...

سلام ، آمدم تا باشم

سلام ، آمدم تا باشم

طبقه بندی موضوعی


بیش از یکسالی از غبار می گذرد . میرزا بنویسی  را دوست دارم  به شرطی که ...

سعی کردم نوشتارم در دوبخش" بیان خاطرات گذشته و حال"  و در بخش دیگر  "رسم نقشه حرکت برای آینده " باشد. هم واقعیت ها و رئال ها را بیان کنم و هم نیم نگاهی به ایده آل ها و راه و رسم درست کار داشته باشم.

غالب دوستان، طرفدار  بحث های  بیان وضعیت موجود و خاطرات گذشته بودند و در جمع دوستان اگر صحبتی در مورد غبار می شد ابراز علاقه به این بخش را نشان می دادند . نوستالوژیک بودن و زنده شدن خاطرات، بخش لذت بخش دوستی های قدیمی است . من هم حتی الامکان تابع نظرات دوستان بودم ولی  اصل کار برای من ، خروج از وضعیت موجود و افتادن در ریل حرکت عالمانه و هوشمندانه می‌باشد.

 برای نگه داشت پویایی و سلامت هر سیستمی ، تحلیل ، بررسی و ارائه راهکار بهتر،  ضروری است وگرنه به ورطه تکرارپرخطا و سرطان کاهش کیفیت دچار خواهی شد.

مدتی است که خودم و برخی از دوستان را درگیر اجرای سیستم بهتر نموده ام. کاری که می دانم برای اجرایش باید پوست بیاندازم ، لازم است و باید این کار انجام پذیرد همیشه اولین ها با بیشترین زحمت و اصطحکاک روبرو می شوند. نقطه قوتی داریم که به شدت از آنجا ضربه پذیریم.  الان مجموع  دوستان به بلوغ و نیاز انجام این تغییر آگاه اند و همین بزرگترین مشکل برای اجراست....

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ اسفند ۹۳ ، ۰۹:۲۵
علی اکبر قلیچ خانی

زندان مکانی است که اشخاص از نظر فیزیکی، محدود و توقیف و معمولاً از آزادی‌های شخصی محروم می‌شوند. زندانها به طور قراردادی، سازمان‌هایی هستند که بخشی از نظام قضائی یک کشور محسوب شده و به منظور اجرای کیفر حبس، به‌عنوان یک مجازات قانونی که به صورت حکم از سوی دادگاه صادر شده‌ ، به دلیل ارتکاب جرم بکار می‌روند.
در بیان عامیانه در خیلی از کشورها، واژه زندان به‌ عنوان یک مترادف برای
بازداشتگاه
نیز بکار می‌رود. در حالی که از نظر قانونی این واژه‌ها به دو نهاد مختلف اختصاص دارند. بازداشتگاه‌ها ویژه نگهداری اشخاصی هستند که در انتظار محاکمه‌اند و یا هنوز احکام به آنها ابلاغ نشده‌است، برای کمتر از یک سال. در صورتی که زندان‌ها میزبان افرادی هستند که دارای محکومیت قطعی می‌باشند.محکومیت قطعی.
در
لغت‌نامه دهخدا: زندان جایی است که متهمان و محکومان را در آن نگاهدارند.

+++

هر حکومتی زندان دارد و تعریفی از امنیت و آرامش مردم جامعه اش . 

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ بهمن ۹۳ ، ۱۰:۲۶
علی اکبر قلیچ خانی


این را می نویسم تا به زعم خودم  دوستان را به موضوع مغفولی که محل آسیب خوردن ما،  نظام و حکومت است و دوری از آن ما را به بیراهه می کشاند توصیه نمایم. شاید برخی باز به من بگویند کمی آرامتر بنویس ولی تیزی صراحت دوست بهتر از ضربه شمشیر دشمن است.  

+++

سیاست تعریفی دارد و تخصصی ، دانشکده ای با اساتید مشخص که تدریس سیاست می کنند مدارج بالای علمی هم دارد، ولی سیاست‌مداران بزرگ دنیا کسانی نیستند که از بطن و متن دانشکده سیاست به جامعه جهانی معرفی شده اند.  چرا؟

سیاست و سیاست دانی و تاریخ و فلسفه سیاست،  مستقل از جامعه ای است که مردم ،حاکمانش را انتخاب می کنند .

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ بهمن ۹۳ ، ۱۰:۳۳
علی اکبر قلیچ خانی

تعریف سواد توانایی خواندن و نوشتن است و یا توانایی به‌کاربردن زبان برای خواندن، نوشتن، گوش‌دادن و سخن‌گفتن. ولی در مفهوم جدید این واژه به سطحی از خواندن و نوشتن که برای ارتباط کافی است گفته می‌شود و یا سطحی که یک فرد بتواند مفهوم را بفهمد و انگاره‌ها و اندیشه‌هایش را تا جایی که بتواند در آن جامعه سهیم باشد، بیان کند.

باسوادی توانایی شناخت٬ درک٬ تفسیر٬ ساخت، برقراری ارتباط و محاسبه در استفاده از مواد چاپ‌شده و نوشته‌شده مربوط به زمینه‌های گوناگون است.

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ بهمن ۹۳ ، ۰۹:۲۶
علی اکبر قلیچ خانی


پسرها هر چقدر هم که دست پدر را بگیرند روزی که بناست در تابوت از پدرشان خداحافظی کنند حس افسوس کم گذاشتن برای عزیزشان را دارند. حسی که دیگر زمانی ندارند برش گردانند . جایی که تقدیررسم جدایی را در مرز بودن ترسیم کرده و نه می توان دست تقدیر را برگرداند و نه کاری کرد جز خداحافظی اشک آلود .

 خیلی از پسرها دوران کودکی را به این امید می گذرانند که فردا روزی بشوند شبیه باباهایشان و حتی بهتر ازاو تا  نشان بدهند که پسر همان پدرند . روزگار می گذرد پسرها بزرگ می شوند خودشان پدر می شوند برای بچه هاشان، ولی می بینند پدری فقط به کار و ایجاد رفاه نیست خود پدر بودن ، چیز دیگری است.

 حس پدر بودن، بار پدر شدن به دوش پسرها، خیلی سنگین تر از آرزوی  کودکی شان است. آن روزهاست که می فهمند پدر، به بودنش ، همین که هست چقدر می ارزد .

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ دی ۹۳ ، ۱۷:۵۸
علی اکبر قلیچ خانی

قدیم ترها در روستاها و شهرها یکی از مشاغل، پالان دوزی بود . برای الاغ، روکش می دوختند . خر، وسیله نقلیه رایج بود . لوکس دوزی خودش را هم داشت. از کودکی ام یادم هست نمک و نان خشکی ها با الاغ می آمدند در همین کوچه پس کوچه های تهران.

زمستان ها چراغ سازی ها پر از چراغ ها و علاء الدین هایی بود که مردم آورده بودند برای تعمیر. چراغ های استوانه ای که هم زحمت گرمای اتاق و هم قسمتی از پخت و پز خانه را به عهده داشت. چراغ سازها خیلی ارج و قرب داشتند . مردم یکسال احترام چراغ ساز محل را نگه می داشتند تا در زمستان وسیله گرم کننده شان آبی بسوزد.

این موقع ها ،نوای دلنشین نفتی محل، همه را با چند پیت بیست لیتری در کوچه صف می کرد برای گرفتن نفت. چرخ نفتی که بشکه‌ای بود روی چرخی، و اگر گالن ات را درست نمی گرفتی زیر شیر، با فشار می پاشید بیرون و کلی بد و بیراه از نفتی می شنیدی.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ دی ۹۳ ، ۰۸:۱۸
علی اکبر قلیچ خانی


درک  فقدان نبی  اعظم از پس وصی و نفس شریف  ایشان حضرت مولی الموحدین   بر می آید.  زمین - موطن ادنای وجود-   توانست به تفقد حضرتش - جناب رحمت عامه و جامع الهی، که در برگیرنده کل ممکنات است -  قدرت درک و تحمل یابد . و این بزرگترین معجزه خلقت است که

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ دی ۹۳ ، ۱۱:۱۱
علی اکبر قلیچ خانی

بعد از خطبه حضرت زینب ، مستی عیش و نوش مجلس پرید. یزید به تخت خود چال شد.

 سخنان حضرت از همه بیشتر او را  خرد کرد. شاعرانه گی یزید ذوق مرگ شد حرفی به دهانش نمی آمد. به دور و بری هایش نگاه کرد گفت حال می گویید با اینها من چه کنم ؟

یکی از مشاورانش ضرب المثل عربی گفت که مضمونش این که آن ها را هم بکش و بفرست پیش کشتگانشان .

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ آذر ۹۳ ، ۱۴:۲۰
علی اکبر قلیچ خانی

شب جمعه ای حول و حوش ساعت 3 بود پاشدم برم حرم. رفتم .  در رواق امام خمینی دیدم باردیگر نوای کمیل برپاست . حاج سعید حدادیان. چند دقیقه ای نشستم . برنامه های رواق امام خمینی برنامه های جالبی است . قبل از نمازها منبری هست . بعد نماز همه سوی حرم، زیارت امین الله می خوانند . انواع و اقسام منبرها با روحانیان مشهور  و غیر مشهور. که انصافا از غیرمشهورها حرفهای بهتری  شنیدم. چند روزی در اماکن مقدسه زندگی ات می شود عبادت. قبل نماز صبح به حرم می‌روی زیارت می‌کنی، نماز جماعت ، پای منبر می‌نشینی، دعا می‌خوانی، مناجات می‌کنی، برمی‌گردی خانه ، کمی استراحت ، تا ساعتی قبل نماز ظهر، به شکل نماز صبح برای ظهر و عشاء ات برنامه داری.

۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ آذر ۹۳ ، ۱۶:۳۹
علی اکبر قلیچ خانی

اتاق 3 تخته . محمدرضا زیر سه سال است بهش تخت ندادند . در حالی که تنها کسی که واقعا جا می‌خواهد و جاگیر است همین محمدرضاست. کمبود یک تخت برای مان در این چند روز مسافرت سوژه‌‌ای شده بود دعواهای زینب و محمد رضا سر تخت از شیرین ترین خاطرات بود.  کارمان در این چند روز صبحانه حسابی، زیارت ، نماز، ناهار حسابی، استراحت، زیارت، نماز، شام ، خواب.

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ آذر ۹۳ ، ۰۹:۴۴
علی اکبر قلیچ خانی