...

سلام ، آمدم تا باشم

سلام ، آمدم تا باشم

طبقه بندی موضوعی

هزار و چهار صد سال از این خطبه گذشته است و صدها هزارسال به هیبت و جلالت زینب افزوده. کاملا معلوم است چگونه خطبه خوانده، هیچ نیاز به توضیح نیست  ، کجاها فریاد کشیده، کجاها ناله کرده کجاها دعا کرده، نفرین کرده، کجاها پستی یزید را به تحقیر کشانده کجاها چنان داد کشیده که وجود ظلم را قرنهاست لرزانده..... از تمام جملات آن چه که می بارد نفس و خون شیرزن علی‌زاد است.

۶ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ آذر ۹۳ ، ۰۹:۲۵
علی اکبر قلیچ خانی


برای بارگذاری مطلب دیگری آماده کرده بودم هم مذهبی هم سفرنامه، ولی موضوعی پیش آمد که فکر مرا خیلی مشغول خود کرده گفتم با شما هم در میان بگذارم. کمی که نه ، خیلی زیاد به مطالب فرهنگ و مخصوصا قسمتهایی که در مورد قهرمان نوشتم مرتبط است. الان نمی شود نظر دقیقی داد ولی خبرش به نظر من خیلی مهم و قابل تامل است.

 

+++

چند روز پیش خواننده ای مرحوم شد بنام مرتضی پاشایی،

۱۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۸ آبان ۹۳ ، ۱۵:۲۶
علی اکبر قلیچ خانی

بالاسر حضرت رفتم دو رکعت نماز زیارت بخوانم. مشهد مقدس.  کلا توقف بالاسر حضرت را نمی‌پسندم در حد همان چند خط دعای بالاسر و نمازش ، دوست ندارم  بیشتر بایستم. داشتم به سیر قهقهرایی مقام بالاسر را ترک می کردم و

۶ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۷ آبان ۹۳ ، ۱۰:۲۵
علی اکبر قلیچ خانی

سری بر بلندا نشسته و دارد نظاره می کند

 دارد هدایت می کند

 دارد راه نشان می دهد

 دارد برگه تاریخ را آنطور که حق است ورق می زند

دارد امورات عشق را به نفع عاشق ها می چیند

دارد امامت می کند...

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ آبان ۹۳ ، ۱۰:۱۲
علی اکبر قلیچ خانی

در زمستان، زنبورها از عسل داخل کندو ارتزاق می کنند تا بهار که  رونق گل به بازار طبیعت برگردد. یعنی زنبورها عسل خودشان را میخورند و عسل پس می دهند . زنبوردارها هم دست به عسل کندو نمی زنند تا فصل بهار ، این عسل دوبار هضم شده را خیلی گران می فروشند چون خیلی خاصیت دارد .  کلام عاقلانه آدم ها مثل عسل می‌ماند ...

منظورم از آوردن اسم ها هم احترام است هم تشکر.

+++

امسال برنامه محرم در مسجد برقرار بود مثل سال های قبل.

۷ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ آبان ۹۳ ، ۱۴:۲۷
علی اکبر قلیچ خانی

این شعر احمد شاملو را خیلی دوست دارم

اشک رازی است
لبخند رازی است

عشق رازی است

اشک آن شب، لبخند عشقم بود

۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ آبان ۹۳ ، ۱۲:۴۴
علی اکبر قلیچ خانی

دارم به ذلت می اندیشم، کمی هم مطالعه. این حلقوم شریفی که هیهات منا الذله را فریاد زد منظورش چه بوده؟ اهل ذلت، مرام و مسلک شان و این که بخواهم همان شعار اهل عزت را فریاد کنم می توانم یا نه ؟

به لقلقه زبان، شدنی است به رفتار چگونه است؟ آن هم شدنی است یا نه.

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ مهر ۹۳ ، ۰۹:۴۴
علی اکبر قلیچ خانی

اگر داستان یوسف، برادری نداشت چطور پیش می رفت؟ این همه بلا به جرم برادر داشتن. خوبی که، زلیخا را از همه جلالت زن پادشان بودن به دوره گردی دور سرش می کشاند در سرزمین خود گرفتار برادرانی شد که چشم دیدن خوبی اش را نداشتند .

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ مهر ۹۳ ، ۱۰:۵۳
علی اکبر قلیچ خانی

 

"این نوشته واقعی است "

+++

رفته بودم دفتر یکی از رفقای قدیمی ام. او رئیس برگزاری آزمونهای راهبری قطار است . چند وقتی بود ندیده بودمش. رفتم حالی از خودش و خانواده اش بپرسم. از پشت میزش بلند شد آمد کنار من نشست خیلی آرام طوری که صدا به پارتیشنهای بعد نرسد شروع کردیم به صحبت و حال و احوال.

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ مهر ۹۳ ، ۱۲:۰۶
علی اکبر قلیچ خانی


روزی که نامه دعوت می فرستی برای حضرت خورشید حتی اگر در شب ظلمانی و چاه منجلاب دنیایی‌ات گیر کرده باشی، او درخشنده چو ماهی را که تمام نورش عاریت از حضرت آفتاب است پیک خود می کند تا بشود روشنای بیرونی و انگیزه کاملی برای خروج ازچاه نشینی ات . برای رسیدن به پهنای بیکران آسمان آزادی.

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ مهر ۹۳ ، ۱۱:۵۴
علی اکبر قلیچ خانی