...

سلام ، آمدم تا باشم

سلام ، آمدم تا باشم

طبقه بندی موضوعی

۲۶ مطلب با موضوع «قاسم آباد» ثبت شده است


یکی از دوستان پیامی گذاشته البته به صورت خصوصی و با نام "غریبه آشنا"  برای قاسم آباد (15) با مضمون ذیل که :

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ اسفند ۹۲ ، ۰۸:۵۴
علی اکبر قلیچ خانی


سال هاست کار فرهنگی مسجد و محله تکراری شده . پایگاه بسیجی، هیئتی و چند تا برنامه جشن و عزاداری و دوستانی که دانش آموزی گردانند. این دوستان که در دانش آموزی های سطح منطقه کار می‌کنند تنها جریان دانش آموزی کارکردن را در محل راه انداخته اند و سینه به سینه دانش آموزی گردانی دارد منتقل می شود بعبارتی خروجی مساوی است با ورودی اش. می شود تابع یک به یک .

۹ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۵ بهمن ۹۲ ، ۰۸:۳۲
علی اکبر قلیچ خانی


1) می خواستم قاسم آباد را تمامش کنم ولی چون هنوز زنده است و جریان دارد پس باید باشد تا بتوانیم از هم بگوییم و بنویسیم. چیزهایی که یادم بود را نوشتم بعضی چیزها را هم ننوشتم چون به هدف قاسم آباد نویسی ام نمی خورد. ایراداتی به دوستان و مشخصا قاسم باقری مطرح و بحث کردم و می کنم شاید برخی درست باشد، برخی هم اشتباه،  برخی به نظر من ایراد بوده، برخی چون از همه جریان خبر نداشتم این طوری نوشتم، بعضی موقع ها هم من رفتارهای مثلا 10 سال پیش  بعضی دوستان را نوشتم الانش خیلی فرق کرده اند، بهتر شده اند،رفع شده ، یا آن مشکل مقتضیات آن زمان بوده و الان مثلی ندارد و من با الان دوستان سر و کار دارم نه آن ورژن قدیمی شان.یا دارم جلو می اندازم که عقب نمانم و کسی در این شلوغی که راه انداختم سراغ اشتباهات من نرود کینه ای هم از کسی به دل ندارم که بخواهم عقده گشایی کرده باشم . ملاک حال افراد است اینجا هم دادگاهی و محاکمه ای برقرار نکرده ایم یاد دوستان می کنیم که یادمان باشند .

۱۶ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ دی ۹۲ ، ۱۳:۲۷
علی اکبر قلیچ خانی


هیئت از وقتی که محرم افتاد به شش ماه دوم سال ، دهه محرم اش به مسجد نقل مکان کرد .در چند سال قبلش، یکی دوسال منزل علی نصیری بودیم، بعد چند سالی رفتیم خانه جابر احمدوند روبروی اداره مخابرات شمشیری، بعدش چند سالی رفتیم خانه رامندی ها، از آن جا منزل آقای شریفیان و مسجد و یکسالی هم خانه حمید جنگجو و باز مسجد.

یادش بخیر سالی که هیئت افتاده بود به زمان تحویل سال.هیئت خانه رامندی ها بود آن سال فکر کنم شب تحویل سال به شب ششم محرم افتاده بود حول و حوش ساعت ده شب، تحویل سال بود. روح الله عیوضی داشت مظلوم می کشید که سال مان عوض شد . به قاعده بچه زرنگ ها یعنی دو سال پی درپی سینه زدیم. یاد همه آن دوستان بخیر.

۴ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۸ دی ۹۲ ، ۱۵:۵۴
علی اکبر قلیچ خانی

عصر شب یلدا این مطلب را بارگذاری کردم، شب یلدا آمدم قسمتیش را درست کنم کلش پرید صبح یلدا دوباره تصحیح و انتشارش دادم. منظوراز این توضیح،  در ساعاتی از شب بلند یلدا اگر کسی قاسم آباد 12 را گشود و خالی دیدش علتش چه بوده و عذر مرا پذیرا باشد.

  دهه هشتاد دهه پر برکتی برای مسجد بود .

۸ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ آذر ۹۲ ، ۱۶:۵۷
علی اکبر قلیچ خانی

بعد از آن جلسه قرار شد من به عنوان یک میهمان در هیئت باشم و کاری به کارها نداشته باشم از سر ناراحتی یک موقع ها می رفتم یک موقع ها نمی رفتم - به خاطر بی معرفتی ام به حضرت، ازش عذر می‌خواهم-  و چون بقر پیشانی سفید بودم می دیدم که حاشیه اش زیاد است با شیخ در میان گذاشتم گفت این کار را نکن و من هم مثل یک بچه خوب هر هفته می رفتم و می آمدم .

از قبل ازدواج دوست داشتم که در خانه مان جلسه وعظ و منبری برقرار باشد .

۷ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ آذر ۹۲ ، ۱۷:۲۷
علی اکبر قلیچ خانی

فیلم های وسترن یک گانگستر اصلی دارد و چند شیش لول بند کنارش .گانگستر، شخصیتی است که هم شاکی است هم قاضی و هم مجری حکمی که صادر کرده . شیش لول بندها کسانی هستند که وقتی  او حکم صادر می کند آن ها برای اجرای حکم، کمکش می کنند. برای او جان هم می دهند تا به زعم آنان عدالت اجرا شود . این ها قانون گریزانی هستند که خود رافراتر و قدرتمند تر از قانون می دانند.این توهم، مایه اصلی فیلم گانگستری است.

 ما در حوزه اخلاق و رفتار اجتماعی این‌چنینیم. اخلاق به شدت گانگستری داریم.

۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ آذر ۹۲ ، ۱۲:۱۹
علی اکبر قلیچ خانی

از فردایمان که کسی خبر ندارد شاید افتاد و مردیم. نشود که نگفته باشیم...

... کمی شاخه به شاخه شد تحملش کنید و مرا ببخشید

 

یادش بخیر خانه قدیمی مان در کوچه شهیدان عباسی پلاک 33 .خانه مان شمالی بود . پله های طبقات، ته ساختمان بود مثل همه خانه های آن زمانه. از طبقه اول که بالا می رفتیم پاگرد اول ، دخمه ای بود که قدیم ها کاربری آشپزخانه داشت و آن زمان به انباری تبدیل شده بود. با کلی رایزنی و دم این و آن را دیدن، اجازه تغییر کاربری به اتاق شخصی را گرفتم.

۶ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ آذر ۹۲ ، ۱۲:۵۶
علی اکبر قلیچ خانی

فکر کنم این قسمت برایم خیلی مهم باشد ...  زیاد هم مهم نیست بی خیالش .

۷ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ آبان ۹۲ ، ۰۹:۵۳
علی اکبر قلیچ خانی

ایام شهادت حضرت شهید است.تعزیت و تسلیت.برای دل روزهای بهاری و خوبی است. ایام خوش مستدام.

----
قاسم بعد از برگشتش دنبال کسی بود که بالا سر جمع بایستد خودش هم از آقایی کردن به این قماش خسته شده بود . از طرفی، دلش نمی خواست که تجربه اش را باز بیازماید از طرفی زندگی خودش را که این چند سال جا گذاشته بود باید می یافت.سن و سالش به 30 رسیده بود باید  خدمت می رفت ،کاری برای خودش دست و پا می کرد، زنی می گرفت ...این ها کارهای عقب افتاده مهم قاسم بودند.

۷ نظر موافقین ۲ مخالفین ۱ ۲۰ آبان ۹۲ ، ۱۴:۰۷
علی اکبر قلیچ خانی