بیش از یکسالی از غبار می گذرد . میرزا بنویسی را دوست دارم به شرطی که ...
سعی کردم نوشتارم در دوبخش" بیان خاطرات گذشته و حال" و در بخش دیگر "رسم نقشه حرکت برای آینده " باشد. هم واقعیت ها و رئال ها را بیان کنم و هم نیم نگاهی به ایده آل ها و راه و رسم درست کار داشته باشم.
غالب دوستان، طرفدار بحث های بیان وضعیت موجود و خاطرات گذشته بودند و در جمع دوستان اگر صحبتی در مورد غبار می شد ابراز علاقه به این بخش را نشان می دادند . نوستالوژیک بودن و زنده شدن خاطرات، بخش لذت بخش دوستی های قدیمی است . من هم حتی الامکان تابع نظرات دوستان بودم ولی اصل کار برای من ، خروج از وضعیت موجود و افتادن در ریل حرکت عالمانه و هوشمندانه میباشد.
برای نگه داشت پویایی و سلامت هر سیستمی ، تحلیل ، بررسی و ارائه راهکار بهتر، ضروری است وگرنه به ورطه تکرارپرخطا و سرطان کاهش کیفیت دچار خواهی شد.
مدتی است که خودم و برخی از دوستان را درگیر اجرای سیستم بهتر نموده ام. کاری که می دانم برای اجرایش باید پوست بیاندازم ، لازم است و باید این کار انجام پذیرد همیشه اولین ها با بیشترین زحمت و اصطحکاک روبرو می شوند. نقطه قوتی داریم که به شدت از آنجا ضربه پذیریم. الان مجموع دوستان به بلوغ و نیاز انجام این تغییر آگاه اند و همین بزرگترین مشکل برای اجراست....