افتاده مهم قاسم بودند.

۷ نظر موافقین ۲ مخالفین ۱ ۲۰ آبان ۹۲ ، ۱۴:۰۷
علی اکبر قلیچ خانی